The lost dreams
_ ازم فاصله بگیر جئون جونگکوک..نمیخوام دلم رو به کسی ببازم که ازش میترسم! چشمهای تو، توی خاطراتِ بد من هستن و من این خاطرات رو نمیتونم به یاد بیارم... . . . کاپل: دختر و پسری
_ ازم فاصله بگیر جئون جونگکوک..نمیخوام دلم رو به کسی ببازم که ازش میترسم! چشمهای تو، توی خاطراتِ بد من هستن و من این خاطرات رو نمیتونم به یاد بیارم... . . . کاپل: دختر و پسری
__completed__ من فریاد کشیدم... فریاد کشیدم اما... یه فریاد خاموش... فریاد من به گوش هیچ کس نرسید... نه تو و نه هیچ کس دیگه... فریاد من خاموش بود... تو نمی شنوی... هیچ وقت نمی شنیدی... البته حق داری، بین من و تو به اندازه ی یه دنیا فاصله ست، تو... پارک جیمین! تو اینو هم نمی خونی، چون مهم نیست برات اما... من فریاد کشی...
و آخرین صدایی که به گوش رسید متعلق به پیرزنی بود که گفت: سرنوشت همیشه کار خودش رو میکنه و شما دوتا وقتی کنار هم قرار بگیرید مرگ خیلی ها رو رقم میزنید پس هرگز حتی یک قدم هم به سمت این مرد بر ندار... ↝ʙᴏʏ×ɢɪʀʟ ↝ɢᴇɴʀᴇ: ᴅʀᴀᴍᴀ, ᴍʏꜱᴛᴇʀʏ, ꜱᴍᴜᴛ, ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀꜱᴇ #full ↜وضعیت: پایان یافته ⭒2021/06/05 ⟬ #ᴋ ⟭
"هی! میدونستی یه نظریه میگه که ما قبل از اینکه بوجود بیایم ذره هستیم؟ " گوله های برف روی صورتم میریختن اما من حسشون نمیکردم چون داشتم از درون میسوختم "یعنی چی؟" کریس غلتید و بدنشو به بدنم نزدیک تر کرد "فکرشو بکن.من و تو،همه ی آدم های این سیاره،هممون ذره بودیم.حتی کوچیکتر از الکترون ها.حتی کوچکتر از این کریستال های ش...
سریع گوشیم رو به سمت خودمون گرفتم که عکس بگیرم. روی تایمر گذاشتمش . 5 ثانیه وقت بود. 5 4 3 جونگ کوک از جاش بلند شد و با شماره ی یک بوسه ای روی موهام گذاشت. شکه شدم ولی وقتی عکس رو نگاه کردم حس خوبی بهم دست داد. کم از اینجور عکس های کاپلی نداشتیم. ولی این یکی حس خاصی بهم میداد. شاید چون اخرین عکسمون بود؟؟! کلمه ای ف...
•|اتمام یافته|• کیم تهیونگ، ستارهی جهانی BTS, در پروازش به نیویورک دچار سانحهی هوایی میشه اما وقتی چشم باز میکنه میبینه زندگیش کاملا عوض شده و اون الان فقط یه گلخونه دار سادهست که یک سال و نیمه ازدواج کرده و یه پسر ۸ ماهه داره! چه اتفاقی برای زندگی قبلی کیم تهیونگ افتاده؟ قراره با این زندگی جدید و عجیبش چیکار ک...
#multishot زمانی که روی سکوی پرش ایستادی و همه ی تماشاچی ها نگاهت میکنن، چشمامو میبندم و فکر میکنم بجای همه ی اون تماشاچی ها ستاره هایی نشستن که میتونم به دست خودم باز نویسی شون کنم.... #boyxgirl #IU #JK [پایان یافته]
بغلم کن... جوری که هیچوقت فراموش نکنم.. مثل روز اول.. مثل حس روز اولت... بغلم کن... همین حالا.. جوری که مطمئن شم دوباره کنارمی!
«تهیونگ فقط بخاطر تو بچه من دچار مشکل شد متاسفم من دیگه نمیخوامت از زندگیمون برو بیرون» تعداد پارت:۱۰🌻 نوع داستان:دختر پسری✨ شخصیت اصلی:تهیونگ💜 ژانر:درام-اسمات-عاشقانه💕 وضعیت:کامل شده🦋
،، وضعیت: پایان یافته 𓏲 ⤎ کیم تهیونگ مرد موفقی که توی هیچ چیز شکست نمیخورد و نمونه کامل یک انسان کامل بود، تنها توی یک چیز شکست خورده بود. خانواده! بعد از مرگ تنها همسر و معشوقش، مجبور بود دخترش کیم مینی، که مسئول مرگ مادرش بود رو بزرگ کنه. بچهای سیزده ساله که تنها در طلب خواستن مهر پدری بود که بهش بیتوجهی میکرد...
دمه گوشم با صدایی عصبی و سرشار از حرص گفت: -چرا اون ؟ چون خوشتیپ تره ؟ خوش قیافه تره ؟ یا شایدم چون اولین ایدل سال معرفی شد جای منو تو قلبت گرفت ؟ حریصانه کمر باریکمو فشرد که باعث شد اخه خفه ای از گلوم خارج بشه. ادامه داد: -اها....یا شایدم لمسای اون برات جذاب تره ؟ جمله ی اخرش کاسه ی صبرمو لبریز کرد.هلش دادم که ازم...
[ Complete ] boy x girl لی مین سوا مامور اموزش دیده ای که توی کار خودش مهارت بالایی داره و حالا میخواد برا اولین بار بادیگارد بازیگر معروف کیم تهیونگ بشه
خلاصه : جهانشاه ادلر پادشاه خونریز بی رحم و جنگ آوریه که بیشتر از نیمی از دنیارو فتح کرده و تحت حکومت خودش دراورده و آخرین آلفای سلطنتی باقی مونده در جهانه ؛ اون فکر میکرد قراره تا ابد توی تاریکی و خون هایی که ریخته دستوپا بزنه تا اینکه یه روز توی جنگبرای فتح یه کشور کوچیک و ناچیز با شاهدخت شجاعی رو به رو میشه که سعی...