/ part2 /

265 31 5
                                    

تهیونگ_
با جدیتی که همیشه همراهش بود وارد کارخونه شد
به طرف جمعیت که جلو ی در جمع شده بودند رفت

"اینجا چه خبره؟"

سعی کرد لحنش محکم باشه وقتی توجه اونا بهش جلب  شد دوباره پرسید

"چرا الان سرکارتون نیستید؟"

یکی از کارگرا اومد جلو و جوابشو داد

"اره الان باید سر کارمون باشیم ولی از وقتی که رئیس کیم فوت شدند مشاور ایشون میخواد ریاست و به دست بگیره ما شنیدیم نوه ی رئیس کیم میخواد بره و کارخونه رو به اون واگذار کنه ولی با این کار فقط کارخونه ورشکست میشه و ما بیکار
به خاطر مخالفت های ما مشاور پارک مارو اخراج کرده
و فقط به بعضی اجازه ی کار داده
صبر کن ببینم تو اصلا کی هستی نکنه میخواد کارخونه و بفروشه این مردک رذل"

تهیونگ خواست چیزی بگه که با صدای اقای هان تصمیم ب سکوت گرفت

"ایشون نوه ی رئیس کیم هستن و اینکه ایشون کارخونه ر به کسی واگذار نکردن و نمیکنن"

با این حرف صدای پچ پچ هایی ک از سمت کارگر های شاکی میومد کم کم محو شد

"درسته از این به بعد من به جای پدربزرگم مدیریت کارخونه رو به دست میگیرم شما هم می تونین به کارتون ادامه بدین هر کسی که مخالفه میتونه همین الان بره قرار کارگرای جدید هم استخدام کنیم
به همین خاطر کارخونه فردا و پس فردا تعطیله"

اون مردی که فک میکرد تهیونگ مشتری باشه
نزدیک تر اومد

"آقای کیم منو ببخشید شما رو نشناختم من سرکارگر چو هستم آقا هرکاری داشته باشین من انجام میدم
من زمان زیادیه که برای رئیس کیم کار میکنم
و هنوز هم نمیتونم باور کنم ایشون دیگ رئیس این کارخونه نیستن"

تهیونگ نگاهی به اون مرد کرد و سری تکون داد اون مرد و به خاطر داشت وقتی که بچه بود به همراه پدربزرگش به کارخونه میومد آقای چو ناهار مختلف کارخونه رو بهش نشون میداد

"اقای چو ازت توقع دارم همون طور که به پدربزگم وفادار بودی به منم وفادار باشی"

"حتما آقای کیم"

تهیونگ لبخندکمرنگی زد وارد ساختمان کارخونه شد
به طرف اتاق پدربزرگش که الان دیگ اتاق خودش حساب میشد رفت و در باز کرد همون طور که انتظار داشت مشاور پدربزرگش که از همون بچگی ازش نفرت داشت پشت میز نشسته بود
پوزخندی زد به طرف میز رفت
مشاور پارک سرش رو بالا آورد به پسر گستاخی که بدون در وارد اتاقش شده بود تشر زد

"هی پسر بهت یاد ندادن وقتی وارد جایی میشی در بزنی و اجازه بگیری"

مشاور پارک با لحن تندی گفت
تهیونگ دستاشو رو میز گذاشت و بهشون تکیه کرد و به طرف مشاور پارک خم شد

| I CRAVE U |Where stories live. Discover now