وارد اتاق خودش شد و روی صندلی پشت میزش نشست و هنوز عمیقا به اخبار امروزفکر میکرد که در اتاقش با صدا اما با آرامش باز شد و جسی با نیشخند مرموزش بهش نگاه میکرد
جسی:چطوری عشقم؟کارات خوب پیش میره بیبی؟
پچ پچای چند نفر از پشت جسی و بیرون از اتاق به گوش لیام میرسید اما لیام فقط با تعجب به جسی نگاه میکرد و از خودش پرسید که چی توی ذهن این بچه میگذره؟
جسی به بیرون اتاق نگاه کرد و نیشخند زد بدون بستن در سمت لیام اومد و روی پاهاش نشست و دهن لیام از این بیشتر نمیتونست باز بشه
لیام:داری دقیقا چه گوهی میخوری جسی
جسی:دو دقیقه خفه شو طبیعی رفتار کن
لیام دهنشو جمع کرد و دستشو رو کمر جسی گذاشت و با بلند کردن سرش متوجه بعضی از همکارای زنش شده بود که با تعجب و ناباوری نگاهشون میکردن.
جسی:به چی دارید نگاه میکنید؟میخوایم تنها باشیم درو ببندید و به کاراتون برسید
یکی از دخترا با چشم غره دادن به جسی درو محکم بست و بلافاصله بعد از بستن در لیام جسی رو از روی پاهاش انداخت پایین
لیام:وات دا فاک جسی؟
جسی:توی کصخل به هیچکس نخ نمیدی اصلا به عنتم نیس کسی هم اینجا وجود داره همه فکر میکنن عقیمی بد کردم نجاتت دادم؟
لیام نیشخند زد و دستاشو روی میز گذاشت و توی هم قفلشون کرد و باهمون نیشخند به جسی نگاه کرد.
لیام:حالا مطمئنی قصدت فقط همین بود جسی؟
جسی که درحال صاف کردن لباسش بود با اخم به لیام نگاه کرد و چشماشو برای لیام چرخوند
جسی: خیلی خب آقای زرنگ میخواستم حرص اون احمقا رو دربیارم.
لیام دستی رو سرش کشید و دوباره دستشو روی میز گذاشتو و سوالی به جسی نگاه کرد و جسی هم میدونست که رفیقش واقعا به این مسائل بی توجهه فهمید چرا قیافش سوالی شده
جسی:از اونجایی که خیلی احمقی و توجهی به اطرافت نداری باید بگم بعضی از همکارای زنت و حتی مردت روت کراش زدن و تو شبیه عقیم شده ها رفتار میکنی و اصلا بهشون نگاهم نمیکنی.
جسی بعد از دوباره چش غره دادن به لیام بیخیال روی میزکار لیام نشست و پاهاشو رو هوا تکون داد.
جسی:اصلا نمیدونی چقدر چندش میشن وقتی که تو آژانس نیستی راجب قیافت و هیکلت باهم دیگه بحث میکنن و با چشمای قلب شده همدیگه رو نگاه میکنن و حرفای همو تایید میکنن.
لیام نیشخندی زد و انگشت شستش رو روی لب پایینش کشید و روی صندلیش ولو شد
لیام:راستشو به من بگو خانم واتسون اونا باهات چیکار کردن که دنبال انتقامی.
YOU ARE READING
Hidden Rose [Ziam]
Romance+من تا حالا این رزها رو به کسی نشون ندادم -اما الان من دارم میبینمشون +خب چون شاید تو هر کسی نیستی ............... +از وقتی دیدمت بیشتر به رز هام علاقه مند شدم. -چرا؟ +چون فهمیدم ذات لطیف گل ها توی یه آدم هم میتونه جلوه کنه. -اما تو بیشتر به تک تک ا...