Select All
  • Magic, Crime & Love - Ziam
    254 79 5

    یه داستان نسبتا معمایی که در دنیای جادویی هری پاتر اتفاق می‌افته. - ایده از چنل گی سندروم @ gay_syndromee جادوگر هایی دارن در سراسر لندن به قتل می‌رسند، زین ملیک کاراگاه جوان مسئولیت حل پرونده رو به عهده داره. یه پسر فشفشه بامزه و باهوش قراره توی لندن بهش کمک کنه و همچنین یه جادوگر دیگه، یه کاراگاه خصوصی به نام لیام...

  • .• 𝙃𝙤𝙩𝙚𝙡 𝘾𝙖𝙡𝙞𝙛𝙤𝙧𝙣𝙞𝙖 •.
    202K 40.3K 69

    ⚜﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🔱💫𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜⚜ ⚜فیکشن: هتل کالیفرنیا ⚜ژانر: فلاف، رمنس، درام، اسمات ⚜کاپل: چانبک، کایسو ⚜وضعیت: کامل شده ⚜﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🔱💫𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜⚜ بیون بکهیون، پسر رئیس هتل کالیفرنیا، به همراه کیونگسو، منشی شخصی پدرش، به لس آنجلس میرن تا مدیریت هتل رو به دست بگیرن و اونجا درگیر ماجراهایی با سرآشپز سه ستاره پارک چانیول و آشپز...

    Completed  
  • I'm Not Yours {ziam}
    210K 28.5K 44

    Highest ranking : #2 in Fanfiction _تو متعلق به منی +اشتباه میکنی . من متعلق به تو نیستم . من متعلق به هیچکس نیستم !

    Completed  
  • معرفی فن فیک های زیام
    79.5K 2.2K 31

    معرفی فن فیک های زیام

  • •Λsian BOҰ•
    122K 20.4K 53

    ل-هی آسیایی ز-ولم کن ! ل-انقد ازم فرار نکن !

  • Louten~[L.S]
    76.8K 17.8K 34

    یه اتفاق ساده و کوچیک باعث شد زندگی هری برای همیشه تغییر پیدا کنه . چه خوبه که از اتفاق های ساده و کوچیک ساده رد نشیم. این شما و این داستات زندگی هری و هم خونه جدیدش هم خونه ایی که از یک جعبه کفش کنار خیابون ، راه به آغوش گرم هری پیدا کرد. به زندگی در کاتونیا خوش آمدید.

    Mature
  • Drifting [ Persian Translation ]
    18.6K 3.5K 16

    • زین همیشه متفاوت بوده. از زمانی که یادش میاد، همیشه "مردمی" رو اطرافش میدیده. خب، اون با پدر و مادر و سه تا خواهراش زندگی میکرد و همیشه همینطور بوده. ولی یه نوع دیگه ای از "مردم" که شاید زین هرگز اونها رو ندیده، ولی همیشه کنارشن. بخش متفاوت و عجیب غریب قضیه اینه که هیچ کس به جز زین نمیتونه اونها رو ببینه. و حتی گاهی...

    Completed  
  • CANDLLA [Z.M] [Completed]
    2.6K 767 9

    برات یه ستاره می‌چینم. اگر کفایت نکرد،کنارش یه غنچه رز فالو رنگ قرار میدم. بهترین لباسم رو می‌پوشم و زیبا ترین لبخندم رو بهت نشون میدم. تا زمانی که ارمان رنو دوباره متولد شه، برات می‌نویسم و به امید جواب، شب ها ستاره ها رو دنبال میکنم. کندلا؟چرا خاموشی؟یه شمع باید با نور هر چند کوچکش اطرافش رو روشن کنه... اوه کندلا...

    Completed  
  • •Fading• [L.S]
    212K 31.5K 48

    [Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای...

