کاپل: کایسو
ژانر: انگست
پایان: سد____
با عجله کاغذ و مداد رو از روی میز فلزی کنار تختش برداشت و رو به دیوار، کنار پنجرهی اتاقش نشست. به اسمون چشم دوخت و زیر لب تکرار کرد. "وقتشه وقتشه."
وقتی خورشید کاملا غروب کرد و نور ماه روی صورتش افتاد دست عرق کردهاش رو به لباس سفیدش کشید و مداد رو روی کاغذ فشار داد. نیم نگاهی به سایهاش انداخت. اون هنوزم باهاش بود.
"سلام جونگین.
ببخشید که انقدر دیر دارم برات مینویسم اما بالاخره بعد از چند ماه امروز یه خانم مهربون برام کاغذ و مداد خرید. میدونی من میترسم از خونه برم بیرون برای همین مجبور شدم منتظر باشم تا برام وسیلهها رو بخرن. راستش من نمیدونم چرا نمیخوای باهام صحبت کنی.. کاش حرف میزدی.. اخه خب یکم نامه نوشتن برام سخته.. اما مشکلی نیست! مراقب خودت باش و بدون دوست دارم.
با کلی عشق
سو"نامه رو تا زد و توی پاکت گذاشت. به سمت در اتاقش هجوم برد و مشت ضعیفش رو انقدر بهش کوبید تا بالاخره باز شد. "بله کیونگسو؟"
با خوشحالی نامه رو به طرف پرستاری که ایستاده بود گرفت. "اینو بده به جونگین لطفا" و به پرستار که با لبخند نامه رو میگرفت و سر تکون میداد نگاه کرد.
***
"کی بود؟"
یهریم که توی اتاق استراحت پرستارها منتظر یورا بود پرسید و به دستش زل زد. یورا نامه رو توی هوا تکون داد و بی حوصله گذاشتش روی میز."دوباره کیونگسو؟" پرستار جوون پرسید و وقتی یورا سر تکون داد آه کشید. "امیدوارم یه روز درک کنه جونگین مرده و توی سایهاش زندگی نمیکنه." ادامه داد و نامه رو با تاسف بین بقیهی نامههای کیونگسو جا داد.
"پایان"