ددی و لیتل گرل

6.8K 173 10
                                    

دوستان این داستان در مورد روند زندگی یک ددی و لیتل گرلش هست . امیدوارم دوست داشته باشید و حمایت کنین . من خودم یه لیتل گرل هستم و این داستان هم ترشحات ذهنم و تخیلاتم و فانتزی هام هست . اگر دوستش داشتین حمایت کنین تا ادامه بدم . مرسیی .
*******************************

وارد دانشگاه شدم . دنبال گلاره میگشتم بالاخره پیداش کردم دامن مشکی و پیرهن سفید پوشیده بود و کوله مشکیش هم‌رو دوشش . خوبی کانادا این بود که بر عکس ایران به پوششت گیر نمیدادن اینجا همه چی ازادتر هست . حتی روابطت .رفتم پیش گلاره . پشتش وایسادم تا بترسونمش که چشمم خورد به گوشیش . اوه خدای من اون هم وارد دنیای bdsm شده بود . تا الان که دو ماه از دانشگاه میگذره چیزی از رفتارش نشون نداده بود که اون از sm چیزی میدونه و گرایشی داره باید سر فرصت باهاش صحبت کنم . دستام و گزاشتم رو چشماشو اون جیغ زد رهااا چرا انقد دیر کردی . منم گفتم خب ترافیک بود دیگه بدو بریم الان کلاس با اون استاد جیگره شروع میشه . گلاره قهقهه ای زد و با هم راه افتادیم سمت کلاس . بعد از چند مین استاد جیگر وارد کلاس شد بعد از حضور غیاب یه بند فک زد و زر زر کرد . منم تختتتت خوابیدم و با صدای خسته نباشید بیدار شدم . گیج خواب بودم که گلاره گفت پاشو بریم . منم چشم بسته وسایلامو جمع کردم و راه افتادم دنبال گلاره . اخخ مماخ خوشگلم برخورد کرد به جسم سخت . بدون اینکه چشمامو باز کنم رفتم عقب دوباره راه افتادم سمت جلو که چشمتون روز بد نبینه دوباره به همون جسم سخت خوردم این دفعه عصبی شدم چشمامو باز کردم که یه مرد خیلی خوش تیپ و جنتلمن و دیدم . چشام که به چشماش خورد یه ابهت و استواری خاصی رو دیدم که ناخوداگاه سرم و انداختم پایین پاهامو چفت کردم و گفتم ساری مستر . اون هم با صدایی گیرا و پر جذبه که همیشه تو فانتزی هام میشنیدمش گفت اوم اشکالی نداره بیبی گرل امیدوارم دیگه تکرار نشه و رفت . من هنوز داشتم به جایه خالی کفشاش نگاه میکردم و بیبی گرلی که گفت بود تو سرم اکو میشد . همش اونو با ددی خیالی تو ذهنم مقایسه میکردم باهم مو نمیزدن حتی این خیلی بهتر از ددی خیالی تو ذهنم بود . با خودم گفتم کاش بشه و اون ددیم بشه هییع کاش . با صدای گلاره از فکر رویایه شیرینم بیرون اومدم و باهم رفتیم سمت سلف یونی .
گلاره : هوی رها چی میخوری ؟؟
منم با حرص نگاش کردم و گفتم کافی گوره خرم .
من و گلاره ایرانی بودیم و همش همو به القاب و صفات باغ وحش صدا میزدیم . داشتم فکر میکردم که الان که اومد چه لقبی بهش بدم که بوی عشقم و حس کردم بعلههه شوکولاتتتتت . یه نگاه به گلاره کردم به نگاه به شوکولات اخر گلاره طاقت نیاود و گفت نترس باو ماله خودته . با این حرفش خندم گرفت .گفتم معلومه که ماله منه بشین باهات حرف دارم. میگماا گلاره اینی که باهاش تو راه رو تصادف شاخ به شاخ کردم کی بود ؟؟ میشناسیش؟؟ چند سالشه؟؟ گلاره گفت رها اگه بهت بگم کیه دندونات میریزه تو شرتت . طرف خر پولههه استاد سال اخریاس ۲۸ سالشه . بچه ها میگن سر کلاسش نمیشه نفس بکشی از بس جذبه داره و محکمه . همه خنگا سر کلاس اون دانشمند میشن بس که سخت گیره و ... گلاره همینجور داست از استوار بودن اون حرف میزد من تو رویاهام سیر میکردم که اون ددی مسترم شده و منم لیتل گرلش وایییی چه شود دقیقا همونی هست که میخوام رفتاراش کپی پیست ددی هاست ددی هایی که رگه هایی از مستر بودن دارن .
ادامه دارد ....

Daddy And Little GirlWhere stories live. Discover now