[6]یاد بگیر!!

5.6K 430 48
                                    


هلو گایز 🙂

کاور بالا بعضی از علامت ها در bdsm هست من خودم این هارو ترجمه کردم  نمی دونستم که اینارو می دونستنین  از قبل یا ن امید وارم خوشتون بیاد از این اطلاعات😇

■■■■■■■■■■■
¤متین

راه رفتن واقعا با اون سخت بود ولی به هر بد بختی بود خودمو به خونه رسوندم بدون اینکه وارد پذیرایی بشم یه سلام دادم و یک راست به اتاقم رفتم

بعد از عوض کردن لباسام به سمت تختم رفتم روش دراز کشیدم واقعا درد داشت

سعی کردم بخوابم تا این دردشو فراموش کنم پس بدون اینکه شام بخورم به خواب رفتم

¤کیان

بعد از رفتن متین خودمو روی کاناپه پرت کردم ؛دلم یه برده تازه کار نمی خواست چون اینقدر روحم خسته بود که نمی تونستم یه برده رو تعلیم بدم

ولی یه چیزی تو وجود این پسر بود که نتونستم جلوی خودمو بگیرم اون پسر واقعا خوشگل بود و اینکه بخوای درخواستشو رد کنی سخت بود متین آدمی نبود که بشه به همین راحتی ازش گذشت

از یه طرف  این ناب بودن و دست نخورده بودنش بود اینکه میخواد همه اولین هاش با من باشه وقتی تو اتاق بازی اون اقیانوس بارونی  چشماش  رو دیدم نتونستم جلوی خودمو بگیرم که نبوسمش منی که تاحالا حامد رو نبوسیده بودم مگر توی تخت و وقت عشق بازی و حتی توی تخت هم همیشه اون خودش پیش قدم میشد برای شروع یک بوسه ...

رفتم به اتاقم و بعد از ور آوردن لباسام رفتم توی تخت  و به خواب رفتم

■■■■■■■■■■■■■

¤متین

از در کار خونه اومدبیرون میخواست به سمت ایستگاه اتوبوس بره که  بوق زدم براش  چرخید و منو دید  درحالی که یه لبخند بزرگ رولبام بود وقتی دید دارم  راهنما میزنه سری تکون داد و اومد سوار ماشین شد

_سلام ارباب خسته نباشید

_سلام

راه افتادم و به سمت خونه ارباب رفتم

_مگه بهت نگفتم دم در خونه منتظرم باش ؟

_خوب چرا نیام دنبالتون

اخم کرد و گفت

_مگه تو راننده منی

_نه ولی خوب من دوست دارم که شمارو برسونم اصلا خوب منکه هر روز باید بیام اینجا چی میشه شما هم با من بیاید

_خیل خوب حالا

وقتی به خونه رسیدیم بهم گفت 

_همین جا بمون تا بیام

بعد از چند دقیقه در حالی که لباس هاشو عوض کرده بود و یه شلاق مشکی دستش بود وارد حال شد

I LOVE MY DOM.(BDSM)Where stories live. Discover now