If I could be you
جونمیونا، نگاه من همیشه به تو بود در حالی که تو داشتی به اون نگاه میکردی، یعنی هیچوقت امکانش نبود که کسی که با عشق بهش خیره بودی ، من باشم؟ couple: HunHo genre: romance, angst ، slice of life
جونمیونا، نگاه من همیشه به تو بود در حالی که تو داشتی به اون نگاه میکردی، یعنی هیچوقت امکانش نبود که کسی که با عشق بهش خیره بودی ، من باشم؟ couple: HunHo genre: romance, angst ، slice of life
🐦🔥عنوان:تولد یک ققنوس 🐦🔥کاپل ها:چانهو _کریسهان_کایسو_سهبک 🐦🔥ژانر:پزشکی_انگست_دراما_اسمات_هپی اند 🐦🔥نویسندها:"dkim1485" و "hbyun614" 🐦🔥درحال آپ... ✂️🎞 خلاصه در سرمای زمستانی برلین، عشقهایی در ارتفاعات بیپایان آسمان شکل میگیرند؛ عشقهایی که با هر تپش قلب و هر نگاه گرم، جان میگیرند. اما گاهی سرنو...
...چمدونهای باز نشده در گوشه اتاق جا خوش کرده بودن، سهون همیشه آمادهی رفتن بود... چند شاتی ژانر : رومنس/ انگست کاپل: هونهو نویسنده : curledupkitten (kittebasu) مترجم: lexin (این فیکشن ترجمهای میباشد)
تمام دنیای اوه سهون، خلاصه شده توی یه اسم. اوه ههوون. تنها دخترش که بینهایت دوستش داره. سهون حاضره هر کاری برای دخترش انجام بده، حتی وحشتناکترینشون. پس... گیر آوردن قلب یه گومیهو که چیزی نیست. برای ههوون، هر چیزی باشه. حتی شکافتن سینهی کیم جونمیون برای درآوردن قلبش. ولی... واقعا اینبار میتونه انجامش بده؟ ●●● ه...
Ô̬n̬̂ĝ̬ô̬î̬n̬̂ĝ̬ ❊ در حال آپ [فیکشن ترجمه ای] ✷جونمیون و سهون دونفری که شکست عشقی خوردن وارد یک رابطه قلابی میشن تا عشقشون رو پس بگیرن اما باید ببینیم دست روزگار قراره چجور براشون بچرخه! رابطه های فیک همیشه برای یکی خطرناکه چون ممکنه منجر به ایجاد احساسات برای طرف مقابل بشه. «نمیشه این "ما" رو واقعی کنیم؟ من د...
𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦𝘴: 𝘒𝘳𝘪𝘴𝘩𝘰, 𝘒𝘢𝘪𝘣𝘢𝘦𝘬. 𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘔𝘢𝘧𝘪𝘢. 𝘈𝘤𝘵𝘪𝘰𝘯. 𝘚𝘮𝘶𝘵. 𝘋𝘳𝘢𝘮 𝘚𝘶𝘮𝘮𝘢𝘳𝘺 𝘰𝘧 𝘴𝘵𝘰𝘳𝘺: بکهیون هکر و دست راست کریس وو تنها فردی که تو زندگیش داره پسرخالشه و چی میشه اگر بخاطر اشتباهی که تو گذشته انجام داده مجبور به جدا شدن از سوهو بشه، پسر خاله ای که دست به هرکاری میزنه ت...
༆𝙘𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: 𝙠𝙧𝙞𝙨𝙝𝙤 ༆𝙜𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙨𝙡𝙞𝙘𝙚 𝙤𝙛 𝙡𝙞𝙛𝙚, 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 یهسری از اتفاقها، با وجود بی اهمیت بودنشون میتونن زندگیت رو کاملا عوض کنن! شاید اگه اون شب، اتوبوس رو از دست نمیداد و راهی خونه میشد، هیچ وقت طعم شیرین و لذت بخش عشق و خانواده رو نمیچشید. جونمیون باید زیر نور ماه آسیب میدید، تا قل...
