Miss me?
قول داده بودم یه وانشات از چانین بعدا بنویسم
بخاطر اینکه تو فیک میروح خیلیا دوس داشتن چانین بهم برسن و خب دیگه نشد...
اومدم به قولم عمل کنمژانر: رومنس - اسمات
تایپ شخصیتا:
IN : INFP
INs MOM: ESfj
Chan : enfj
Writer : INTJ
_________________________________________IN :
مدت زیادی ازینکه هیونگ رفته بود استرالیا میگذشت
همیشه بهم میگفت معلوم نیس کی برگرده و این معلوم نیستا تا دوسال طول کشیداخرین باری که باهام تماس گرفت بهم گفت دلش خیلی برام تنگ شده...
خب دله منم...
پس چرا نمیاد؟...کتابمو رو مبل پرت کردم
مامانم متوجه عصبانیتم شد- باز چیشده جونگینی؟
چی باید بگم ؟ بگم دلم برای پسر دوست قدیمیت تنگ شده؟ بگم دلم برای کسی که باهاش بزرگ شدم تنگ شده؟ بگم هرچی بزرگتر میشم بیشتر میفهمم حس هیچکدوممون فقط صرف کلمه ی (برادرانه) نبوده؟
بگم تو دوریه یه نفر عاشقش شدم؟...
چی باید بگم...اومدو کنارم نشست
-نگاش کن پسر کوچولوم باز اخمو شده
+کی میخوای قبول کنی بزرگ شدم مامان؟
-تو همیشه پسر کوچولوی من میمونی حتی اگه ده سال دیگم بگذره
کمی سکوت بینمون برقرار شد
سرمو رو پاش قرار داد و موهامو نوازش کرد
-حالا بگو چیشده؟ باز دانشگاه داره سخت میگیره ؟اون که اره حقیقتا دانشگاه داشت پارم میکرد... ولی چیزی که الان درگیرم کرده یه سفید پوسته استرالیاییه که بجز پیام دلم برات تنگ شده کار دیگه ای بلد نیست...
+هیچی مامان فقط فردا امتحان داریم نمیتونم برسم تا جایی که استاد درس داده
-اشکال نداره تا جایی که تونستی بخون لازم نیس که حتما نمره کامل بگیری!
بهش لبخند زدم
+یه سوال دارم
-جونم
+از خانم بنگ خبر داری؟
-اره تازه توی استرالیا مزون زدن و مثل اینکه کارشون حسابی گرفتهعالی شد... دیگه فکر اومدن به کره هم به سرشون نمیزنه...
+خیلی خوبه ولی....دلت براش تنگ نشده؟
-البته که شده اون تمام نوجووانی و جوانیم کنارم بود همونطور که چان هم با تو بزرگ شد
+دیگه بر نمیگردن کره؟
-اینطور که خودش میگفت نه شوهرشم بازنشسته شده دیگه ماموریتی نمیره که بخواد از استرالیا در بیاد میدونی که زندگی تو کشوره غریب سخته
+ولی خانم بنگ داره تو کشور غریب دور از دوستش و والدینش زندگی میکنه...
- ولی پیش شوهر و بچه هاشه پس مشکلی پیش نمیاد براش...
کلافه رومو ازش برگردوندمو رفتم تو اتاقم
بغضم داشت اذیتم میکرد
چرا به جای اینکه فراموشش کنم هر روز بیشتر تو خیالاتش غرق میشم؟...
پشت در تکیه دادم و نشستم
نفس عمیق کشیدم
YOU ARE READING
stray kids oneshot🔞
Fanfictionوانشات از کاپل های مختلف استری کیدز بعضی قسمتا خیلی سمین که از اولش میتونیدبفهمید کدومان و اینا بیشتر جنبه خنده دارن ژانر داستانا اول هر قسمت نوشته میشه کاپل هر داستان رو سر تیتره اون قسمته فرد تاپ اسمش اول نوشته میشه