    Completed  
  • 🌸I bloomed for you...
    214K 33.3K 53

    🌸من برای تو شکفتم🌸 ×ترجمه شده× کاپلے: ویکوک/کوکوی ، یونمین ، نامجین ژانر: انگست ، رومنس ، هاناهاکی «با قطره اشکی که روی گونه اش چکید، نفس عمیقی کشید و دستشو باز کرد. اخرین نگاه رو به چشمای سرخ و پف کرده اش انداخت، نگاهشو به مشت باز شده اش داد. وقتی به شئ بی گناه تو دستش نگاه کرد، اشک های بیشتری روی گونه هاش راه گرفت...

    Completed  
  • Blue Dreams Store
    7K 1.9K 13

    هرکسی دنیا رو جوری میبینه که خودش دلش میخواد؛ دنیای ینفر سیاه، دنیای یکی بنفش و هر آدمی، زندگی رو یچیز میبینه؛ اما اون پسر زندگی رو توی کوچکترین چیزها پیدا می‌کرد. چیزهای کوچیکی مثله سطل رنگ ابیش و بوسه های اون مرد Ziam short story

  • fools gold (Ziam)(mpreg)
    275K 37.2K 50

    تو میتونی بهم اخم کنی. بهم بی‌محلی کنی. بخاطر ضعیف بودنم مسخرم کنی. میتونی بهم گشنگی بدی. میتونی کاری کنی گریه کنم. کاری کنی که از درد زجه بزنم. تو میتونی خوردم کنی. زیر پات لهم کنی. تو میتونی منو به خاک سیاه بشونی لیام‌ اما با همه‌ی اینا من بازم عاشقتم :))))

    Completed   Mature
  • Get out
    3K 304 6

    _ برو بیرون! باورش نمیشد که لیامش داره سرش داد میزنه + تو اینکارو نمیکنی! تو منو نمیندازی بیرون! این لیام من نیست! _ لیام تو دیگه مرد! گمشو بیرون! +لیام........ -میگم نمیخوام قیافه نحضتو ببینم! + من میرم......ولی......فقط میخوام بدونی که همیشه دوستت خواهم داشت.......... بعد از این جمله،بدون توجه به بغض سنگینش سرشو اند...

  • 12 (l.s)(z.m) -Complete-
    243K 43.8K 58

    ۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی که اجازه ورود به این دنیا رو نداره.... کاری که انجام دادن واقعا ارزششو...

    Completed  
  • NOBODY [Z.M] [L.S] [Completed]
    205K 31.6K 64

    به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره ه...

    Completed  
  • the little thing
    98.5K 11.1K 45

    تنها تو یه شهر و خوندن تو یه بار نمیتونه زندگی ایده آل ‌کسی باشه..اما زندگی میتونه واست نقشه هایی داشته باشه.. حتی میتونه به یکی از اعضای بزرگترین بوی بند دنیا تبدیلت کنه! و بهت بفهمونه که عشق پیدات میکنه..مهم نیس هرکجای دنیا که باشی...

  • hangover
    115 42 4

    _بسه بسه بسه نمیخوام ببینمت از ذهنم برو بیرون +هری.. به من نگاه کن...من اینجام شیرینم:) _نمیخوام ببینم... بس کن..دست از سرم بردار +متاسفم‌هری...من بهت قول دادم تنهات نزارم..

  • Natsukashii | TAEKOOK
    4.1K 1.2K 25

    [懐かしい، ناتسوکاشی] ┊Summary جونگ‌کوک کابوس ها و رویاهایی میبینه که بیش از اندازه واقعی به نظر میرسن. غریبه‌هایی رو که توی خواب می‌بینه بیش از اندازه آشنان. چی میشه اگر در گذشته و زندگی‌هایی که به یاد نمیاره، مرتکب گناهی نابخشودنی شده باشه و به خاطرش بارها تقاص پس بده؟ تسلیم شدن در برابر تقدیر، عاجزانه ترین تصمیم بشره...

