◟PANACEA◝
«زندگی او مثل اونچه گوته میگه پرتگاهی بود که تا انتها صخره اش جلو رفته و حتی لغزش پاهاش رو روی سنگ تیزی که شبیه به سیاره ای متحرک به چشم میاد حس کرده ، هرچند نه سقوط میکنه نه میخواد که سقوط کنه اما محبوس مغاک جنون افسار ذهنش میشه و بی محابا اجازه میده که مرگ جای چشمو ، خون جای عشقو ، جسم بی روح جای اغوشو ، یخ جای دل ر...