+یعنی حتما باید بری؟
-خودت چی فکر میکنی؟
+من فکر میکنم اگه نری و پیشم باشی و بهم کمک کنی خیلی بهتر میشه
-میشه راجب موضوعی که خودت از همه چیش خبر داری سوال نپرسی؟
به صورت دختر مشتاق روبه روش نگاه کرد و چشماشو چرخوند و پوف کشید
+میتونم باهات بیام؟
-خودت میدونی نمیتونی جسی پس خفه شو و سوال های الکی نپرس
بعد از اینکه میز کارش رو مرتب کرده بود قصد داشت به اتاق رئیس بره تا باهمدیگه به اداره پلیس برن و ببینن معاون رئیس پلیس برای چی جلسه ای برای ملاقات باهاشون تشکیل داده اما حالا جسی سر راهش سبز شده بود و با سوالای مسخرش وقتشو هدر داده بود.
جسی:خیلی خب چرا جوش میاری خواستم باهات بیام تا تنها نباشی.
بیشاپ:باشه خیلی ممنونم جسی اما من همراه رئیس میرم اونجا پس تنها نیستم.
جسی:باشه ولی اومدم بگم لیام گفت قبل رفتن یه سری بهش بزنی.
بعد گفتنش ابروهاشو بالا انداخت و بدون حرف دیگه ای از اتاق بیشاپ خارج شد و بیشاپ با خودش گفت که چرا انقدر وقتشو هدر داده بود و حرف اصلیشو نزده بود؟
از اتاق مشترکش با یکی از همکاراش خارج شد و بعد از در زدن وارد اتاق لیام شد و اونو در حالی که با دقت سرش تو لپتابش بود دید
بیشاپ:جسی گفت کارم داری.
لیام:اوه خوب شد اومدی اره. میخواستم بهت یاداوری کنم در مورد محدودیت بازدید از صحنه های جرم با معاون پلیس حرف بزنی.
بیشاپ:اها حتما اینکارو میکنم
لیام:خوبه. مطمئنا این محدودیتا رو رئیس پلیس نزاشته و باید کار معاونش باشه. ازت میخوام خواهش کنم یه چیزایی رو بررسی کنی
بیشاپ:تا اونجایی که بتونم ازشون سوال میپرسم و دلیلشو پیدا میکنم البته اگه نگن به تو مربوط نمیشه!
لیام:منم امیدوارم مثل همیشه چرت و پرت تحویلمون ندن.ازت ممنونم بیشاپ دیگه وقتتو نمیگیرم. موفق باشی.
بیشاپ:خواهش میکنم. بعدا میبینمت
با لبنخد کوچیکش از اتاق لیام خارج شد و خواست وارد اتاق رئیس بشه که صداهایی از اون اتاق توجهشو جلب کرد.
+هاها!اون جدیه؟تنهایی میخواد اینکارو بکنه؟اون خودشو خیلی دست بالا گرفته. اون به هیچ جایی نمیرسه. باید این پرونده مال من باشه.
اد:خانم حدید خواستن لیام این پرونده رو قبول کنه و من هم به لیام اعتماد کامل دارم پس بحثی نمیمونه دیوید
دیوید:بحثی نمیمونه؟داری باهام شوخی میکنی اد؟... من از اون خیلی بهتر میتونم...
اد:من بهت اجازه دادم با اسم کوچیک صدام کنی؟
YOU ARE READING
Hidden Rose [Ziam]
Romance+من تا حالا این رزها رو به کسی نشون ندادم -اما الان من دارم میبینمشون +خب چون شاید تو هر کسی نیستی ............... +از وقتی دیدمت بیشتر به رز هام علاقه مند شدم. -چرا؟ +چون فهمیدم ذات لطیف گل ها توی یه آدم هم میتونه جلوه کنه. -اما تو بیشتر به تک تک ا...