Taegi Ver| Rape

319 58 12
                                    

امروز صبح جسد مردی رو زیر پل پیدا کردیم.

27 سالشه و شواهد نشون میدن علت مرگ خودکشی بوده.

کنجکاو شدم که چرا مردی به این جوونی باید خودکشی کنه؟! پس احتمال دادم که ممکنه یه قتل صحنه سازی شده باشه.

طی تحقیقاتی که انجام دادیم، آدرس خونش رو پیدا کردیم و رفتیم به خونش.

خونه معمولی بود.

ولی انگار یک درگیری تو خونه اتفاق افتاده بود چون بعضی از وسایل شکسته بودن. البته قطعی نیست چون ممکنه خود مقتول این کارو کرده باشه.
موبایلش رو کنار تختش دیدم.

با دستمال انگشت اشاره ام رو پوشوندم و صفحش رو لمس کردم.

بک گراند عکس خودش و یه مرد جوون دیگه بود.

تو اداره گوشیش رو باز کردن و من لیست تماس ها و پیام هاشو چک کردم ولی هیچی توی موبایلش نبود تا سرنخی باشه که بفهمم چه اتفاقی افتاده..

تحقیقات رو گسترده کردیم و نتیجش پیدا شدن یه دفتر تو خونه اون مرد بود.

میتونست کمک کنه؟

بازش کردم.

" اولین روزی که ملاقاتت کردم پسره دانشجویی بودم که تو روز اول دانشگاه نمیدونستم باید چیکار کنم. وقتی از دور دیدمت زیر نور خورشید صورتت برق میزدو باد ملایم، ابریشمی موهات رو تکون میداد.

همینجور که متعجب به دورو اطرافت نگاه میکردم چشمم بهم خورده بود.

نگاه خیرم رو که دیدی نزدیک اومدی. بهت سلام کردم. ادامه سوال ها برای آشنایی بود و گفتم که دوست دارم باهم دیگه دوست بشیم.

با هم دوست شدیم..!

از اونروز دیگه تک توی حیاط دانشگاه نبودم تا سردرگم بشم. ما دوست بودیم اما بعد یه مدت، هرروز برای دیدن تو از خواب بیدار میشدم و به دانشگاه میومدم.

به بهونه درس خوندن میومدم پیشت تا باهات وقت بگذرونم.

وقتی مست میکردی، من مشروب نمیخوردم تا بتونم به خونه برسونمت. همیشه غر میزدی که اصلا پایه و همراه خوبی نیستم.

بعد یه سال و نیم بالاخره تصمیم گرفتم که بهت عشقمو اعتراف کنم برای همین دعوتت کردم به کافه.

کلی برف اومده بودو هوا خیلی سرد بود.

یه پالتوی قهوه‌ای با یه پیراهن یقه اسکی و شلوار جین تیره همراه کتونی پوشیده بودی.

استایلی که برای کشتنم کافی بود!

اومدی جلوم نشستی. یه آیس آمریکانو سفارش دادی.

لباسم نازک بود. پالتوی قهوه ای رنگت رو درآوردی و رو شونم انداختی. بهت کلی غر زدم که هوا سرده و سرما میخوری ولی اصلا حرف گوش کن نبودی.

One Shot |3 VerWhere stories live. Discover now