Select All
  • Freedom of Sin
    71.9K 11.4K 51

    «آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهره‌کشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction

    Completed  
  • Crow [L.S]
    4.5K 915 24

    کلاغ روی شاخه درخت خشک بال باز کرده بود و با تداعی‌گری مرگی که به سراغ آدمی نمی‌اومد، لویی رو وادار می‌کرد به ناگزیر قدم برداشتن در ورطه سقوط و دویدن لبه پرتگاه. هری احساس می‌کرد تنش در گور و در اون انبوه انبوده جسد خوابیده. حال اون‌ دو رو فقط مردگان می‌دونستن. وضعیت: پایان یافته.

    Completed  
  • The Red Hills [L.S]
    1.7K 240 11

    آسمان با باران گلوله‌ها تداعی‌گر کابوسی دیرینه، مثل آخرین روز‌های بقای زمین بود و پوتین‌هایی که در دریاچه خون قدم می‌گذاشتن، اون مرد رو به وهمی از نشنیدن فرو بردن تا مجددا قلم که خارج از این تپه‌های سرخ از خون؛ سلاحی قوی بود رو به دست بگیره. "عزیز من؛ تعداد نامه‌هایی که برایت نوشته‌ام از دستم خارج شده. در دهکده‌های دو...

  • 𝑺𝒄𝒉𝒊𝒛𝒐𝒑𝒉𝒓𝒆𝒏𝒊𝒂(𝑳.𝒔/𝒁.𝒎)
    1.1K 220 12

    -تُو منو نجات دادی... درست مثل شخصیت‌هایی که من بوجودشون میارم! 𝑳.𝒔/𝒁.𝒎

  • Fe [L.S]
    12.4K 3.1K 42

    دستاش رو جلو آورد و بهم نشون داد . -«این دست هارو نگاه کن ... بوی خون رو حس میکنی ؟ میدونی خون رو چی پاک میکنه ؟ » سرمو تکون دادم . -«فقط خون ، میتونه خون رو پاک کنه ...چرخه انتقام هیچوقت به پایان نمیرسه . نفرت تکثیر میشه و یه روزی میرسه که از زمین ، چیزی جز یه لکه سرخ که بوی تند اهن میده ، چیزه دیگه ای باقی نمیمون...

    Completed   Mature
  • worthless [L.S] (Persian translate)
    8K 1.5K 30

    [Completed] هشدار!خودآزاری،اختلال در خوردن غدا،افکار خود کشی و مرگ احتمالی‌ شخصیت.اگه نمیتونید از عهدش بر بیاید،عقب نشینی کنید و یه فنجون چایی بخورید. !!!‌ این هشدار رو جدی بگیرید !!! شاید اگه قبل از شروع به گفتن چیزای زشتی که به مردم میگفتیم یه لحظه فکر میکردیم،میتونستیم جون خیلیارو نجات بدیم.شاید اگه یه قدم به جلو ب...

    Completed  
  • HILAN
    303 103 6

    به چیزی چنگ بزن هری. به موسیقی، به درخت‌ها و گل‌ها، به هنر، به من. به هرچیزی. فقط لطفا به چیزی چنگ بزن. تا اتصالی با زندگی داشته باشی. توی این ساحل پهلو بگیر تا بدونم وسط اقیانوس توی گردباد نیستی. من می‌تونم زخم‌هات رو ترمیم کنم ولی دردهات رو فقط خودت می‌تونی از خودت دور کنی، زیبای ‌رنج‌کشیده‌ی من. [لری] پ.ن:هیلان در...

    Completed  
  • Bloody Painting [L.S][Z.M]
    61.4K 11.8K 52

    -Complete- -ادما سرگرمم میکنن. تغییر دادنشون جالبه. با بقیه تنها کاری که میکردم این بود که مرگشون رو به زیبایی تبدیل کنم اما این یکی باعث میشه بخوام به یک چیز دیگه فکر کنم اونم تغییر دادن شخصیتشه. اینکه میخواستی زبونشو ببری ولی بعدا با یک کاره دیگه خودش دیگه حرف نمیزنه یا اینکه میخواستی رنگ خونشو ببینی ولی خودش این کا...

