Select All
  • Golden dandelion قاصدک طلایی
    10.4K 2.1K 57

    همش تقصیر من بود. چون من یه علف هرزم... یه قاصدک بی فایده که با نجوای باد پراکنده میشه. . . . . ⭕️زیام هشدار سنی 🔞 ** اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*

  • LIGHT RED
    74.2K 12.6K 45

    I'm Devil And Evil Lust is In Your Veins Ziam Mayne ⌲ Fan-Fiction By: sören Update: Completed

    Completed   Mature
  • Fake Gangster // Ziam
    5.7K 1K 21

    اینکه ازم بترسن بهتره، من هم چیزهایی رو دارم که باید ازشون محافظت کنم...مثلاً عشقی که بِین من و توئه. Ziam Mayne FanFiction. (ZaynTop)

    Completed  
  • Like Peter Pan (Ziam Mayne)
    40.7K 4.9K 22

    [ COMPLETED ] زرد و قرمز باهم گره میخورن، ولی اینجا توی یه جهان دیگه... All deserved rights to the rightful owner of the original fanfiction.

    Completed   Mature
  • The Racists | Rip Liam
    3.9K 614 6

    "نژادپرستی." صفت. اسم. نگاهی مظلوم؛ چهره‌ای به رنگ سیاه، ادیان متفاوت، تبعیض، همجنسگرا، نادیده‌ گرفته شدنِ زیبایی ها، توهین، خشونت، قتل، بدبینی، فاسد، برده، بی‌پناه، اشک، تمسخر، فرق، تفاوت، ظاهر، باطن.. قضاوت، قضاوت، قضاوت. شروع: ۰۱/۰۴/۱۴ پایان: بزودی.

    Mature
  • patch (Z.M)
    834 261 18

    یک جایی از زندگی کم آوردم. بریدم و رفتم تا شاید جایی بتوانم کمبود هایم را جبران کنم. ،دنیایم را با طرح هایم پارچه ها و نخ و سوزن ها وصله پینه کردم تا آرامش را به خودم بدوزم. هربار دوختم، به جایی گرفت و نخ کش شد. ناگهان دستی به سمتم دراز شد. تمامی وصله پینه ها را از هم جدا کرد. آرامش را از نو طراحی کرد ،اتو زد،صاف ک...

  • Sweet Grief
    137K 15.2K 58

    " به خونه‌ی من خوش اومدی پین کوچولو... قراره اینجا تبدیل به جهنمت بشه، طوری که برای فرار ازش مجبور بشی به خودم پناه بیاری..." کاپل: زیام (زین تاپ) ژانر: دراما، رومنس، انگست محدودیت سنی: NC 18+ کاور: ziam_malec

    Mature
  • identity [Ziam]
    2.3K 322 9

    به خون روی دستات نگاه کن؛ تو هم مقصری.

  • Abstract horizon
    437 91 8

    "اوه اشتباه نکن من یه قاتل نیستم... یه دزد حرفه ای هم نیستم. یه معلمم که اژدهایی رو تربیت کرد که کل دنیای شما رو زیر سلطه ی خودش بگیره"

  • light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED
    390K 44.4K 84

    Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه

    Completed  
  • LASTING(ZIAM)
    2.8K 359 11

    من هستم تا وقتی که بتونم فرار کنم از تمام دلیل هایی که منو به موندن وادار میکنند...

  • Battle Z.M
    472 99 3

    چرا نمیتونم عطر بغلتو تو شیشه های عطرم نگه دارم؟

    Completed   Mature
  • LULLABY
    622 149 17

    WRITER: UNKNOWN NAME: LULLABY COUPLE: ZIAM GENRE: SOCIAL, ROMANCE, MEDICAL «پرتگاه‌ها در زندگی واقعیت دارند، سقوط از آن برای چندین بار هم واقعی‌است؛ از زندگانی که در آن درد کم و بیش است؛ بایستی تردید داشت! زندگی؛ هیچگاه شادکامی را تسلیم آدم نمی‌کند.»

  • maybe tomorrow شاید فردا
    26.9K 7.3K 84

    [ کامل شده] هیچ وقت به سرنوشت اعتقادی نداشتم . همه چیز برای من بوی اجبار میداد . در سرنوشت کسی شبیه به من ، حتی آزادی هم اجباری بود ☆☆☆ زیام *‌ لیام تاپ * تاریخی _ عاشقانه_انگست_ هپی اندینگ *اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*

    Completed   Mature
  • ،،Darken/Ziam,,
    72.1K 12.5K 40

    اگر قرار به نماندن است؛ بی خداحافظی برو! بگذار انتظار، همان تکه نخی باشد که بعد از تو مرا وصل می‌کند به زندگی ...

