Real punch [l.s_z.m]

part18

سلام سلام

برای اینکه فرایند اپ رو سرعت ببخشم نیازمند ووت و کامنتم..

لطفا بوک رو تو ریدینگ لیستتون اد کنید

وقتی چشماشو باز کرد رو تخت اپارتمانشون تنها بود.. دستشو تو جای خالی زین کشید و اخم کرد.. هنوز مست بود و چیز زیادی به یاد نداشت.. موهاشو جلو اینه مرتب کرد و ابی به دست و صورتش زد تا کمی سر حال بیاد.. صدای زین رو که پشت تلفن با لحن سردش با کسی حرف میزد رو از اشپزخونه شنید.. صدای سکسی و ارومش باعث میشد تا بخواد برای همیشه به صداش گوش کنه..

پشت کانتر رو صندلی نشست و به زین که داشت قهوه درست میکرد، چشم دوخت..

زین- برام مهم نیست، فعلا میخوام تولیدات رو به حداقل برسونیم.. بروکین برای من دلیل نیار همون که من گفتم.. بعدا حرف میزنیم..
به محض دیدن لیام، تماس رو قطع کرد..

زین- صبح بخیر خوابالو.

لیام- تو اوردیم خونه..

جمله خبریش زین رو گیج کرد.. مگه قرار بود به جز خونشون کجا ببره؟ زین سرشو به نشونه مثبت تکون داد..

زین- نکنه فک کردی خودت اومدی؟

لیام- هری بهم گفته بود برگردم.. باید بیدارم میکردی..

زین بهش نزدیک شد و کنارش نشست.. اصلا حس خوبی به هری نداشت، یه جورایی اونو سد راه رسیدنش به لیام میدید.. مشخصا هری هم از زین خوشش نمیومد، میتونست اینو حس کنه..

زین- هری چیکاره زندگیته؟ اصلا چرا باید به حرفش اهمیت بدی ؟

لیام- قعلا نمیخوام کسی راجب خودمون چیزی بدونه..

صداش در حد زمزمه بود و زین نمیدونست چرا لیام انقد نگرانه و سعی داره اونو مخفی کنه.. لباشو بوسید و لیام رو مجبور کرد تو بغلش بشینه..

لیام- اینطوری دوست ندارم..

زین- کی گفته مهمه.. من دوست دارم..

لیام چن ثانیه بی حرف نگاهش کرد و همون نگاه کافی بود تا زین رو متوجه اشتباهش بکنه..

زین- عام چی دوست داری؟ چطور دوست داری؟

لبشو از داخل گاز گرفت و اینکه نمیتونست خودشو کنترل کنه، نگرانش میکرد.. اگه لیام پشیمون میشد چی؟

سرشو به شونه زین تکیه داد و باز چیزی نگفت.. سکوتش زین رو میکشت.. یه چیزی اشتباه بود و لیام بهش نمیگفت..

زین- من هنوز نگرانم که نکنه فرار کنی.. دوباره خودتو ازم قایم کنی..

کنار گوشش زمزمه کرد و بوسه هاشو از گوشش سمت گردن و خط فکش پایین برد..

زین- دیگه نمیخوام حتی یه ثانیه به نبودنت فکر کنم.. بهم قول بده.. قول بده بدون اطلاع ترکم نمیکنی..