مکان؛ اکسوپلنت - قصر اکسوال - سالن اصلی
زمان؛ نه و بیست دقیقه به وقت اکسوپلنتصدای مجری تلویزیون به گوش می رسد
های - سلام
ول کام تو اکسو پلنت - به سیاره اکسو خوش آمدید
نوشته ی روی صفحه نمایش تلویزیون:
برنامه ۱۰ دقیقه گشت و گذار در سیارات ( این قسمت سیاره اکسو)صدای گوینده برنامه:
تا به حال با سیاراتی نظیر سولو، تئاتر موزیکال، خدمت و .. آشنا شدیم این هفته شما را با سیاره ای به نام اکسو آشنا می کنیم. در ابتدا ساکنین این سیاره ۱۳ نفر بودند ولی حال به ۱۰ نفر کاهش پیدا کرده اند البته اکثر آنها دو و یا حتی چند تابعیتی هستند و بسیاری از مفسران دلیل آن را سیاست های قابل بحث ملکه در ظاهر مقتدر این سیاره که آن را با نام اکسوال میشناسیم می دانند. ساکنین این سیاره که به پرسنل ملکه اکسول هم معروف هستند به ترتیب سن عبارتند از: شیومین ، سوهو ، لی ، بکهیون ، چن ، چانیول ، دی او ، کای و سهون.
در قسمتهای بعد برنامه ۱۰ دقیقه گشت و گذار در سیارات آشنا خواهید شد با:
نیروهای ماورالطبیعی در اکسوپلنت
خدمات عمومی پرسنل پلنت به ملکه اکسوال
روابط بین ساکنین سیاره
برنامه ها و اجراهای تا کنون و واکنش اکسوال به آنها
امیدواریم از دیدن این قسمت لذت برده باشید.
(توضیحات نوشته شده در پایان برنامه)
برنامه ۱۰ دقیقه گشت و گذار به سیارات به همت ساکنین سیاره زمین ساخته شده و امتیاز آن متعلق به زمین می باشد. برای کارآمد بودن آن در همه ی نقاط سیاره، زبان اصلی آن انگلیسی است و با تلاش عده ای از علاقه مندان در کشورهای مختلف به زبان های دیگر بازگردانده می شود. این برنامه محدودیت سنی ندارد و هدف اصلی آن آشنایی با سیارات دیگر است.
صدای مجری برنامه : ممنون از توجهت...
سوهو اجازه نمی ده مجری کلمات پایانی را به اتمام برسانه و دکمه پاور کنترل تلویزیون را فشار می ده. رو به شیومین که در حال گذشتن از کنارش به سمت پله های سرتاسری سالن اصلی قصره می کنه و با لبخندی به پهنای تمام چهره اش: اااا هیونگ این برنامه راجع به ما بودااااا فکر کنم تا چندتا قسمت دیگه هم از اکسو بگن.
شیومین با چهره ای سرد همونجوری که به راهش ادامه میده روبه سوهو می کنه: این رو من و تو خوب میدونیم که اونا راجع به حقایق مربوط به ما هیچ ایده ای ندارن و ساختن این برنامه فقط بخاطر اتفاقای این چندروزه اس.
با اتمام صحبتاش به پله ها می رسه و روشو از سوهو برمیگردونه و با سری افتاده، بی رمق از پله ها بالا میره.با صدای دو تقه ای که به در میخوره کمی در تخت تکان میخورد همان لحظه شیومین بدون انتظار دریافت اجازه، وارد می شه و به سمت پنجره کنار تخت خواب می ره، پرده ها را کنار می زنه و بلافاصله از همان نقطه دستش رو دراز میکنه چنگ به پتو میزنه و آن رو به زمین میندازه. ملکه ی خواب الو با چشمانی که به شدت به هم فشار میده: مینسوک فقط تویی که جرات میکنی منو اینجوری بیدار کنی. کی اومدی؟
_ سلام خانوم
کمی دولا می شه و بعد دست اکسوال را از کنارش روی تخت بلند میکنه و به لباش میرسانه و ارام روی دست ملکه را با لباش لمس میکنه و ادامه می ده:
دیروز از سیاره خدمت به تئاتر موزیکال برای انجام ماموریتی اعزام شدم و تصمیم گرفتم چند روز مرخصی بگیرم تا توی این شرایط کنار شما باشم.
روی تخت کنار ملکه میشینه. اکسوال هم همونجوری که بدنش رو میکشه روی تخت میشینه و پاهاش رو از تخت آویزون می کنه و بلافاصله بعد از تموم شدن حرفهای شیومین روبه او می گه: چه شرایطی شماها چرا انقدر جو میدید؟!