    Mature
  • Entertainer [Z.M] (mpreg)
    191K 26.3K 55

    من عاشق شغلمم. وقتی دور میله می‌چرخم، این تویی که سرگرمم می‌کنی لیام!

    Completed  
  • The writer ✍️🏻
    20.4K 1.4K 6

    خلاصه :تهیونگ يه نويسنده معروفه كه بعد از دوسال قرنطينه اولين فن ميتينگشو گذاشته و اونجا پسري ساده ولي زيبارو ملاقات كنه و بنظرتون بعدش چي ميشه؟ كاپل: تهکوک(ویکوک) ژانر:زندگي روزمره،هپي اند .

    Completed  
  • My broken heart(Ziam♡)
    171K 28.6K 63

    •Completed• "قلب شکستهِ من" میشه نری؟ میشه برای چند ثانیه تظاهر کنی که دوسم داری؟ میشه حداقل یه بار به دروغ بهم بگی دوستت دارم؟ انقدر تو حسرت این دوتا کلمه دارم میسوزم که برام مهم نیست دروغه برام مهم نیست که تو ازم متنفری میشه حداقل الان که از پیشم میری برای آخرین بار بغلم کنی؟ فقط همین یه بار قول میدم بعدش دیگه من...

    Completed  
  • EXPERIMENT (L.s)
    321K 45.3K 75

    تنها گذاشتن فقط کاره یک انسان است.....اما من که انسان نیستم.....پس اینو تا آخرین روزی که نفس میکشی با خودت تکرار کن " من هیچ وقت تنهات نمیزارم". Finished✅✅ _________________ #experiment1#

  • Helium(ziam)
    84.5K 14.4K 41

    تو پسرِ شیرینِ من توی روز های تلخم بودی من هم مردِ روشنِ تو توی روز های تاریکت

  • Our Destiny (L.S)
    1.1M 127K 134

    "من اسمش رو گذاشتم.... . . . سرنوشتِ ما..."

    Completed  
  • The Last Day | Z.M L.S
    1K 283 9

    لویی و زین صبح زود از خانه‌هایشان خارج می‌شوند و به بام برجی می روند که قصد پایین انداختن خودشون از اونجا رو دارن. مطمئنا لبه بام اونم به قصد خودکشی برای اولین دیدار جالب نیست ولی لویی بدش نمیاد بدونه چی باعث شده مردی با ظاهر یه فرشته اون همه دل شکستگی رو توی چهره‌اش داشته باشه.

    Completed   Mature
  • SOUL PAINTER
    327 80 8

    ما همانند یک گل فروش و یک کتابدار که سالهاست حافظه خود را از دست داده و باهم نسبتی ندارند اما هر روز از یک مسیر هماهنگ به سوی خانه هایشان که در خلوت ترین کوچه های لندن قرار دارد میروند هستیم. افرادی که در کنجی از مغازه هایشان هر روز صدای یک موسیقی آشنا شنیده میشود که آن را بر گیتاری قدیمی پیاده میکنند...

  • Just Hold On(completed)
    440K 50.7K 60

    Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤

    Completed  
  • Me,You,Him! (Ziam)
    329K 41.6K 41

    [COMPLETED] *لیام من میترسم... تو عاشق کدومشونی؟ اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟ یا... اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟ +اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟

  • Always You [L.S] ~ By Miss X
    3.2M 302K 140

    هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار...

    Completed   Mature
  • WONDERLAND [L.S]
    2.5K 684 9

    ترسیده بود ، قلبش دیوانه وار به سینه اش میکوبید. در حالی که غرق در فضای تاریک و غریب اطرافش شده بود، ارام ارام سرما تن لطیفش رو نوازش کرد و به اعماق استخوان هایش رخنه کرد ، بزاق دهانش رو قورت داد و با احتیاط قدم برداشت و سعی کرد به دنبال شعله های روشن امید، در میان دنیای تاریکی که زندگی اش را در بر گرفته بود بگردد. ا...

    Completed