14.

3.8K 642 53
                                    



با کرختی دراز کشید و پارچه ای که برای خشک کردن بدنش کنارش داشتو روی عضو قرمز شدش انداخت

-"آ...ب"

از سطل اب کنارش کاسه ای پر کرد و بعد از بلند کردن بدن عرق کرده ی جیمین کاسه ی آبو جلوش گرفت کمکش کرد همشو بنوشه

نفس عمیق کشید و به شونه ش تکیه داد

-"همیشه قراره اینطوری باشه؟...دارم اتیش میگیرم.."

نیشخندی زد

-"چون زیاد انجامش دادی"

لب هاشو خیس کرد

-"نمیتونم جلوشو بگیرم..وقتی به خودم میام عضوم سفت و خیس شده..چرا هیونگ؟"

-"بهش میگن نیاز جنسی و کاری که تو میکنی میشه خودارضایی.."

-"میدونی،وقتی انجامش میدم یه حس خوبی داره..و همین که خالی میشم یه حس بدی بهم دست میده..با خودم میگم دیگه انجامش نمیدم..ولی دوباره اتفاق میفته...باید چیکار کنم هیونگ؟"

به مَشک خالی و لکه ی سفید بزرگ کام که روش افتاده بود نگاه کرد

-"اگر میخوای بیشتر عمر کنی دیگه نباید به غیر از وقتایی که بهت اموزش میدم انجامش بدی!"

-"هیونگگ...انگار یه چیزی تو بدنم پخش میشه و دیونم میکنه.."

اروم تر از قبل ادامه داد

-"احساس میکنم همراه با عضوم...پشتم..مقعدم هم نبض میگیره.."

با خنده ی بلند یونگی اخم کرد

-"یااا...چرا بهم میخندییی؟؟؟"

-"با این وجود فکر کنم تو واقعا به مرد ها گرایش داری.."

-"خب؟چیز بدیی؟"

-"نه..من و تهیونگ باهم ازدواج کردیم کجاش بده؟"

پاهاشو تو شکمش جمع کرد...سردش بود

-"سرده"

بدون نگاه کردن به جیمین کتشو روی بدن لختش انداخت

-"خودتو تمیز کن و بخواب..فردا ازت امتحان میگیرم"

پیرهنو پوشید و همه جارو تمیز کرد

رختخوابشو پهن کرد و زیر لحاف گرمش خزید

به جای خالی یونگی خیره شد

کار هرشبش همین بود

تا زمانی که تهیونگ پیششون بود بغلش میکرد تا بخوابه و بعد از خوابیدنش می رفت و تا صبح تو سرما میموند

سه هفته از رفتن تهیونگ می گذشت و به غیر از دراز کشیدن های کوتاه یونگی ندیده بود بخوابه

قسمت داخلی لپشو گاز گرفت

-"یعنی چون با من تنها میشه نمیخوابه؟"

𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 |✨| 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 *Where stories live. Discover now