Select All
  • Alien🌠 [Chanbaek]
    154K 45.6K 57

    "من می خوام توی قلب کوچولوت یه جایی هم برای من باشه." "و منم می خوام بدونی کل این قلب کوچولو برای توئه." ****** پارک چانیول بعد از طرد شدن از سمت خانواده‌اش، هرچیزی که مربوط به زندگی سابقش میشه رو رها میکنه و تصمیم میگیره با پسر کوچولوی دو ساله‌اش زندگی جدیدی رو به عنوان یه گلفروش شروع...

    Completed  
  • .• 𝘼𝙩 𝙏𝙝𝙚 𝙀𝙣𝙙 𝙊𝙛 𝙉𝙖𝙢𝙮𝙖𝙣𝙜 𝙋𝙡𝙖𝙞𝙣 •.
    26.2K 4.1K 13

    🏮﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🎐🍃𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜🏮 🌸فیکشن: در انتهای دشت نامیانگ. 🍃وضعیت: فعلاً متوقف شده 🌸ژانر: تاریخی، رمنس، درام، اسمات 🍃کاپل: چانبک. 🏮﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🎐🍃𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜🏮 عاشقانه ای در دوران چوسان... ولیعهدی که به نقاشی علاقه منده و یک سال در جستجوی استاد مورد نظرش بوده... اما نقاشی فقط بهانه ایه برای عاشق شدن و عاشقی کردن... سرن...

  • Messiah River
    49.3K 13.7K 51

    "هرگاه دو انسان به همجنسگرایی روی بیاورند، هر دوی آن‌ها باید به کام مرگ کشیده‌شوند، برای گناه بزرگی که انجام داده‌اند!" [کتاب مقدس - لاویان - ۲۰:۱۳] شهرک متوسط‌نشین و گمنامی در گانگ‌وون، یک شب عادی از تعطیلات زمستانه با پیدا شدن جسدهایی توی رودخانه‌ی حاشیه‌ی جاده از آرامش همیشگی‌اش خارج شد. اجساد کودکان ناشناسِ شش تا...

    Completed  
  • Farfalla
    2.2K 416 1

    بکهیون یک آدم معمولیه،درواقع خودش این فکرو راجع به خودش داره و سعی میکنه همونطور رها زندگی کنه تا اینکه یک نفر اون رو پروانه صدا میزنه و فکرشو بهم میریزه..

    Completed  
  • ❬ Belaya Roza⚖️𓄹 ࣪
    3.3K 1.1K 13

    وکیل پارک عجیب‌وغریبه! به رسم انگلیسی‌ها کرم کتاب و به رسم فرانسوی‌ها جوهر‌خوار بهترین صفت برای این شخصه. ییشینگ همیشه می‌گفت: «اگه مفهوم زنده‌ای برای سحروجادو وجود داشته باشه چه مثالی بهتر از عموزاده‌ی عزیزم که گرفتار شیطانی مثل بکهیون شد؟» -روایت جوهرخواری که به نقاشی دیوانه دل باخت.- . می‌گفتن عزرائیل اگه یه روز ت...

    Completed  
  • papercuts
    19.6K 6.6K 47

    عشق اتفاق می افته. جونگین با تمام وجود بهش باور داشت و اصلا اهمیت نمیداد عاشق یه افسر پلیس شده در حالی که خودش هنوز دبیرستان رو هم تمام نکرده. افسر دو یه پلیس وظیفه شناس و محترمه که توی گروه تحقیقات و آمار مرکزی مشغول به کاره. عشق اتفاقه همونطور که مرگ.

  • Cancer
    35.2K 8.8K 20

    "بکهیون... محض رضای خدا. من می‌دونم که از زندگی چه‌چیزی میخوام. اینکه تو رو داشته باشم، خب؟ اما تو... تو نمی‌دونی. نمی‌دونی چه‌چیزی میخوای. از زندگی، من، حتی خودت! بهم میگی ازدواج کنم و بعد بابتش بازخواستم می‌کنی. من رو می‌بوسی و روز بعد میگی که عشقم احمقانه‌ست. ازم میخوای تمومش کنم و بعد شاکی میشی که چرا ازت دوری کرد...