ᴄᴏᴜᴘʟᴇs: ᴋᴀɪsᴏᴏ◇ ᴋʀɪsʜᴏ◆ ʜᴜɴʜᴀɴ◇ ᴛᴀᴏʟᴀʏ◆ ɢᴇɴʀᴇ: ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀsᴇ◇ ᴠᴀᴍᴘɪʀᴇ◆ ʜʏʙʀɪᴅ◇ sᴍᴜᴛ◆ ᴀɴɢsᴛ◇ ᴛʜʀᴇᴇsᴏᴍᴇ◆ ᴍᴘʀᴇɢ◇ ғᴀɴᴛᴀsʏ◆ ʷʳⁱᵗᵉʳ ִֶָ ᴀᴊᴜᴍᴍᴀ ᴡɪɴᰔᩚ _________________ "- نمیترسی اینطوری مطیعانه میون بازوهای یه هیولا اسیر باشی؟ -از کجا معلوم خودمم یه هیولا نباشم؟" _________________
❝ 𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 : 𝕷𝖚𝖈𝖎𝖋𝖊𝖗 𝕳𝖎𝖌𝖍 ྅ 𖤐 𝑨𝒖𝒕𝒉𝒐𝒓 : 𝘕𝘐𝘠𝘟 𖤐 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝘒𝘳𝘪𝘴𝘩𝘰 (𝘔𝘢𝘪𝘯), 𝘊𝘩𝘢𝘯𝘣𝘢𝘦𝘬, 𝘒𝘢𝘪𝘴𝘰𝘰, 𝘟𝘪𝘶𝘩𝘢𝘯, 𝘓𝘢𝘺𝘩𝘶𝘯, 𝘈𝘭𝘭 𝘵𝘩𝘦 𝘒𝘱𝘰𝘱'𝘴 𝘧𝘢𝘷𝘰𝘶𝘳𝘪𝘵𝘦 𝘤𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦𝘴 𖤐 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝘚𝘤𝘩𝘰𝘰𝘭 𝘈𝘜, 𝘍𝘪𝘤𝘵𝘪𝘰𝘯𝘢𝘭, 𝘋𝘢𝘳𝘬, 𝘊𝘳𝘦𝘦𝘱𝘺...
Genre : school life, romance, little comedy, smut, fanfic Couple : Chansoo, Hunho, Kaibaek, Xiuchen • ستاره اي كه چانيول بلاخره بعد از مدت ها اون رو به قلب خودش راه داده بود، خاموش شد... نميدونست چرا ولي اون ستاره ديگه ندرخشيد و چانيول کوچولو رو توي دنياي تاريكش رها كرد... پسر کوچولوی قصه ما هرگز نور اون ستاره درخشان...
چی میشه اگه سهونی که حتی یه لباس رو دوبار نمیپوشه ، بدون لباس و فقط با یه باکسر ، توی فقیر ترین محله ی کره گیر کنه؟! 🌀فیک : جنگل برفی 🌀کاپل : هونهو 🌀ژانر : امگاورس ،کمدی ،اسمات ،فلاف ،کمی انگست 🌀تایم آپ : روز های یکشنبه و پنجشنبه 🌀نویسنده : حناسا 🌀وضعیت : ✔️تمام شده 🌀هپی اند
The Curse Of Immortality|نفرین جاودانگی خلاصه: سالهای سال دو امپراطوری به نام والیا و آرکادیا در همسایگی هم وجود داشتن اما مردم والیا از وجود امپراطوری دیگه کاملا بیخبر بودند. چون آرکادیا توسط جادوی سیاه از دید انسانها مخفی شده بود. آرکادیا رازی بزرگ داشت که بالاخره روزی با وارد شدن متجاوزی از خاک والیا به سرزمی...
