Game of LOVE🔞
من عاشقشم...ولی ازش عصبانیم ...اونتنها کسی بود که فک میکردم هیچ وقت بهم صدمه نمیزنه🖤 کاپل های اصلی :سپ و کوک وی ❤ ژانر:عاشقانه و هیجانی 😍و البته اسمات💦 ♥️ تکمیل شده♥️
من عاشقشم...ولی ازش عصبانیم ...اونتنها کسی بود که فک میکردم هیچ وقت بهم صدمه نمیزنه🖤 کاپل های اصلی :سپ و کوک وی ❤ ژانر:عاشقانه و هیجانی 😍و البته اسمات💦 ♥️ تکمیل شده♥️
با صدای تهیونگ از خواب پریدم و با تعجب به سمت نامجون برگشتم _چیشده؟ نامجونم هم به علامت ندونستن شونه هاشو بالا انداخت همون لحظه در با شتاب باز شد و تهیونگ خودشو پرت کرد تو اتاق _هیونگ کمککک همون لحظه جیمین با صورت سرخ وارد شد _تهیونگ لعنتی بیا بیروووننن..... 《سرنوشت باهم بودنشون》 couple:sope,namjin,vkook genre: angst...
خلاصه ای از فیک: جانگ هوسوک مهماندار هتلی در سئول که با وارد شدن مسافری به ظاهر بی اعصاب و بد اخلاق اون رو غافلگیر میکنه و... فلاف ، کمدی ، عاشقانه ، اسمات قسمتی از فیک: +سمفونی من رو بزن پیکولو ! _سمفونی تو چیه ؟ +ناله هات . کاپل اصلی: "سپ" کاپل فرعی: "ویکوک"
جانگ اوکامی، پادشاه ترسناک زندانه و شکی درش نیست! اما یه روز پسر لال و نحیفی به اسم مین یونگی باهاش هم سلولی میشه و همه چیز رو برای اوکامی زیر و رو میکنه... ■ کاپل اصلی: Sope ■ کاپل فرعی: Namgi, VKook ■ ژانر: اجتماعی، انگست، رمنس، اسمات ■ نویسنده: ELA ■ تکمیل شده. #1 Rank In: #Sope #Full #Namgi #Social #Angst #Harsh
یونگی و هوسوک سرپرستی جیمین کوچولو رو پذیرفتن و یه خانوادهی خوشبخت رو ساختن؛ اما شغل یونگی جوریه که این خوشبختی رو به خطر میندازه.... 🔥اسم داستان : آتش 🔥ژانر: عاشقانه، روزمره، ۱۸+ 🔥کاپل اصلی : سپ 🔥کاپل فرعی : نامجین 🔥سایر کارکترها: 🐣جیمین, 🐯تهیونگ, 🐇جونگکوک و 🔮اعضای اکسو 🔥نویسنده : min.min
هوسوک ساعت ۳صبح یک پیام عجیب از یک ناشناس که میگه میخواد خودشو بکشه دریافت میکنه و سعی میکنه جلوشو بگیره...... Written by @arayofsunshine99
(رویای من از زندگی چیزی نبود که الان توش هستم بدبختی خون درد اشک دلم برای زندگیم تنگ شده چند سالی میشه که ندیدمش فکر کنم پسر کوچولوش تا الان چهار سالش باشه..... )
[Completed] رفتارای گربه ی کیوتِ هوسوک، یعنی شوگا، چند روزی بود که عجیب شده بود. و امروز این رفتارای عجیب به اوجش رسیدن.💦🐈
خلاصه: جانگ هوسوک همیشه شاد و خندان بعد از مرگ خواهرش به فردی تلخ و تنها تبدیل میشه. دوستانش برای سرحال آوردنش روز تولدش یه گربه براش میخرن. ولی هوسوک انتظار دیدن یه هایبرید (دورگه) انسان-گربه که رو مبل نشیمن نشسته رو نداره. پ ن: این داستان فقط فلافه
یونگی به شدت به یه معلم ریاضی نیاز داره تا ریاضیو پاس کنه.جیمین دوستشو بهش پیشنهاد داده.چه اتفاقی میفته وقتی یونگی شروع میکنه به پیشرفت دادن احساساتش نسبت به معلم مرد ریاضیش؟