23.

3.6K 582 41
                                    

عروس نوجوان ولیعهد با کمک دو ندیمه ای که از بازوهاش گرفته بودن وارد سالن شد و بعد از تعظیم ارومی که تنها زانو زدنش جلوی پادشاه بود روی صندلی مخصوص  که ولیعهد روش نشسته بود نشست و لبخند زد 

-"حالا که ملکه دوم هم حضور دارند جشنو اغاز میکنیم..."

وزیر اعلام کرد و تعداد زیادی از ندیمه های جوان قصر سلطنتی  با سینی های رنگارنگ وارد شدن و از مهمانان پذیرایی کردن  وزیر اعظیم فنجان نوشیدنیشو بالا برد و بلند شد

-"می نوشیم به سلامتی پادشاه بخشنده و بزرگوارمون که به مناسبت سلامتی ملکه ی دوم..دختر این خادم چنین جشن با  شکوهی برگذار کردن.."

همه ی درباری ها خندیدن و به اتفاق فنجان هاشونو سر کشیدن هم همه ای که بینشون به وجود اومده بود با حرکت دست پادشاه  ساکت شد

-"همه ی شما و حتی من امشب میهمان ولیعهد هستیم..ایشون کسی بودن که ترتیب این جشنو دیدن.."

جونگکوک فنجان خالیشو روی میز کوبید و بلند شد

-"من در ابتدای زندگی مشترکمون رابطه ی خوبی با ملکه ام نداشتم...اما ایشون همچنان به من وفادار هستن و فرزند منو حمل میکنن...برای تشکر از ایشون جشن امشبو به همراه اجرای ویژه  ای که ازش خبر ندارید ترتیب دیدم.."

کنار عروس جوانش نشست و همراه با ریختن نوشیدنی توی  فنجان سفالیش به دست های مشت شدش پوزخند زد

-"ملکه ی من...از جشنتون لذت نمیبرید؟"

-"سرورم..."

پوزخندش پر رنگ تر شد و نزدیک گوش عروسش زمزمه کرد 

-"به پاکی و وفا داریتون شک کردین ملکه؟"

ملکه شکم بزرگشو بغل کرد و سرشو تند تند تکون داد

-"من بهتون وفادارم سرورم.."

خنده ی بلندی کرد و فنجان نوشیدنیشو سر کشید

درباریان از غذا های رنگارنگ و متنوع میخوردن و همراه با گنده تر کردن شکم های بزرگشون بودن و با چرب زبونی پاچه خواری پادشاه و ولیعهدو میکردن  با اعلام مشاور گروهی از نوازندگان روی جایگاه مخصوص قرار  گرفتن و موسیقی شادیو نواختن   هانبوک های قرمز که گل سفیدی روی یقیشو گلدوزی شده بود وارد شدن و ارایش گرفتن و با چرخش های فرفره مانند کنار رفتن و دختر مو نقره ای که با دامن کوتاهی ایستاده بود از بالای بادبزن پر مشکی رنگی به شاهزاده ای که سدر مجلس نشسته بود چشم دوخت  تعظیم کوتاهی گرد و با ریتم ملایم ولی شاد موسیقی حرکت کرد

پیچ و تاب بدن و حتی پرش های حرفه ای که جزعی از حرکت  های هنر رمزی بود همه رو مجذوب خودش کرده بود  روبند طور مشکی رنگی که از زیر چشم هاشو پوشونده بود و چهره ی کاملشو نشون نمیداد باعث اخم کردن وزراع هوس باز بود  حتی پادشاه که ولیعهدشو صدا کرد تا نزدیکش بیاد  

-"اون دختر کیه؟"

-"پارک جیها دختری که به دست من اموزش میبینه سرورم.."

-"چه دلیلی داره تو به یک دختر مثل اون اموزش بدی؟"

-"اون قراره معلم و محافط پسرم باشه سرورم.."

پادشاه خیره به دختر رقصنده با اخم سرشو تکون داد

-"بعدا به این موضوع رسیدگی میکنم...امشب به قصرم بفرستش! "

ابرو هاشو به حالت نمایشی بالا انداخت

-"متاسفم سرورم... "

-"دختری که قراره به عنوان استاد انتخاب بشه باید باکره بمونه..شما که خودتون این قانونو گذاشتید سرورم"

-"اوه قانونو خود من نوشتم و میگم اون هرزه رو میخوام!"