🍁 Criminal Minds 🌓 🍁 Romance • Action • Crime • Mystery • Detective • Smut • Happy end ✨ 🍁 Chanbaek • Krisho 🍁 Writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 🍁 Editor: Luira ( Eli ) توضیح ♦️✨ چانبک و کریسهو! مرکزِ جرم شناسیِ کره جنوبی؛ NCI !! چهار مامور و دو رابطه متفاوت! چهار آدمِ متفاوت و دو اتفاقِ عاشقانه! چهار آدم و چهار حس...
فیک: 3colors کاپل: هونهو ژانر: تخیلی_رمنس_درام وضعیت: در حال آپ_روز های نامشخص نویسنده: e_o_ov@
Mintcat:ohhh i see a sexy baby boy Strawberry:هی تو واسه همه کسایی که نمیشناسیشون از اینن کامنت ها میزاری؟ Mintcat:نمیدونم٫شاید فقط برای تو باشه ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ +یودای بدجنس؟؟!!! _واتتت تو همون بچه ای چاقالوی لوسی؟؟!! ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ Main cople:chanbaek Side cople:hunho Geners:flaff_smut_comedy_romance_omegavers_fake chat...
نقاش؛ پسر واعظ اعظم کلیسای سنت مارتينز یه کاتوليک معتقد بود. دور از عقل و منطق بود اگه کسی میگفت اونو بین صدها بوم نقاشی شده با تصویر بدن عریان و خونی پسر دیوونه همسایه دیده. هونهو دارک رمنس، روانشناسی، انگست،🔞 2022 November- 2024 May
- من برای اینکه اینجا باشم روی همه چیزم ریسک کردم. تو از آبرو و قوانین حرف میزنی، من جونم رو گذاشتم وسط. همه اونهایی که از نظرت یسری بدبخت و بیارزشند خانوادهی من محسوب میشوند. خودت هم خیلی خوب میدونی خانوادهی یه امگا خط قرمزشه. کافیه یک قدم پات رو این ور تر از خط قرمزم بذاری تا بهت نشون بدم چقدر از دوازده سال پ...
بلند شد و عقب رفت، قرار نبود جواب مثبتی بگیره... _ بهم اجازه بده ثابت کنم پشیمونم... _ نمیتونی... نگاهشو به سوهو داد که بی رحمانه بهش زل زده بود، باید بیخیال میشد؟! محال بود... نفسی عمیقی کشید و با اطمینان زمزمه کرد: _ میتونم... _ اگر حرفات تموم شد برو... ضربه های سوهو چه جسمی چه روحی درد داشت، درو باز کرد و بیرون ر...
- نمسیس؟ ولی اون یه الهه زنه! + اونم مثل تو عدالتجو بود، منم این تابلو رو خریدم چون مناسب دفترمونه. - پس تویی که این لقب رو سر زبونا انداختی؟ + آره... اون یه وحشی عدالت طلبه که مجازات رو خودش تعیین میکنه و هیچوقت آدم خوبی نبوده! درست عین تو! کی میدونه تو آدم خوبه داستانی یا آدم بده؟ - و تو از آدم بدا بدت میاد؟ + من عا...
+ از منم بدت میاد؟! = نه... ازت متنفرم... تو از بابامم بدتری... حداقل اون نمیخواست اون کار رو باهام کنه!! خودش دلیلی برای گریهام نمیشد نفس عمیقی کشید و گفت: + و میدونی که اون بک دیگه نیست که بیاد نجاتت بده؟! سوهو نگاه پر بغضشو بالا برد... پس بازم فایدهای نداشت... = کاش بود... اونوقت بهش میگفتم تو رو بکشه... بکشه...
