5 "first time that...."

144 22 161
                                    

فلش بک

سرمو پایین انداخته بودم و بدون هیچ فکری فقط به صدای برخورد پام روی سنگفرش پارک گوش میدادم

باد تندی اومد و چشامو سوزوند باعث شد سر جام بایستم و چشمای دردناکمو بستم

نه قرار نیست این باد لعنتی باعث شه اشکام به بیرون هول داده بشن
نه وقتی که آخرین باری که گریه کردمو به یاد نمیارم
نه وقتی که امادگیشو ندارم
نه "اینجا"

نگاه برگای روی زمین کردم از این وضعیت بدم میاد نه برگای رنگی پاییز دیده میشن و نه کامل برگا ریختن یه چیزی بین پاییز و زمستون این وضعیت طبیعیت همیشه منو کلافه میکنه

ولی خوب وقتی لویی اینجا رو دوست داره چرا که نه؟

تمام سنگفرشای اون قسمت پارکو شمردم ولی فرشته ی من انگار اومدنی نبود دلم از نبودنش عجیب میگرفت انگار که قرار نیست هیچ وق بیاد

از فکر نبودنش انگار تمام بار دنیا روم سنگینی میکرد با شونه های افتاده به سمت صندلی رفتم و گذاشتم باد سرد آزار دهنده صورتم رو خراش بده

داشتم از سرما کرخت میشدم ولی قدرت تکون دادن بدنم رو هم نداشتم به هر حال این چند وقت زیاد نخوابیدم خوبه از این فرصت استفاده کنم

فکرای عجیب غریبی به ذهنم میومد که حتی نمیتونستم بهشون فکر کنم

ذهنم شده بود خالی ترین جای شلوغ دنیا‌

سعی میکردم تصورش کنم ولی هر بار ناموفق بودم سعی کردم از اعضای صورتش شروع کنم

چشمای بی نظیرش که وقتی میخنده خطی میشن
لبای ظریفش...خدای من لباش...ممنوع ترین آرزوی من...اگه ببینمش اگه باز بیاد تا اخرین قطره ی خونی که تو رگامه لبای بهشتیش رو میبوسم

فرشته ی من تو که انقدر بی رحم نبودی که نیای

تو که میگفتی هیچ وقت منو یادت نمیره حتی اگه کل دنیا رو فراموش کنی

من هیچ مگه این پرنده ها درختا حتی این گربه ای که من ازش میترسم و تو دور از چشم نازش میکنی تحمل میکنن نبودنت رو

آب دهنم رو به سختی قورت میدم و لرزش قلبم رو حس میکنم

بر خلاف تمام بدنم چشمام گرم و آماده ان برای اشک ریختن ولی نه هنوز هنوز وقت اشک ریختن نیست

گرمی دستات رو روی گونه هام حس میکنم آره همیشه اینطوری نازم میکنی دیدی چه خوب تصورش کردم

حس میکنم دستای ظریفتو که دور صورتم قاب شده صداتم میشنوم حتی داری صدام میکنی
ازم میپرسی خوابی؟
نه فرشته وقتی منتظر دیدن روی ماهتم خواب چیه
چه دنیای قشنگیه دنیای تصوراتم

بهم میگی بیدار شو هری
باور کن حتی جونم رو هم میذارم توی دستام و بهت میدم ولی اینو از من نخواه تو اینجا جات خوبه باور کن
خسته شدم از باز کردن چشمام و دیدن جای خالیت
قلبمو به درد میاره مخلوق شیرینم

remember me [L.S]Where stories live. Discover now