روی بوق ماشین چت کرده بود و با عصبانیت روش می کوبید. سرشو از شیشه بیرون آورد و خطاب به پیرمردی که چند دقیقه روی یه مانع ترمز کرده بود، با ولوم بلند صداش گفت : کدوم احمقی بوده که به تو اون کارت لعنتیو داده!! اه د بجنب به این لگنت یه تکونی بده.سرشو داخل برد و دوباره بوق زد، ماشین جلویی که در مقابل ماشین بیلیونی جه هیون حکم یه گاری رو داشت، بعد از مکث طولانی اجازه عبور داد و ماشین جه هیون در عرض نیم ثانیه از جا کنده شد، قبل از اینکه پیرمرد حتی فرصت کنه فینگر وسط جه هیون رو توی هوا ببینه.
امروز بعد از مدت ها پدرش به شرکت برگشته بود و نمی خواست برای هیچ دلیل غیر منتظره یا پیش پا افتاده ای دیر برسه.
-صدای ترمز وحشتناک لاستیک های کشیده شده روی آسفالت روبه روی شرکت، اومدن جونگ کوچیک رو به همه گوشزد کرد.
از ماشین پیاده شد و سوئیچشو به طرف والت پارکینگ پرتاب کرد و همونطور که از در ورودی می گذشت ، جمله هر روزشو یاداوری کرد: نمیخوام حتی خورشید بدنه ظریفشو لمس کنه.-----------------------------------------------------------
جونگوو
به ساعتش نگاهی انداخت؛ ساعت 9 صبح رو نشون می داد.
با بدن کوفته و پلک های سنگین، راه فرضی کشیده شده از سمت چپ به طرف محدوده دیدش در سمت راست رو برای پیدا کردن یه آشنا طی می کرد. نمی خواست به خواب موندن یا توی ترافیک گیر افتادن دوستش فکر کنه؛ تقریبا یه چیز غیر ممکن بود، حتی اگه به احتمال نیم درصد امکان اتفاق افتادن همچین پدیده وحشتناکی هم وجود داشت؛ مغز جونگوو بعد از 12 ساعت پرواز حوصله تجزیه و تحلیلش رو نداشت. خسته بود و منتظر بودن عصبیش می کرد.موبایل رو از جیب پشتی شلوار جین مشکی رنگش، خارج و بدون وقفه چندتا عدد رو لمس و بعد از اون، موبایل رو به گوشش نزدیک کرد. به محض جواب دادن بدون توجه به محیط شلوغ اطرافش شروع به داد و بیداد کرد.
-
-
تیونگتیونگ با دیدن اسم روی صفحه با خوشحالی موبایلو به گوشش نزدیک کرد اما با پیچیدن صدای جیغ جیغ دوستش قیافش درهم شد و موبایلو با
فاصله گرفت.جونگوو : لی فاکینگ تیونگ، معلوم هست کدوم گوری هستی؟؟؟ میدونی که همین الانشم قابلیت حامله کردنتو از پشت گوشی دارم پس برای خود عوضیت بهتره که نزدیکای این خراب شده باشی و منو بیشتر از این منتظر نزاری.
تیونگ نالید : جونگوویااا..........( بعد با لحن غمگین ادامه داد).....من متاسفم.
جونگوو داد زد : الان داری بهخاطر فراموش کردن همچین مسئله مهمی ازم عذر خواهی می کنی؟؟!!
تیونگ خجالت کشید و به خارج کردن صدایی که نشون دهنده تایید حرف جونگوو بود، بسنده کرد.
جونگوو نفس حرصی کشید و دندوناشو روی هم فشار داد : گمشو نمی خوام ریخت نحستو ببینم، به نفعته که از صد کیلومتری آپارتمانم رد نشی.
YOU ARE READING
✨𝐀 𝐁𝐫𝐢𝐠𝐡𝐭𝐞𝐫 𝐕𝐚𝐥𝐞𝐧𝐭𝐢𝐧𝐞'𝐬 𝐃𝐚𝐲✨ [ 𝐍𝐂𝐓 - 𝐉𝐚𝐞𝐘𝐨𝐧𝐠 ]
Fanfiction🥂𝑂𝑛𝑒𝑆ℎ𝑜𝑡🥂 ( 𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 ) 💖 𝑪𝒐𝒖𝒑 : 𝐽𝑎𝑒𝑦𝑜𝑛𝑔 💖 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒 (𝑆𝑚𝑢𝑡🔞) جهیون، وارث خانواده جونگ یه مولتی میلیونره که برخلاف میل باطنیش باید تظاهر کنه که عاشق اون پرستار کوچولو شده.