    Completed  
  • Semicolon
    2.1K 358 6

    «زمان در یک بعد از ظهر آفتابی از حرکت باز ایستاد، و اما زندگی همچنان به جریان تند خویش ادامه داده بود. من آنجا ایستاده بودم، در مرکزیت جهان. و تو را تماشا می‌کردم که مثل شکوفه های درخت بادام، مثل دانه های ریز برف و به مانند برگ های خشک پاییزی بر من سقوط می‌کنی. انگشت هام رو که به طرف تو دراز می‌کنم، به سرعت ناپدید می‌...

  • Myosotis
    29K 7.4K 5

    بکهیون یک پسر درونگراست که روزگارش رو با کتاب ها و فکرکردن به چانیول میگذرونه، اون واقعا هیچ دوستی تو مدرسه نداره و نقطه مقابلش چانیول، اون یه پسر برونگرای پرسروصداست که یه اکیپ دوستی کوچیک داره اما دلیل نمیشه با بقیه رابطه دوستانه نداشته باشه این یه داستان چند شاتیه موضوع کلیشه ای داره :) اما من نوشتمش چون فکرکرد...

    Completed  
  • Healer I [Completed]
    93K 13.8K 71

    عنوان: Healer نویسنده: xee ژانر: تخیلی، ام پرگ تعداد قسمت: 69 زوج ها: کایهون، کایسو، چانبک، شیوهان، کریسهو تاریخ شروع: Jun 28, 2015 تاریخ پایان: Oct 15, 2016 توضیحات: چیکار میکردین اگه میفهمیدین مردین و تنها راه فرار از تبعید به جهنم برای شما امضای پیمانی هست که الزامتون میکنه مدت محکومیتتون رو هیلر یکی از شکارچی های...

    Completed   Mature
  • Cinnamon Tea
    45.9K 12.6K 40

    جولای 2016، نقطه زمانی پر تلاطمی برای بیون بکهیون هجده ساله ای بود که عشق سوزانی رو نسبت به پارک چانیول، راننده شخصیش حس میکرد. عشقی که در پیچ و تاب پاپیتال ها رشد کرد و عطر و بوی شکوفه های تابستونی گرفت! رد و بدل شدن نگاه های شیطنت آمیز از آینه ی جلویی ماشین و گونه های گلگون، بوسه های یواشکی و پنچر شدن های مصلحتی بر...

  • The Mad Hatter
    18.9K 4.8K 30

    گربه دست راستش را تکان داد و گفت: در این سمت یک کلاهدوز زندگی می‌کند، و در آن سمت یک خرگوش. هرکدام را که ببینی دیوانه‌اند. آلیس گفت: ولی من دلم نمی‌خواهد به سراغ افراد دیوانه بروم. گربه گفت: اوه! شما چاره‌ای ندارید. اینجا همه‌ی ما دیوانه‌ایم. "این فن‌فیکشن ادامه داده نخواهد شد." [CHANBAEK × KAIHUN] [Surreal × Psycholo...

  • Fogbow
    5.5K 1.3K 4

    « اگر یک روز فرصتش رو پیدا کنم، بهت میگم که چقدر دوست داشتنی هستی.. بهت میگم که اهمیتی نداره چقدر تلاش کنی، همیشه یک نفر هست که هیچوقت فراموشش نمیکنی.. از پرنده ی آبی برات میگم و از رنگین کمان سفیدی که تمام قلبم رو مال خودش کرده... اما برای فعلا، بیا دستهای همدیگه رو رها کنیم بیا تا میتونیم، از هم فاصله بگیریم » Genre...

    Completed  
  • Don't push the 26 unit
    63.8K 14.6K 33

    «تو واحد بیست و شیش یه نویسنده دیوونه زندگی میکنه،میگن تمام قتل هایی که نوشته به فاصله یک ماه به واقعیت پیوسته. آخرین داستانش هم راجب قتلی که خودش مرتکب میشه،پسر باریستایی رو که اسمش بکهیون به قتل میرسونه.عذر میخوام اسمتون؟» «بکهیون.بیون بکهیون.» «خوشبختم آقای بیون!لطفا به هیچ وجه واحد ۲۶ رو فشار ندید» (چانبک)