_ دیروز با سوهو تلفنی حرف زدم و همه چی رو برام تعریف کرد امروز هم تا اومدم این و بهم گفت که دیشب ساعت ۲ بکهیون و کشیدی اتاقت که برات asmr حرف بزنه و لالایی بخونه. میدونم میخوای طبیعی جلوه بدی ولی من میتونم درکت کنم لازم نیس جلوی من به این بازیت ادامه بدی.
ملکه که در اواسط سخنرانی نسبتا طولانی شیو سرش رو پایین انداخته بود با اتمام حرفاش سرشو کج می کنه و نگاهی ناامیدانه و در عین حال حق به جانب به شیو میکنه. بعد دوباره سرشو پایین می اندازه:
من واقعا حالم خوبه و واسش خوشحالم.
کمی مکث می کنه و ادامه میده:
اره دیشب حسای مختلفی اومده بود سراغم و نمیذاشت بخوابم واسه همین بک رو صدا زدم. چه می دونم حس نگرانی از آیندش، حس حسادت، حس اضطراب، حس خوشحالی از خوش بودنش، حس ناراحتی، حس دلتنگی... وای شیو نمیدونم چم بود با این همه حس و حالای پیچیده داشتم منفجر میشدم پیش خودم گفتم ای کاش انقدر باهاش صمیمی برخورد میکردم که بهم میگفت یکیو دوست داره تو رو خدا شماها دیگه اینکارو نکنید چیزی رو ازم مخفی نکنید.
_باهاش حرف زدی؟
_ فقط تبریک گفتم و از سر میز پاشدم.
_ ولی الان چند روز گذشته...
شیو یکی از دستاشو روی دستای درهم قفل شده ی ملکه میذاره و ادامه میده: امروز حتما باهاش حرف بزن.
دستاشو محکم میگیره و با یک حرکت هم خودش بلند میشه هم ملکه رو بلند میکنه: سوهو میگفت امروزبرنامه ی پری داری. پاشو.
همون لحظه تقه ای به در میخوره و سوهو از در وارد میشه:
سلام خانوم حالتون خوبه؟ چیزی نیاز ندارید؟
_ نه عزیزم.
با چشمانی ریز شده ادامه میده:حالم هم خوبه. من فقط نمیدونم اینا چیه به شیو گفتی!
سوهو چشم غره ای به شیو می ره که باعث می شه لبخندی گرم به لبای شیو بیاد. شیومین از کنارش رد میشه و سوهو رو با ملکه در اتاق تنها میذاره و در و پشت سرش میبنده.
ملکه بدون اضافه کردن حرفی روی صندلی، پشت میز توالت میشینه. سوهو با تبسم شیطنت امیزی نزدیک میشه و همونجوری که به ملکه از تو آینه نگاه میکنه دولا میشه و بوسه ای به گونه ملکه میزنه. لبخند لبهای ملکه رو مزین میکنه با نگاهی از داخل آینه به سوهو: خوب کارتو بلدی بانی من. برو تا آماده بشم، الان میام با هم صبحانه بخوریم.
سوهو چشمکی روانه ی آینه میکنه. روی یک پا برمیگرده به سمت در میره به در که میرسه دوباره روبه ملکه ی داخل آینه میکنه. تا میاد با اون لبخند کشندش لب باز کنه و تیرهای اخرشو بزنه
ملکه ادامه میده: دلم میخواد همه جمع باشن. کیا نیستن؟
_ الان که فقط منو شیو هستیم همه صبح زود رفتن
_ تا من یه دوش میگیرم جمعشون کن
_ چشم خانوم ولی خب می دونید که دی او تازه مرخصی بوده نمیشه که الان بازم بهش فشار بیارم. لی هم که می دونید دیگه.. سهون هم عازم پاریس شد.
ملکه با عصبانیت سرش رو سمت سوهو که دستش به دستگیره دره برمیگردونه:
_از دست تو.واقعا فکر میکنی باید یه همچین چیزایی رو برام توضیح بدی و درک من انقدر پایینه منظورم بقیه بود.
سوهو لبخندی به ملکه می زنه و درو باز میکنه و خارج میشه
و درو پشت سرش میبنده......
ادامه دارد......
(ووت و کامنت پلیز💜🧡)
YOU ARE READING
سیاره اکسو و ملکه اکسوال
Romance(سلام این فیک مال من نیست یکی از دوستای عزیزم نوشته. و از من خواسته ک اینجا آپش کنم.حالا توضیحات ایشون رو براتون میزارم. من خیلی دوست داشتم این فیک رو امیدوارم مورد علاقه شماهم باشه.) این فیک تقریبا تخیلیه. ولی کاملا متفاوت از اون داستانای تخیلی که...