عروس نوجوان ولیعهد با کمک دو ندیمه ای که از بازوهاش گرفته بودن وارد سالن شد و بعد از تعظیم ارومی که تنها زانو زدنش جلوی پادشاه بود روی صندلی مخصوص که ولیعهد روش نشسته بود نشست و لبخند زد
-"حالا که ملکه دوم هم حضور دارند جشنو اغاز میکنیم..."
وزیر اعلام کرد و تعداد زیادی از ندیمه های جوان قصر سلطنتی با سینی های رنگارنگ وارد شدن و از مهمانان پذیرایی کردن وزیر اعظیم فنجان نوشیدنیشو بالا برد و بلند شد
-"می نوشیم به سلامتی پادشاه بخشنده و بزرگوارمون که به مناسبت سلامتی ملکه ی دوم..دختر این خادم چنین جشن با شکوهی برگذار کردن.."
همه ی درباری ها خندیدن و به اتفاق فنجان هاشونو سر کشیدن هم همه ای که بینشون به وجود اومده بود با حرکت دست پادشاه ساکت شد
-"همه ی شما و حتی من امشب میهمان ولیعهد هستیم..ایشون کسی بودن که ترتیب این جشنو دیدن.."جونگکوک فنجان خالیشو روی میز کوبید و بلند شد
-"من در ابتدای زندگی مشترکمون رابطه ی خوبی با ملکه ام نداشتم...اما ایشون همچنان به من وفادار هستن و فرزند منو حمل میکنن...برای تشکر از ایشون جشن امشبو به همراه اجرای ویژه ای که ازش خبر ندارید ترتیب دیدم.."کنار عروس جوانش نشست و همراه با ریختن نوشیدنی توی فنجان سفالیش به دست های مشت شدش پوزخند زد
-"ملکه ی من...از جشنتون لذت نمیبرید؟"
-"سرورم..."
پوزخندش پر رنگ تر شد و نزدیک گوش عروسش زمزمه کرد
-"به پاکی و وفا داریتون شک کردین ملکه؟"
ملکه شکم بزرگشو بغل کرد و سرشو تند تند تکون داد
-"من بهتون وفادارم سرورم.."
خنده ی بلندی کرد و فنجان نوشیدنیشو سر کشید
درباریان از غذا های رنگارنگ و متنوع میخوردن و همراه با گنده تر کردن شکم های بزرگشون بودن و با چرب زبونی پاچه خواری پادشاه و ولیعهدو میکردن با اعلام مشاور گروهی از نوازندگان روی جایگاه مخصوص قرار گرفتن و موسیقی شادیو نواختن هانبوک های قرمز که گل سفیدی روی یقیشو گلدوزی شده بود وارد شدن و ارایش گرفتن و با چرخش های فرفره مانند کنار رفتن و دختر مو نقره ای که با دامن کوتاهی ایستاده بود از بالای بادبزن پر مشکی رنگی به شاهزاده ای که سدر مجلس نشسته بود چشم دوخت تعظیم کوتاهی گرد و با ریتم ملایم ولی شاد موسیقی حرکت کرد
پیچ و تاب بدن و حتی پرش های حرفه ای که جزعی از حرکت های هنر رمزی بود همه رو مجذوب خودش کرده بود روبند طور مشکی رنگی که از زیر چشم هاشو پوشونده بود و چهره ی کاملشو نشون نمیداد باعث اخم کردن وزراع هوس باز بود حتی پادشاه که ولیعهدشو صدا کرد تا نزدیکش بیاد
-"اون دختر کیه؟"
-"پارک جیها دختری که به دست من اموزش میبینه سرورم.."
-"چه دلیلی داره تو به یک دختر مثل اون اموزش بدی؟"
-"اون قراره معلم و محافط پسرم باشه سرورم.."
پادشاه خیره به دختر رقصنده با اخم سرشو تکون داد
-"بعدا به این موضوع رسیدگی میکنم...امشب به قصرم بفرستش! "
ابرو هاشو به حالت نمایشی بالا انداخت
-"متاسفم سرورم... "
-"دختری که قراره به عنوان استاد انتخاب بشه باید باکره بمونه..شما که خودتون این قانونو گذاشتید سرورم"
-"اوه قانونو خود من نوشتم و میگم اون هرزه رو میخوام!"-"متاسفم پدر...لطفا یکی دیگه از رقصنده هارو انتخاب کنید "
تعظیم نصفه ای به پدرش کرد و به جایگاه قبلیش برگشت..جیمین با مهارتی که هیچکدوم از اون وزراع از یک دختر انتظارشو نداشتن میرقصید اما هیچکدومشون نمبدونستن اون واقعا کیه؟...اوه ها فکر میکردن یه دختر زیبا و جواب درحال رقصه و میتونن شبو با اون بگذرونن
نامجون کنارش خم شد و سرشو به گوش شاهزاده نزدیک کرد
-"چند نفر از وزرا جیمینو درخواست کردن..جوابتون چیه سرورم؟"
-"بگو ولیعهد اونو به کسی نمیده!"
به جیمین که درحال پیچ و تاب دادن بدنش بود خیره شد و از نوشیدنیش خورد
-"ممنون که اونو برام پیدا کردی یونگی هیونگ.."
همراه با اوج گرفتن ریتم اهنگ حرکتشو تند تر کردن و پرش های بلندی انجام داد...بین رقصنده های دیگه میدرخشید و این باعث داغ تز شدن بدنش می شد
با دیدن شخصی که تمام این مدت دنبالش بود نیشخند کجی زد و باد بزنشو جلوی صورتش گرفت...کیم سونگیول کنار و زیر دفاع نشسته بود و داشت با دقت به حرکات جیمین نگاه میکر د دستشو سمت سنجاق سرش برد و شروع به چرخیدن کرد میخواست با چرخش اخرش ناگهانی سمت اون عوضی پرتابش کنه و جایی بین ابرو هاش بکارتش اما با دیدن جونگکوک که همراه با نوشیدن بهش نگاه میکرد دستش پایین اومد و با اروم شدن ریتم اهنگ رقصشو تموم کرد به پادشاه تعظیمی کرد و قدم های اروم سمت در خروجی رفت...نیم نگاهی به کیم سونگیول انداخت و باد بزنشو محکم تر به صورتش فشرد
-"امیدوارم از بازی لذت برده باشی...کیم سونگیول...!"
***
هانبوک سرمه ای رنگش که روش نقشونگار های نقره ای رنگ ولیعهدی گلدوزی شده بودن در اورد و مشغول باز کردن سربندش شد
-"امشب کارتو خوب انجام دادی"
سرشو از روی زانو هاش بلند کرد و به مردی که فقط حاله ی نامعلومی ازش می دید نگاه کرد
-"شنیدنش از شما باعث افتخاره سرورم.."
-"حتی پادشاه هم میخواست به خلوتش بری...بانو جیمین"
لبخندی زد و سنجاق سرشو در اورد
-"شنیدن اسم واقعیم از زبون شما گوش نواز تره سرورم"
-"پس چرا از اتاقت بیرون نمیای جیمین؟"
گیرهی سر کوچیکی که روی موهاش بود هم در اورد
-"اگر سرورم امشب بهم اجازه بدن همینجام می مونم و شب دیگه ای به تختشون میام"
-"و اگر اجازه ندم؟"
از بین دیواری که درواقع کتابخوانه ی اتاق ولیعهد بود بهش خیره شد و لبشو گاز گرفت
-"سرورم...من.."
-"گفتم بیرون بیا جیمین!"
از روغنی که روی میزش بود کفت دست هاش ریخت و بعد از مالیدن کفت دست هاش اون هارو به گردن و موهاش کشید لبخند دلربایی زد و از در مخفی بیرون رفت...قدم های اروم و شمرده برداشت و جلوی شاهزاده ایستاد گستاخانه به چشم هاش خیره شد و لب هاشو با زونش خیس کرد
-"در خدمت گذاری حاضرم سرورم..."
جونگکوک لبخندی زد و عطر لطیفی که از سمت اون پسر می اومدو به ریه هاش کشید
-"وقتی تمام درباریان امشب با ارزوی لمس تو میخوابن..."
شستشو روی لب قرمزش کشید و ادامه داد
-"چرا لمست نکنم؟ "🍑🍑🍑
YOU ARE READING
𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 |✨| 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 *
Romance༈ 𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 ༈ { هرزه } ~فصل یک کامل شده فصل دوم هم کامل شده~ 𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 ⌇ 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑡𝑎𝑒 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑠𝑒 , 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡 , 𝑆𝑚𝑢𝑡 -"عشق برات کافیه؟" -"عشق تنها چیزیه که کنترلم میکنه" .... -1 #𝑡𝑎𝑒𝑔𝑖 -1 #𝑆𝑚𝑢𝑡 -1 #𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 -1 #𝑝...