comet
سرگذشت نویسنده ای سی و هشت ساله که درگیر عشقی با فاصله سنی بیست سال شده ولی آیا جین هجده ساله به قصد عاشق بودن وارد رابطه با نویسنده شده یا ..؟ کاپل : تهجین کاپل فرعی: سپ
سرگذشت نویسنده ای سی و هشت ساله که درگیر عشقی با فاصله سنی بیست سال شده ولی آیا جین هجده ساله به قصد عاشق بودن وارد رابطه با نویسنده شده یا ..؟ کاپل : تهجین کاپل فرعی: سپ
(پایان یافته) همه چیز اون طور که میبینیم، نیست. همهای آدم ها اون طوری که نشون میدن، نیستن. همه چیز توی این دنیا پشت یه سری چیزها مخفی شدن. آدم های مهم زندگیت، اونایی که بیشتر از همه بهشون اعتماد داری هم پشت نقاب پنهان شدن... دنیایی جایی که نباید به کسی اعتماد کامل داشته باشی و نباید کسی رو زود قضاوت کنی...
نگاهش روی جسم درخشانی که از پشت صخرهی سنگی کمی بیرون زده بود ثابت شد. سعی کرد کنجکاو نباشه و به سمت ماشینش برگرده تا خودش رو به پسر شیرینش برسونه اما در نهایت کنجکاوی ذاتیش پیروز شد و اون رو به سمت صخره کشوند. بعد از دور زدن صخره با گیجی به جسم ظریف و بی جون رو به روش نگاهی انداخت. این نمیتونست واقعی باشه! _______...
مامانم میگفت تو زیباترین بچه ای بودی که توی تمام عمرش دیده. انقدر که شایعه شده بوده حتما مادرت با یکی از خدایان به پدرت خیانت کرده. میگن واسه همینم بعد از تو پدرت دیگه با مادرت نخوابید. #کوکجین #تهجین
خیلی از آدمهایی که هر روز میبینیم، احتیاج به کمک دارن. همونهایی که بیتفاوت از کنارشون میگذریم. جین از همون آدمهاست. سالهای عمرش رو اینجوری گذرونده و بهش عادت کرده. هیچکس حتی فکرش رو نمیکنه پسری که اوضاع مالی خوب و صورت خندونی داره چه چیزهایی رو میتونه پشت سر گذاشته باشه تا زمانی که نامجون یک حدسهایی میزنه و همه...
بهم قول بده بعد از من جای هر دوتامون زندگی کنی، قول بده خوشبخت میشی. قول بده دنبال انتقام من نمیری. سالها پیش به خاطر من از همه چیزگذشتی حتی هویتت رو از دست دادی و تبعید شدی. ازت میخوام جای من زندگی کنی! بمون اینجا و خوشبخت شو، بزار این عذاب با مردن من تموم شه. پ. ن : هپی اند Couple : #teajin #kookjin #Complete
𓂃Bad Deal 𓂃Genres: Mystery, Romance, School life, Angst باد سردی می وزید، جسم بی جون و خونیش تو بغلم میلرزید، اشکام روی صورتش میرختند و صدای سرفه های بی وقفم کل اون صحرای تاریک رو گرفته بود، من باید چیکار میکردم؟ مثل دیوونه ها دوباره به سمتون اومد، از جام بلند شدم، دیگه نمیزاشتم اون پسر آسیب ببینه! اسمم رو فریاد زد ...
Do you still love me? 🎖 1. #Harsh 🎖 2. #girlxboy 🎖 2. #Criminal 🎖 8. #kookJin
وقتی تمام تلاشتو میکنی تا ازش دوری کنی چون میدونی که موندن به ضررته اما هيچ وقت موفق نمیشی..مثل یه باتلاقی که دوس داری ازش خارج شی ولی میدونی موندن و دراومدن از این باتلاق یه معنی بیشتر نداره..مرگ! این عشق رو میخواستم حتی به قیمت جونم اما مرگ برادرم.. نه! 🎖1. #BoyxGirl 🎖4. #Kookjin 🎖️4. #GirlxBoy 🎖6. #Hate
• Name: [Silver Edge : The Cruor]🩸 • Couple: Namgi - Namjin - Vhope • Writer: ELA & Sara ac • NC: -17 • Summary: با مرگ مشکوک یکی از محبوب ترین اساتید دانشگاه سئول، بوی خون توی فضای همیشه آروم دانشکده ی علوم انسانی می پیچه. زنگ خطری که به همه هشدار میده مرگ درکمین نشسته. مرگ هولناکی که کم کم ترس رو به دل دانشجو ها...
سوكجين، يك امگاي شانزده ساله كه محكوم به يك زندگي شده كه براش مثل يك كابوسه. جونگ كوك، يك الفاي هجده ساله كه وارث يكي از بزرگترين كمپاني هاي تجارتي كشوره و همه چيز در زندگيش هميشه طبق ميلش بوده. چه سرنوشتي براي اين دو كه چيزي جز تنفر براي همديگه ندارن رقم ميخوره؟
+"نمیدونم چی شد.... دیدمت، متنفر شدم.شناختمت، عاشق شدم. مگه بین دیدن و شناختنت چقدر فاصله بود؟چقدر فاصله بود که اینطور آشوبم کرد..؟" -"چرا پا گذاشتی تو زندگیم؟چرا یهو پیدات شد و زیر و روم کردی؟ من فقط فرشته ی عذابت بودم؛ چرا اومدی و فرشته ی نجاتم شدی..؟" <><><><><><> قلب یک هیولا، حکا...
تو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین