part 3: come please*~*

171 20 5
                                    

سلام بچه ها چرا هیشکی‌ هیچ کامنتی نزاشته یعنی هیچ نظری نداشتین یا سوالی ولی من پارت سه رو گذاشتم تا یکم پارت ها بره بالا تر شما هم به دوستاتون فیک رو معرفی کنید تا استریم ها بره بالا دوستون دارم و لذت ببرین 🤗❤️

از دیدگاه جیمین:
رفتم حموم و وان رو پر از آب داغ کردم که حداقل یکم دردم رو کمتر حس کنم چون فردا زنگ اول ورزش فاکی‌ رو داشتیم و من با این کمرم نمیتونستم عین آدم ورزش کنم و همه می‌فهمیدن امروز صدای نازک و کیوت ناله های من بود که توی کل دستشویی پیچیده بود بیچاره اون پسره تازه وارد که چه فکرایی نکرده بود صورتش قرمز بود همینطوری با خودم به امروز فکر میکردم که احساس سنگینی کردم و خوابم برد
.
.
از دیدگاه هیچکس:
حوصلم یونگی سر رفته بود تقریبا دو ساعت میشد که جیمین توی حموم بود و یونگی حتی خرید هم رفته بود و بازم از حموم نه صدای آبی میومد نه صدای جیمین در حال آواز (از اونجایی که جیمین وقتی میره حموم انگار پارتی گرفته)میخواست بره حموم ولی پشیمون شد چون میترسید با دیدن جیمین هورنی بشه و کار دست جفتشون بده ولی از یه طرفم نگران جیمین بود پس در رو آروم باز کرد و رفت تو و یه موچی کوچولو رو دید که از سرما به خودش پیچیده بود و بخاطر خیسی موهاش از سرش قطرات آبی چکه میکرد و به گردنش و همچنین ترقوه هاش رسیده بود و وقتی یونگی با این صحنه مواجه شد حس کرد یه چیزی زیر دلش تکون خورد و عضوش یکمی بالا اومد دیگه نتونست جلوی خودش رو بگیره لباس هاش رو یکی یکی در آورد و آروم رفت توی وان که تقریبا آبش داغ بود جیمین تکونی به خودش داد ولی بلند نشد پس یونگی هم سریع به گردن سفید و تحریک آمیز دوست پسرش حمله کرد و شروع کرد به مک زدن تا یه مارک بزرگ روش بزاره و با اون یکی دستش هم عضو جیمین رو پمپ میکرد تا یکم تحریکش کنه روی هر مارکی که میزاشت رو گاز می‌گرفت و بیش میزد و کم کم می‌رفت بالا هر چقدر بالا تر می‌رفت جیمین بیشتر تکون میخورد تا به بخش مورد علاقش لبای صورتی و پفکی جیمین رسید لب بالاش رو آروم به دندون گرفت و پمپ دست پایینش رو سریعتر کرد و کل حجم لب جیمین رو توی دهنش جا داد و شروع کرد محکم به گاز گرفتن که یهو جیمین از خواب پاشد و شروع به آه و ناله کرد که یونگی هم چون عاشق این صدای بهشتی بود بیشتر به کارش ادامه داد و از لبای جیمین تا خط فکش رو لیس میزد و پایین می‌رفت و با اون یکی دستش هم شکم جیمین رو نوازش میکرد تا به نیوز تاش برسه جیمین سعی کرد خودشو ازش جدا کنه ولی یونگی دست بردار نبود پس جیمین هم دل به کار داد تا یونگی کارش رو تموم کنه جیمین هم عضوش که زیر باسن یونگی داشت فشار می‌آورد رو حس میکرد که کم کم داره تحریک میشه تا اینکه یونگی داد زد
- برگرد جیمین دستاتو هم دو طرف وان قرار بده و باسنتو بیار بالا زود باش....
بعد از اینکه جیمین برگشت سریع بدون هیچ صدایی اولین انگشتش رو واردش کرد
-اهههه....ی...یونکی.....آرو.....م.....تررر
-ساکت باش و فقط برام ناله کن بیبی بوی
-اوممم....اهههه... یونگی
-بیبی انگار اسممو فراموش کردی
اینو گفت و محکم دو تا انگشت دیگه اضافه کرد که با اون حرکت جیمین جیغ بلندی زد و میخواست برگرده که یونگی محکم دستاشو گرفت و نزاشت
-دلت تنبیه میخواد آره هم اسم ددی رو یادت میره هم میخوای فرار کنی
-ددییی......اهههه.... میخوامت
-برای ددی ناله کن و ازش خواهش کن اگه خیلی میخوایش
-ددی دیکتو توی خودم می‌خوام....اههه سریع تر
یونگی هم تا التماس هاشو شنید محکم واردش شد و کلش رو توی جیمین کرد و یکم صبر کرد که نفس های جیمین آروم تر بشه بعد محکم شروع کرد ضربه زدن درون جیمین تا جای حساسش رو پیدا کنه چون میدونست بعد چند ضربه به اونجا جیمین خالی میشه
-یون...ددی....اهههه پیداش کن.... فاککک
یه صدای جیغ مانندی از جیمین اومد که مطمئن شد پیداش کرده پس سریعتر به همونجا ضربه زد
-یونگی من نزدیکم.... اههه بزار بیام
-بیا پرنسس موچی‌ من
همون موقع جیمین با یه ناله خیلی ریز توی وان خالی شد و یونگی هم توی جیمین خودشو خالی کرد و جیمین بی حس توی آب افتاد پس یونگی یکم کمر و دلش رو مالش داد و بردش بیرون تا یکم استراحت کنه که صدای گوشی جیمین رو شنید و قبل اینکه جیمین بیدار شه برداشت
-الو بله
-یونگی تویی؟!
-آره تهیونگ بله چیزی شده فاکر اعظم؟!
-هویی مواظب حرف زدنت باش بعدشم گوشی رو بده به اون بیبی موچی
-خوابیده بگو چیکار داری بهش میگم
-شماره جانگکوک رو برام میفرستی لازم دارمش
-باز میخوای اذیتش کنی اون چه گناهی کرده
-نه می‌خوام بگم بیاد پارتی آخر هفته رو حالا تو چیکار داری
-اوک میفرستم برات.....فعلا
و صدای بوق (عجب آدمی هستی آقای فاکر حتی بلد نیست خدافظی کنه)
بعد از اینکه شماره رو فرستاد گوشی های جفتشون رو روی حالت هواپیما قرار داد و جیمین رو بغل کرد و جیمین هم سرش رو روی سینه پسر بزرگتر گذاشت و آروم بغلش کرد و یونگی‌ هم آروم موهاشو نوازش میکرد و بعد خودشم به خواب رفت.......

savage love 😈Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora