میخ شده بودی توی آینه وباورت نمیشد که تصویری که میبینی خودتی
نارا توی میکاپ و درست کردن موهات کمکت کرده بود و بدون اون مطمئن نبودی که حتی میتونستی مناسب یه مجلس رقص به نظر برسی
این اولین باری بود که از وقتی اینجا بودی احساس پرنسس بودن میکردی
نارا بهت لبخند زد و توی لباس بلند قرمز و سفید مخملش چرخی زد . امیدوار بودی جیمین حداقل یه چیز خوب بهش بگه . از اینکه بخاطر اون همش ناراحت ببینیش متنفر بودی
اصلا چرا دارن با هم ازدواج میکنن؟
"آماده ای ؟"
"که با جونگکوک قرار بزارم ؟ نه"
خندید "اون ازت مراقبت میکنه . شاید زیاد باهم برخورد نداشتیم اما همیشه باهام خوب رفتار کرده"
چشماتو چرخوندی و گفتی "آره فقط بهم بگو چطوری مجبورش میکنی خوب رفتار کنه"
همراه نارا از اتاقت اومدین بیرون تا به سمت مهمونی برین که با دیدن مردی با لباس ابریشمی خاکستری و کت و شلوار مشکی جلوی در متوقف شدین . یه تک حلقه از هر گوشش آویزون بود و اولش تقریبا نشناختیش
یه قدم رفتی جلوتر و با بهت پرسیدی "یونگی؟"
لبخند جذاب همیشگیشو تحویلت داد "عصر بخیر خانما"
"بازم ممنون که قبول کردی امشب برامون پیانو بزنی یونگی "
سرشو به نشونه احترام کمی خم کرد "مثل همیشه باعث افتخارمه . اسکورت هاتون احتمالا منتظرتونن . میبینمتون"
هردو براش سر تکون دادین و به سمت سالن مهمونی راه افتادین . درست وقتی از جلوی یونگی رد میشدی دستتو گرفت و تورو به طرف خودش کشید . سرشو آورد جلو و کنار گوشت زمزمه کرد : "اگه از جونگکوک خسته شدی ، بیا پیدام کن"
سرخ شدی . لبخند بزرگتری تحویلت داد و رفت
جونگکوک و جیمین هردوشون جلوی ورودی باغ منتظر ایستاده بودن . هنوز همدیگرو نکشتن ؟ پس احتمالا خیلی وقت نیست که اونجا ایستادن
مث همیشه هردوشون خوب بنظر میرسیدن ، با این تفاوت که امروز طرز لباس پوشیدنشون یکم متفاوت تر از بقیه روزا بود
جیمین پیراهن سفید مشکی با کت شلوار مشکی پوشیده بود . جونگکوک هم کت مشکی پوشیده بود اما مخملی تر از کت جیمین . پیراهن سفید خامه ای رنگش یقه قرمزشو بیشتر به نمایش گذاشته بود و دو طرف شلوارش دو خط قرمز وجود داشت که از قسمت پهلوها تا پایین امتداد پیدا میکرد
YOU ARE READING
The 7 Princes [BTS x Reader](Translation Ver )
Romanceسورپرایز ! پدر و مادرت تموم این مدت یه رازی رو ازت مخفی کرده بودن - اینکه تو پرنسس یه خانواده سلطنتی و تنها وارث تخت پادشاهی هستی . برای فاش کردن این راز و خبر مهم ، اونا تورو به پادشاهی همسایه میفرستن جایی که هفت شاهزاده خوشتیپ و مقاومت ناپذیر همه...