5.

4.3K 723 81
                                    


بعد از چند روز موندن توی اون اتاق خفه کننده به حیاط پشتی اومده بود

فضای پشتی چایخانه به شکل زیبایی درست شده بود و علاوه بر درخت هایی که حالا با برف سفید پوش شده بودن زمینش پر از چمن های سبزی بود که حالا یخ زده بودن..درسته...خدمتکار ها زودتر از این که جیمین بفهمه برف هارو بیرون ریختن

پاپوش هایی که بهش داده شده بود رو در اورد و پاهاشو روی زمین گذاشت...شاید اون سرما از عطش درونش کم میکرد و مغزشو به کار می انداخت

-"اوپااا یخ میزنی"

برگشت و با دیدن تهیون لبخند زد

-"بهت گفته بودم سرمارو دوست دارم؟"

تهیون نشست و پاهاشو از لبه ایوان اویزون کرد

-"چرا سرما؟اگر تو سرما بمونی میمیری"

کنار تهیون نشست و دستشو به موهای بلند نرمش کشید

-"میدونی‌..وقتی یخ بزنی دیگه سرمارو احساس نمیکنی‌..دیگه له شدن بدنتو از سرما احساس نمیکنی،فقط عاشقش میشی..."

-"اوپا تو یخ زدی؟"

نفس عمیق کشید...اون هوای یخ زده رو دوست داشت...به سینه ش اشاره کرد

-"اینجام یخ زده"

تهیون سرشو نکون داد و دستشو روی سینه ی جیمین گذاشت

-"عمو سوکجین میگه سمت چپ سینمون قلبمونه...قلبت یخ زده؟"

-"اوهوم"

-"اوپا دیگه خوب نمیشی؟"

-"نمیدونم...شاید"

سرشو به بازوی جیمین تکیه داد

-"میدونی...من 2تا آپای خوشگل دارم...اپا یونگی قبل از اینکه اپا تهیونگم رو ببینه قلبش یخ زده بود...بعد آپا تهیونگم قلبشو گرم کرد و ازدواج کردنننن.."

تهیون با ذوق خندید و دست زد...ذوقی که داشت باعث شد جیمین هم بخنده

-"یعنی میگی که منم باید کسیو پیدا کنم که قلبمو گرم کنه؟"

یکی از دست های جیمینو بین دست های خودش گرفت و با لحن اطمینان دهنده ای چشم هاشو درشت کرد

-"اوپا...تو خیلی خوشگلی...پوستت مثل آپا تهیونگ من نرمه،دلم میخواد بوسش کنم...باید بتونی یه هیونگ خوشگل برای خودت پیدا کنی که قلبتو گرم کنه"

-"اگر پیدا نشد چیکار کنم؟"

تهیون لبخند بزرگی زد و دندون های یکی درمیونشو نشون داد

-"فقط صبرکن تا من بزرگ بشم،بعدش خودم میام قلبتو گرم میکنم"

تهیونگ-"از کی تاحالا قلب دیگرانو گرم میکنی؟"

𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 |✨| 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 *Where stories live. Discover now