دقایقی بعد ، درقسمت ماشین روعه خونش پارک کرد . خونش چیز غیرقابل تحملی نبود بلکه برای هری مناسبه و بابتش راضیه خب اون واقعا از اونجا بودن خوشحاله .
هنگامی که ماشین رو خاموش کرد قبل از چرخیدن به سمت پسری که درکنارش جلوی روش نشسته بود کلید رو از اشتعال بیرون کشید .
اون ساکت موند و وضعیت فعلی پسر جوون ترو مشاهده میکرد .
لبش خوشبختانه دست از خون ریزی برداشته بود
و لکه های خون روی پوست برنزش خشک شده بود.و خود پسر هم هنوز رنگ پریده و آسیب پذییر
دیده میشد . و درسته این تنها چیزیه که بعد از
تحمل یه ضرب و شتم شدید به انتظار میره .اول فکر کرد که پسر علیرغم چیزی که بهش سفارش کرده بود خوابیده ولی بعد از اینکه با دقت بیشتری به پسر نگاه کرد متوجه این شد که اون هنوز بیداره ، چشمای ورم کردش و مریضش باعث
شده بود که یجوره دگه فکر کنه .اون کیلید های ماشین رو به داخل جیب کتش که به دور شونه های خیس پسر پیچیده بود انداخت .
البته که ماشین با دستگاه گرمایشی و کتی که دورش پیچیده بود از گرما درحال انفجار بود ولی متوجه لرزش سخت پسر سرجاش میشد . گرچه که ...
زیاد سوپرایزم نشد . خدا فقط میدونه که چه مدت تو پیاده رو ها باقی مونده و مردم بدونه حتی نگاه کردن و چشم انداختن بهش از کنارش می گذشتن .
بنابراین دگ هیچ مسئولیت در برابر پسر کتک خورده نداشتن .سریع از خیره شدن به پسر کوچیکتر دست برداشت . و این آخرین چیزیه که میخواد ، نمیخواست اونو با خیره نگاه کردن بترسونتش یا نگران کنه .
سریع از ماشین پیاده شد تا از اجتناب بارون جلوگیری کنه و به سمت پسر به اون سمت دیگه ی ماشین رفت . و در تلاش اینکه بارون به پسر نخوره پسرو به خودش تکه ی داد.
" بهم بگو اگه دردت گرفت " هری درحالی این حرفو زد که سعی داشت دوتا پای لاغر ( خدا وکیلی پاهاش لاغره ؟ :| ) پسرو روی دستش نگه داره و با دست دیگش پشتش رو ساپورت کنه . اون با دقت پسرو روی دستاش نگه داشت دقیقا مثل براید استایل و خیلی سریع به سمت در خونه رفت .
با دقت در خونرو باز می کرد همونطور که پسر رو با احتیاط توی دستاش نگه داشته بود بدون اینکه دگ دردی بهش وارد کنه .
" حالت خوبه ؟ " سعی کرد بپرسه درحالی که پسر رو به داخل خونه میبرد . و در حین اینکه به داخل خونه میرفت صدای جیغ ضعیف پسر روی دستاش رو شنید و با نگرانی به سمتش برگشت سعی کرد که کمکش کنه تا از دستای تتو شدش پایین بیاد بدون اینکه از بین دستاش بیوفته .
"من فقط سعی دارم کمکت کنم " اون یادآوری کرد .
به پسر با دقت نگاه کرد که با بازو های کوچیکش چطوری روی کف زمین چوبی حال هری میشینه
و پاهاش رو به سینش میچسبونه .
YOU ARE READING
Mind Me (L.S/Persian)
Fanfiction"در عوض اینکه مسترت باشم ، چطوره ک ددیت باشم ؟ " "Instead of your Master , how about I be your Dad " [ هری استایلز در دنیایی زندگی میکنه ک دورگه ها در اون آزمایش میشن . اونا مخصوص این ساخته میشن ک ازشون ب عنوان ی ﺑﺮﺩﻩ استفاده شه و قبل از اینکه اما...