2

445 64 24
                                    

چانگبین دست در دست مینهو بغل دست هیونجین و چان راه میرفتن کنار یکی از میز های تو‌ بار وایستادن
مینهو به تیکه رو به هیون گفت

"هنوزم با دخترا میخابی یا دیگه لقب پادشاه تخت از دست دادی؟ "

هیون فقط چشم غره ای بهش رفت
چان واسه عوض‌کردن بحث رو به چانگهو کرد گفت

"کی میخایین به مدرسه بیایین من خسته شدم انقد تو مدرسه با هیون بودم "

چانگهو زیاد به مدرسه نمیومدن اما در امتحانا شرکت میکردن و قبول میشدن بااین که مثل هیون خرخونی نمیکردن
مینهو جواب داد

"ماه دیگه "

بعد از حرفش دستاشو‌ دورگردن چانگ حلقه تنگی کرد لباشو‌رو‌لبا چانگبین گذاشت عمیق لباشو مک زد

چان ازین حرکت یهویی چانگهون روشو سمت دیگه کرد اروم گفت

"بهتره یک‌اتاق پیدا کنین کارتونو اونجا ادامه بدین ممکنه یکی فیلم بگیره دردسر بشه "

اطرافو نگاه کرد

مینهو‌بد چند دقیقه لباشو‌از لبا چانگ فاصله داد خندید

"یک حسود اونجاس "

حتی اگر اونها هنوز بچه مدرسه ای باشن اما اونها با هوشمندی خود کارت شناسایی جعلی درست کردند تا بتوانند به آنجا وارد شوند

هیون نفس عمیقی کشید رو‌بهشون گفت

"من میرم ببینم دختری پیدا میکنم تا لقبمو حفظ کنم یا نه "

نیم نگاهی به مینهو کرد رفت اطراف بار بگرده

.
.
.
.
.
‌.

جیسونگ به اطراف بار نگاه کرد
حتی اگه اون بارها به اونجا رفته باشه ، اما همچنان از نگاه هیز و‌ سنگین مردایی که به اون نگاه می کنند احساس ناراحتی میکند

وقتی یکی به بوتش اسپنک محکمی زد و حتی بوتشو فشار داد
جیسونگ از تعجب و شوک نفس نفس زد
  سریع برگشت اما لبهایش بلافاصله به شدت بوسیده شد

جیسونگ ازین وضع متنفر بود
  اون مرد رو به روشو هل داد اما مرد بزرگتر از اون بود
  جیسونگ می خواست گریه کنه وقتی مرد مقابلش بوت جیسونگ فشار داد و‌ دیکشو به دیک خودش چسبوند با لحن منزجر کننده ای گفت

  "آه! تو حرامزاده کوچولو!"

جیسونگ لبشو محکم گاز گرفت ، به مرد تو ذهنش فحش میداد

وقتی مرد دست خودشو بالا برد و تا جیسونگو بزنه  هان صورت خودشو جمع کرد یکی از چشماشو بست تقریبا صورتشو‌سمت دیگه ای کرد

𝐋𝐢𝐛𝐫𝐚𝐫𝐲Место, где живут истории. Откройте их для себя