-"متاسفم پدر...لطفا یکی دیگه از رقصنده هارو انتخاب  کنید "

تعظیم نصفه ای به پدرش کرد و به جایگاه قبلیش  برگشت..جیمین با مهارتی که هیچکدوم از اون وزراع از یک دختر انتظارشو نداشتن میرقصید اما هیچکدومشون نمبدونستن اون واقعا کیه؟...اوه ها فکر میکردن یه دختر زیبا و جواب درحال رقصه و میتونن شبو با اون بگذرونن
نامجون کنارش خم شد و سرشو به گوش شاهزاده نزدیک کرد
-"چند نفر از وزرا جیمینو درخواست کردن..جوابتون چیه سرورم؟"

-"بگو ولیعهد اونو به کسی نمیده!"

به جیمین که درحال پیچ و تاب دادن بدنش بود خیره شد و از نوشیدنیش خورد

-"ممنون که اونو برام پیدا کردی یونگی هیونگ.."

همراه با اوج گرفتن ریتم اهنگ حرکتشو تند تر کردن و پرش های بلندی انجام داد...بین رقصنده های دیگه میدرخشید و این باعث داغ تز شدن بدنش می شد

با دیدن شخصی که تمام این مدت دنبالش بود نیشخند کجی زد  و باد بزنشو جلوی صورتش گرفت...کیم سونگیول کنار و زیر دفاع نشسته بود و داشت با دقت به حرکات جیمین نگاه میکر د دستشو سمت سنجاق سرش برد و شروع به چرخیدن کرد میخواست با چرخش اخرش ناگهانی سمت اون عوضی پرتابش  کنه و جایی بین ابرو هاش بکارتش اما با دیدن جونگکوک که همراه با نوشیدن بهش نگاه میکرد دستش پایین اومد و با اروم شدن ریتم اهنگ رقصشو تموم کرد به پادشاه تعظیمی کرد و قدم های اروم سمت در خروجی رفت...نیم نگاهی به کیم سونگیول انداخت و باد بزنشو محکم تر به صورتش فشرد

-"امیدوارم از بازی لذت برده باشی...کیم سونگیول...!"


                               ***


هانبوک سرمه ای رنگش که روش نقش‌ونگار های نقره ای رنگ ولیعهدی گلدوزی شده بودن در اورد و مشغول باز کردن سربندش شد

-"امشب کارتو خوب انجام دادی"

سرشو از روی زانو هاش بلند کرد و به مردی که فقط حاله ی نامعلومی ازش می دید نگاه کرد

-"شنیدنش از شما باعث افتخاره سرورم.."

-"حتی پادشاه هم میخواست به خلوتش بری...بانو جیمین"
لبخندی زد و سنجاق سرشو در اورد

-"شنیدن اسم واقعیم از زبون شما  گوش نواز تره سرورم"
-"پس چرا از اتاقت بیرون نمیای جیمین؟"

گیرهی سر کوچیکی که روی موهاش بود هم در اورد

-"اگر سرورم امشب بهم اجازه بدن همینجام می مونم و شب دیگه ای به تختشون میام"

-"و اگر اجازه ندم؟"

از بین دیواری که درواقع کتابخوانه ی اتاق ولیعهد بود بهش خیره شد و لبشو گاز گرفت

-"سرورم...من.."

-"گفتم بیرون بیا جیمین!"

از روغنی که روی میزش بود کفت دست هاش ریخت و بعد از مالیدن کفت دست هاش اون هارو به گردن و موهاش کشید لبخند دلربایی زد و از در مخفی بیرون رفت...قدم های اروم و شمرده برداشت و جلوی شاهزاده ایستاد گستاخانه به چشم هاش خیره شد و لب هاشو با زونش خیس  کرد

-"در خدمت گذاری حاضرم سرورم..."

جونگکوک لبخندی زد و عطر لطیفی که از سمت اون پسر می اومدو به ریه هاش کشید

-"وقتی تمام درباریان امشب با ارزوی لمس تو میخوابن..."

شستشو روی لب قرمزش کشید و ادامه داد

-"چرا لمست نکنم؟ "


🍑🍑🍑

𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 |✨| 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 *Where stories live. Discover now