  • Dark Paradise
    703 202 6

    Don't say i have a story Just tell me about 𝙁𝙧𝙚𝙚𝙙𝙤𝙢

    Mature
  • ARCADE (ziam)
    1.7K 214 10

    ز: من واقعا دوستت دارم! ل: دوست نداری! بهم نیاز داری، این فقط یه عادته که زود از سرت میوفته ز: اگه باورم نداری تمومش کن! دیگه نمیخوام سایه ام باشی. Ziam story Zayn top Maede🤟🏼💗

  • Road Trip
    905 244 16

    ~Ziam Mayne short story ″بابا عادت داره هر اتفاقی رو به یه درس تبدیل کنه و به من زندگی کردن یاد بده. دوست داره از همه چیز یه نکته و دستور العمل در بیاره؛ اما اینکه بخاطر اولین شکست عشقیم منو به شهر نوجوونی هاش ببره و داستان اولین شکست عشقی خودشو برام بگه، یکم دور از ذهن بود.″

    Completed  
  • |A.g.A.p.e|
    3.9K 1.3K 21

    .Ziam.Mayne.Spiritual.Fanfiction. من یه کابوس گردم, معبودِ عالم ترس! شیطانی با چشمای آبی رنگ و تاریکی محض وجودش... قراره کاری کنم تمام رویاگردها... تقاص پس بدن! روح پاک و معصوم همشون رو میبلعم... همشون... بغیر از رویای دوست داشتنیم همشون بغیر از آرزوی شیرینم...! .ففیک دارای محتوایست که شاید برای همه مناسب نباشد!. |·...

    Completed  
  • ^^LeMOn CAndy^^
    21.7K 5.3K 16

    ^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam

    Completed   Mature
  • |^|DeluSiVe|^|
    8.1K 2K 12

    |^Ziam & Larry Mermaid Short Story^| وقتی شاهزاده ی زمین هستی, قوانین زمینی دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم,آبروی سلطنت, وظیفه شاهزادگی تو در گوشت زمزمه می کنند! وقتی شاهزاده ی دریا هستی, قوانین دریا دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم,نجات جون هم نوعانت,وظیفه شاهزادگی تو در گوشت زمزمه می کنند! اما در کنا...

    Completed  
  • SYNDROME [ZiamFanfiction]
    112K 19K 52

    COMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !

    Completed   Mature
  • Entertainer [Z.M] (mpreg)
    192K 26.4K 55

    من عاشق شغلمم. وقتی دور میله می‌چرخم، این تویی که سرگرمم می‌کنی لیام!

    Completed  
  • Despite the scars [L.S]
    7.4K 1.2K 15

    (on going...) "فکر نمیکردم پدر با هرزه های ارزون خودش رو مشغول کنه" لویی مست و سرخوش قهقه زد. دختر توی بغلش چرخید و با دیدن هری قدمی بهش نزدیک شد. "شما پدر اچ هستین؟ من ایز..." صدای شلیک گلوله ی تفنگ هری توی گوشای لویی پیچید ولی اون بیخیال به جسد دختری که تا چند ثانیه پیش میخواست خودش رو به هری معرفی کنه، نگاه کرد. هر...

  • son of the Dawn [Z.M] [L.S]
    9.7K 2.2K 26

    《تو پسر سپیده‌دم هستی.نیمه آدمیزاد و نیمه اژدها.کسی که خدایان کهن و بر حق رو از زندانشون آزاد میکنه و نژاد آدمیزاد رو به خفتی که لایقشه میرسونه.》 زین به عنوان پیشکار ملکه وارد دربار میشه.جایی که لرد لیام پین،عموی پادشاه، از خیره شدن بهش ابایی نداره و اتفاقات شومی در شرف وقوعه.زین رازی داره که نباید فاش بشه؛رازی که اون...

  • Towards the sun [Z.M] [Completed]
    1.8K 716 9

    - بـه سمـت خورشـید - داستان کوتاه هشت قسمتی - short story by blue " ناراحتی؟‌" پسر لبخندی زد. " کاش بودم! همیشه می‌گفت آدم ها وقتی برای کسی ناراحت اند که در اعماق وجودشون باهاشون ارتباط برقرار کردند. من از دوری اون نه بیمار میشم و نه افسرده. برای مرگش خوشحالم " " ولی من از دوری تو بیمار میشم!‌ " " اگه دل های ما به هم...

    Completed  
  • NIAZ.
    9.3K 2.4K 16

    من آدم نگاه کردنم؛ آدم‌ داشتن نبودم هیچوقت.

    Completed   Mature