ترشیده ۳

1.8K 137 99
                                    


نام داستان: ترشیده ep03
ژانر : امگاورس طنز....
تایپ شخصیت اعضا

Changbin: Entp
Felix: infp
Jisung: enxj
Leeknow : Esfj
_________________________________________

Jisung:

با ذوق پله های خونه رو بالا میرفتم و با عربده پریدم پیشه مامانم
- مامااااااننننننننن یه پسره رو دیدم ازهم خوشمونننن اومددددد

Mom:
ملاقرو پرت کردم سمتش
- ببند سرم رفت هیچ کودنی از توی پوسیده خوشش نمیاد

Jisung:
با لبخند ابروهامو بالا انداختم
-اتتتتفاقااااا عااااشق بوی ترشیه تااااززهههه اگه گفتی خودش چه بویی میده؟

Mom:
با ذوق برگشتم سمتش
- جیسونگ الکی که نمیگییی؟؟؟ اگه دروغ بگی همین ملاقرو میکنم تو کونت

Jisung:
-نهههه الکی چیهههه؟بعدشم جوووننن بیا بکن که پوسیدمممممم

Mom:
- یعنی بالاخره دعا هام مستجاب شد جیسونگ؟ دیگه مجبور نیستم تا اخره عمر خرجتو بدم؟؟

اشک ذوق از چشمم به پایید چکید
Jisung:
با امید و بض بهت خیره میشم
-نه ننه دعاهات مستجابه دامادت یه جیگریه

Mom:
-چرا نرفتی خونش عفریتهههه
Jisung:
گفت واسه چیز کردن زوده یکم فعلا شماره

Jisung:
-تازهههه بو عدس پلو میده

-بچه هامون فسنجون و قرمه سبزی درمیان

Mom:
-عدس پلووووووووو منو بابات عاشقشیمممممم

Jisung:
دیگه تمومه

Mom:
- بگه زوده تو باید میچسبیدی بهش نپره
Jisung:
بابا گفتم گیر میدم بهش میپره

بزار دفه بعد ۲ نفره میریم با یه گله بر میگردیم

Mom:
زود باش همین الان بهش پیامای عشقولااااننننههههه بده

Jisung:
-عاعا صب کن
گوشیمو برداشتم و بهش پیام دادم:

-بوی عدست مستم کرد،تو پلویی با طعم برنج محسن و مکمل تو ترشی ۲۰ ساله ایست که اینجا سر گردان توست

واسش فرستادم

Leeknow:

پیامشو دیدم و یه پیام تحت مضمونه زیر براش ارسال کردم

-تو ترشی هستی ... سردو زیبا ... خوشمزه و دارای مزه ی قوی ... ترشی چهارفصله بیست ساله ی من امروز مسته بویت بودم گویی که بوی ترشی سیر را با ترشی چهارفصل و ترشیه سیب مخلوط کرده باشند . گویی تمام عمرم منتظره بویت بوده ام !
Jisung:
با ذوق جیغ خفه ای کشیدم
-در انتظار طعم پلوی تو هر ثانیه بی قرار ترم
فردا همو ببینیم؟

Leeknow:
-البته که ببینیم همین الانشم پشیمونم چرا تورو با خودم نبردم

Jisung:
با خودم گفتم: خو گفتم بیا چیز کنیم نذاشتی دیگه اه

-اگه میخوای میتونیم همو الان ببینیم

Leeknow:
- اوکی ... میای خونم؟ یا بیام خونت؟

Jisung:
کودومو میخوای؟

بیای راحتی یا بیام؟

Leeknow:
فرقی نداره هرجور راحتی

Jisung:
پس بیا

Leeknow:
-ده دقیقه دیگه اونجام

پاشدم سریع حاضر شدمو اسپری تقویت بوی عدس پلومو به خودم زدم و رفتم سمت همونجایی که آشغالارو گذاشته بود

زنگ درو زدم و منتظر شدم
Jisung:
رفتم از تو یخچال یکم ترشی به خودم مالیدم تا طعمشو علاوه بر بوش بگیرم
همین که در زد بدو بدو میام درو باز میکنم

Leeknow:
به قیافش خیره شدم
-دوباره سلام
Jisung:
با لبخند زل زدم بهش
-واییی سلام ...چیزه بیاتو

Leeknow:
اومدم داخل و همونطور بهش خیره بودم و دوباره راست شدنه دیکمو حس کردم
Jisung:
با دستم اتاقمو نشون دادم
-اتاقم اونجاس میخای بریم؟چیزی خوردی؟گشنت نیس؟

Leeknow:
-آره بریم. نه بابا یه عالمه آبگوشت خوردم دستت درد نکنه
Jisung:
-خب پس خوداروشکر سیری بریم خسته نشی

Leeknow:
با دستم دیکمو پنهان کردم
-بریم

Jisung:
جلوتر راه افتادم و درو باز کردم
-خب من اسمتم نمیدونم اسمت چیه؟
Leeknow:
مینهو
Jisung:
وای چه قشنگه اسم من جیسونگه

Leeknow:
- وای اسمه تو قشنگتره

رو تختش نشستم و پتو رو روم دیکم کشیدم تا دیده نشه
Jisung:
گرمت نیس پتو کشیدی رو خودت؟

Leeknow:
عام چیزه نه خوبه...

Jisung:
خجالت نکش گرمه بکش کنار راحت باش

Leeknow:
نه خوبه راحتم

Jisung:
حس کردم معذبه واسه همین پتو رو کشیدم از روش کنار

Leeknow:
با چهره هول کرده به دیکم خیره شدم

Jisung:
خیره به دیکش شدم و خجالت کشیده بودم

Leeknow:
آم چیزه... مثل قطب نما شده نمیدونم چرا هروقت میبینمت بهت اشاره میکنه

Jisung:
اب دهنمو با صدا قورت دادم و بی هوا گفتم
-چیکار کنیم الان ینی

Leeknow:
نمیدونم تا حالا اینطوری نشده بود بذار همینطوری بمونه خوب میشه

Leeknow:
ولی .. درد میکنه

Jisung:
میخوای چیکار کنم خوب شه؟

Leeknow:
نمیدونم تا حالا به اونکارا فکر نکرده بودم بلد نیستم
Jisung:
دستمو رو دکمه شلوارش میزارم
-کمکت کنم یکم؟

Leeknow:
مردد نگاهش میکنم
-اوهوم

Jisung:
دستمو زیر باکسرش میبرم و دیکشو تو دستم میگیرم و اروم فشار میدم

Leeknow:
لبخند زدمو ناله کردم
-وای چرا اینطوری میشم
Jisung:
با استرس نگاهش میکنم
-نمیدونم،خوشت نیومد؟

Leeknow:
خوشم میاد... فقط عجیبه

stray kids oneshot🔞Donde viven las historias. Descúbrelo ahora