°ꦈ• 𝑨 𝑯𝒂𝒍𝒐 𝑶𝒇 𝑽𝒂𝒈𝒖𝒆 𝑫𝒓𝒆𝒂𝒎 •ꦈ°

465 66 52
                                    


با صدای جلز و ولز تخم مرغ توی روغن داغ شده ، درحالی که با نمکدون توی دستم روشون نمک میپاشیدم ، لبخند شیرینی روی لب هام نشست.

تکه های نون تست رو تو تستر گذاشتم و برای برداشتن مربا و شکلات صبحانه ، به سمت یخچال رفتم.

تا کمر توی یخچال خم شده بودم که دستی از پشت دور شکمم حلقه شد و بعد از بالا کشیدنم کامل توی آغوشش جام داد.

با حس لب های گرم و خیس صاحب آغوشی که توش حل شده بودم ، میون گردن و سرشونه برهنم ، درست نزدیک نخ نازک آویزی که به گردن داشتم ، شروع به وول خوردن توی جای خودم کردم و همه سعیم رو کردم که به عقب برگردم.

اما صاحب دست هایی که دور شکمم حلقه شده بودن ، فشارشون رو بیشتر کرد و با هیسی که درست زیر گوشم کشید ، بهم اخطار داد و درست از همونجا بوسه های خیس و مکش دارش رو تا انتهای ترقوه بیرون موندم ادامه داد.

با گاز ریزی که از استخوون ترقوم گرفت با ضرب و زور به سمتش برگشتم و مچ پوزخند روی لب هاش رو گرفتم.

-یاااااااا

دعوت به مبارزه توی نگاهش و پوزخند تحریک کنندش برای تصمیمم مصمم ترم کردن.

تو یه لحظه از سرشونه اش گرفتم ، روی پنجه های پام بلند شدم و چونه تیز و خوش فرمش رو بین دندون هام گرفتم. 

با لذت تمام تا شکستن سد تحملش دندونامو فشار دادم و با حس فشار دستش روی سینم و تلاشش برای جدا کردنم ، زبون و لبهام رو جایگزین دندون هام کردم ، با مک محکمی ازش جدا شدم و پوزخند به لب عقب کشیدم.

بین ابروهای خوش فرم مشکیش گره افتاده بود و تو نگاه تیره خوش رنگش حس تلافی نشسته بود.
زبونم رو بین دندون هام نگه داشتم و لبخند دندونی بی صدایی زدم.

دست هامو دور گردنش حلقه کردم ، دوباره روی پنجه هام بلند شدم و حد فاصله بین ابروهاش رو تا باز شدن کامل اون گره کور بوسه های کوتاه عمیق زدم.

بعد از باز شدن اخمش سرمو عقب کشیدم و به چشم هاش نگاه کردم. برای پاک کردن اون حس تلافی لونه کرده تو نگاهش ، این بار چشم هاش رو هدف بوسه هام قرار دادم.

چشم چپ ، چشم راست ، گوشه بیرونی چشم راست ، پایین ترش ، پایین تر و پایین ترش...
تا جایی که به رد دندون هام روی چونش رسیدم. اول زبونم رو روش کشیدم و بعد ، دور تا دور رد گازم رو بوسه های ریز زدم.

صدای هشدار یخچال بلند شده بود و من بی توجه بهش مشغول بوسیدن خوش تراش ترین چونه دنیا بودم که با بی هوا حرکت کردنش و تکیه دادن دستش به قاب در یخچال ، منو تقریبا داخل یخچال برد.

A Halo Of Vague Dream Where stories live. Discover now