Jk POV~
روی زمین نشستم و به جایی که شنیدم قبلا دریا بوده نگاه میکنم .
سالهاست که کشور ها از بین رفته و مردم قبیله ای برای اب میجنگن و تلاش میکنن .اما از اونجایی که میدونم ما توی کشور کره هستیم .
به دور و برم نگاه میکنم تا چشم کار میکنه بیابون و خشکیه.با صدای زنگ گوش خراش محافظم، سیستم محافظ و خنک کنندشو روشن میکنم .
بعضی مواقع دوست دارم بدون هیچ محافظی نور خورشید را حس کنم اما حیف که اشعه اش به پوست اسیب شدید میزنه .
صدای ماشین از پشت سرم میاد برمیگردم و با جیمینی که سوار فراری ای که دوست پسرش براش زندش کرده روبه رو میشم .
+" هوی جونگ کوک بپر بالا خبرای جدید دارم "
_ "هوی جیمین بهت یاد ندادن اول از همه سلام کنی"
به شوخی میگم و با خنده از روی در میپرم توی ماشین+" تو اخر سر عین ادم سوار ماشین شدن رو یاد نگرفتی"
_"چون ترجیع میدم به جای ماشین سوار شدن از هاور بردم استفاده کنم سرعتشم از این قراضه ها بیشتره "
با لبخند کجی بهش میگم و ابرو هامو بالا میندازم+"نکشیمون مستر فلش "
_"تو دست از اون فیلمای مارول قراضه نمیکشی "
خنده ای میکنم و ادامه میدم _" حالا چه خبر شده ؟ از یونگی چه خبر ؟ "+"یونگی که داره روی ونی پیدا کرده بود کار میکنه ، توی پارکینگ ساختمونی به نام بیگ هیت ،به نظر خب جای جالبی میومد منم رفتم داخلش چرخشی زدم و چیزای جالبی پیدا کردم گفتم تو هم بیای ببینی"
_ "ببین اگه دوباره مثل دفعه های قبل اسحله یا چرت و پرت های قدیمی بگو من همین الان همین جا پیاده بشم "
+" حدس میزدم اینو بگی اینو ببین به نظرت زیادی شبیه من و تو و یونگی نیست "
عکس قدیمی چسپناکی رو میده دستم و سقف ماشینو میبنده.توی عکس هفت تا پسر وایستادن و فاک چقدر سه تاشون شبیه من و جیمین و یونگی ان با اینکه عکسه تقریبا خراب شده اما بازم شباهت بی حد و اندازش توجه آدمو جلب میکنه .
_ "فاک جیمین این خیلی زیادی شبیههه واقعا احساس میکنم یک نسخه از خودمه هولی شت"
+"دیدی گفتم !"
_"یونگی اینو دیده ؟!"
+"نه هنوز وقتی ون رو توی پارکینگ دید اینقدر مجذوبش شد که کلا به هیچی توجه نمیکنه، کلا ماشین چرخ دار دوست داره میدونی که چی میگم"
با تکخندی اینو میگه .به پشت عکس نگاهی میندازم و متوجه ی خط خطی ای میشم که قابل خوندن نیست ،با اسکنر لنزای دیجیتالم اسکنش میکنم .
KAMU SEDANG MEMBACA
Survivors on Earth {Vkook}
Fiksi IlmiahSurvivors on Earth "چی میشه اگ یک روز بفهمی که یک همزاد تو پونصد سال قبل داشتی و دوست پسر همزادت ، همزاد اون دانشمند دیوونه ای باشه که همش توی آزمایشگاهشه ."