    Completed   Mature
  • Bus [L.S]
    28.2K 5.9K 26

    لویی تاملینسون، رئیس یه شرکت بزرگه که توی زمینه مد و پوشاک فعالیت میکنه. اون تا به حال توی زندگیش از وسایل نقلیه عمومی استفاده نکرده! اما... چه اتفاقی می‌افته که لویی مجبور میشه برای اولین بار از یکی از اونا استفاده کنه؟ اون هم یک اتوبوس!؟

    Completed   Mature
  • Too Soon To Be This Late
    8.5K 1.9K 23

    - زیادی زوده که اینقدر دیر بشه - "هری بهترین دوست من بوده، هست و خواهد بود. هیچ چیزی نمیتونه این حقیقت رو تغییر بده میفهمید؟ حتی حقیقت اینکه من دیوونه وار عاشقشمم باعث نمیشه اون بهترین دوست من نباشه." 🏅 #1 onedirection

    Mature
  • The Man
    12.7K 3.4K 20

    ❌COMPLET❌ #ژانر : معمایی_رومنس #larry اون مرد تو خونه ی رو به رویی ما زندگی میکنه

    Completed   Mature
  • Broken Repair (L.S)
    27.5K 4.5K 25

    لویی به همراه دوستش مایکل تو لندن زندگی میکنه. اون خودشه، و خودش کاملا پرسروصدا و پر هیجان ، پررو و بامزس... و به این اشاره کردم که اون گی ه؟ یه عالمه تتو داره و زیاد فحش میده. لویی بخاطر یه رابطه ای که خیلی بد تموم شده، با مشکلاتش سر و کله میزنه. ولی چه اتفاقی میوفته وقتی مایکل با پسرای وان‌دایرکشن دوست میشه، و اون...

    Completed   Mature
  • wrecked |ویران شده |L.s|
    73.2K 12.2K 66

    _ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. زمان اپ : هروقت به شرط برسه. کاپل :لری ژانر :عاشقانه ، رمانتیک. حاوی اسمات 🚫 هپی اند🔥 نویسنده :سامینا🫀

  • All I owned (L.S)
    40.7K 8.1K 34

    توی نوشته هام ، من تو رو شبا می بردم خونه و صبح با صدای کتاب خوندنت بیدار می شدم.

    Completed  
  • run away
    3K 380 11

    ⭐Complete⭐ -Romance -Happy ending -Larry (gay) -Smut -Harry top -ziam مقداری

    Completed   Mature
  • A Sinner's Diaries { L.s }
    8.9K 1.8K 19

    [Completed] 'هیچوقت تا به حال چیز با ارزشی مثل تورو ندزدیده بودم، ازهمون اولش هم برام تازگی داشتی.' - Short story

    Completed  
  • Angel [L.S]
    86K 17.7K 64

    [Completed] *Under edit* هری به خاطر دوست صمیمیش و تصمیم‌های غلط اون وارد ماجرایی می‌شه که باید از تنها دارایی به جا مونده ازش مراقبت کنه. اما ورق‌ها تک‌تک برمی‌گردن و می‌فهمه واقعیت هیچوقت اون چیزی نبود که فکرش رو می‌کرده. وقتی تنها چیزی که حس می‌شه درده، چه می‌شه که یک نفر مرهم باشه؟ پی‌نوشت: در این کتاب تمرکزی رو...

    Completed   Mature
  • Immortal (L.S)
    25.2K 4.4K 27

    [COMPELTED] چه دور بود پیش از این زمین ما به این کبود غرفه های آسمان کنون به گوش من دوباره می‌رسد صدای تو صدای بال برفی فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیده‌ام به کهکشان، به بیکران، به "جاودان" داستانی درباره 'لری استایلینسون'

    Completed   Mature
  • I'm not a killer (larry)
    10.3K 2K 31

    -من پدر و مادرمو نکشتم...قسم میخورم... -پس اونموقع اونجا چیکار میکردی ؟ -نمیدونم...نمیدونم...من...من چیزی یادم نمیاد...فقط خون...

    Completed  
  • HOME💚💙
    12.4K 1.7K 50

    خونه.... یه مکان نیست یه حسه شایدم عشقه.... Home??

    Completed  
  • He Was Blue
    271K 24.9K 49

    .. -میدونی اولین باری که دیدمت چی توجهمو جلب کرد؟ سرمو تکون دادم.. برگشت و به پشتش خوابید.. بعد اینکه با ورنون از پیشم رفتین اولین چیزی که تو ذهنم جرقه زد این بود.. -OH he was blue.. لبخند زدم و چرخیدم سمتش.. -چشمات همون رنگ آبیه مورد علاقم بودن و تو همون لحظه که بهشون فکر کردم یه چیزی رو حس کردم که دوستش داشتم و بعد...

    Completed  
  • Different (L.s) (completed)
    171K 19.6K 99

    +اين داستان عشق نيست +داستان اعتياده

  • Petrichor/ L.S
    14.8K 2.6K 20

    [COMPLETED] بوی مرا بشنو و بر کویر قلب من، ببار. پنج اکتبر دو هزار و نوزده تا نه مارچ دو هزار و بیست.

    Completed   Mature
  • clown[L.S](Completed)
    3.9K 1.2K 18

    من خندیدم و تو خندیدی... اما نفهمیدی که من به خاطر این می‌خندم که سال‌هاست دیگر گریه را به خاطر ندارم. کتاب دوم Completed Edited

    Completed  
  • Lovely sin | (l.s). *completed*
    13.2K 1.4K 28

    زندگى هميشه اونجورى كه ميخواييم و انتظار داريم جلو نميره ما نميتونيم واسش هيچ برنامه اى بريزيم و نميتونيم اونو روى يه انگشتمون بچرخونيم گاهى يه حرف يه نگاه يه تصميم از طرف ما ميتونه براى هميشه زندگى رو نسبت به ما كينه اى كنه كينه اى كه ديگه هيچوقت از قلبش بيرون نره... -شايد بايد بيشتر مواظب ميبودى +من واسه ى يه عشق ج...

    Completed  
  • Silent killer [L.S]
    15.4K 3.3K 33

    نمی تونست بیشتر از این تظاهر کنه خیلی دوستش داشت خیلی زیاد پس چرا پس چرا برای همیشه پیش خودش نگهش نداره؟ چرا نتونه برای همیشه داشته باشه تش هیچ زخمی عمیق تر از تظاهر به اروم بودن نمیتونه وحشی ترت کنه هرولد completed

    Completed   Mature
  • FALLING~larry~
    6.3K 1.5K 11

    \completed/ و از همان صبح به بعد، دیگر افتابی برایش طلوع نکرد. خنده ایی به سراغش نیامد. "جانش"او را ترک کرده بود و جسمش، بیهوده زندگی میکرد تا به پایان برسد... Larry story

    Completed  
  • To the ends of the earth~L.S [Completed]
    59.4K 7.8K 21

    "تا آخرِ دنیا دنبالم میکنی؟ اونجا جهانی وجود داره که فقط برای چشم های ما ساخته شده..." Persian translation

  • Halloween/L.S
    67.2K 9.3K 35

    بدبختی من از همون شب شروع شد. هالووین ازت متنفرم.

    Completed  
  • Believe in love (completed)
    40.1K 4.3K 49

    بعضى وقتا بعضى چيزا اتفاق ميوفتن كه زندگيت رو كامل عوض مى كنن ... عشق چيزيه كه مى تونه خيلى چيزا رو عوض كنه خيلى ادمارو با يه نگاه، تو يه لحظه و اين چيزيه كه اتفاق ميفته پس باورش كن اون بهت زندگى ميده يه زندگيه دوباره يه زندگى پر از اميد