🌀فیک : شعبده باز 🌀کاپل های اصلی : چانبک ، کریسهو ، کایسو ، هونهان 🌀ژانر : فانتزی، کمدی، اسمات ، فلاف، انگست، روزمره، اکشن، سوپر نچرال 🌀تایم آپ : هفتگی 🌀نویسنده : حناسا 🌀وضعیت : در حال آپ 🌀هپی اند پارت اول مقدمه مجیشنه...اونو بخونید تا از محتوای فیک باخبر شین❤️
کاپل: چانکای، هونهو ژانر: ، رومنس ،فلاف، درام، طنز 🌸خلاصه: چانیول به خاطر یه شرط احمقانه ، جونگین و شاید عشق رو پیدا میکنه. سهون در حال حاضر پیداش کرده فقط باید به جونمیون بگه.
ᴄᴏᴜᴘʟᴇs: ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋᣟ ᴋʀɪsʜᴏᣟ ᴋᴀɪsᴏᴏᣟ ɢᴇɴʀᴇ: ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀsᴇᣟ sᴍᴜᴛᣟ ᴀɴɢsᴛᣟ ᴍᴘʀᴇɢᣟ ғᴀɴᴛᴀsʏᣟ ғɪᴠᴇsᴏᴍᴇ|ᴋʜ ʷʳⁱᵗᵉʳ ִֶָ ᴀᴊᴜᴍᴍᴀ ᴡɪɴᰔᩚ ______ "از بدو تولد، تو گوشش خونده بودن که امگاها ضعیفن، لایق احترام نیستن، اونا فقط برای رفع نیازمندیهای آلفاها و تولیدمثل بوجود اومدن. اما اون حرفها، فقط سرابی بود که چانیول تو اوج تشنگی، توی بیا...
•࿇EXO VER࿇• _"میدونم تو کی هستی...میخوای باهام چیکار کنی تو اتاقت؟" بدن بی جونش فقط کمی تونست خودش رو نگه داره و بعد از شاید فقط پنج ثانیه،به سمت زمین سنگی زیر پاهاشون سقوط کرد...اما فرمانده که میدونست دیر یا زود این اتفاق میفته،خیلی زود گرفتش و از روی زمین بلندش کرد... به سمت در و اتاق خودش راه افتاد و رد نگاه وحش...
- تو از عشق چی میفهمی بچه ؟! عاشق بودن بلدی یا فقط اسمش به گوشت شنیده ؟! وو ییفان ابدا انتظار دوباره عاشق شدن رو نداشت...🐳 فیک🐳: پیرمرد(آجوشی،لائو) ژانر🐳: عاشقانه، فلاف، انگست رده سنی🐳: 𝙽𝙲-𝟷𝟽 کاپل🐳: کریسهو نویسنده🐳: مارشملو
"زیبایی وسیله ای است که یک فرد را بدتر از آن زنجیری اسیر میکند که دور جادوگر پیچیده شده بود!" [آخرین شاگرد] ژانر: جادویی|رازآلود|تخیلی|کمدی کاپل های اصلی: کایسو،چانبک،هونهو نزدیک تموم شدن، پارتها طولانی♡ خلاصه: محافظها همیشه از نسل آدمیزاد در برابر دنیای تاریک محافظت کردن و می کنن! این داستان درباره ی یک محافظ جدی...
داستان دنیایی که قاتلاش، قهرمانان ملی کشور حساب میشن. مغازه قتلی که توی خودش ۱۲ نفر رو جا داده تا بشن بهترین قاتلای کشور. از بین اونا هیچکس نمیدونه داستان زندگی قبلیشون چی بوده جز رییس... اون تنها کسیه که میدونه زندگیش چجوری بوده و چرا اینجا تناسخ کردن. تناسخ در مغازه قتل برای کشتن تنها هدف رییس بوده! 🌀فیک: تناسخ در...
𝙲𝙾𝚄𝙿𝙻𝙴: 𝙺𝚁𝙸𝚂𝙷𝙾 𝚂𝚄𝙱-𝙲𝙾𝚄𝙿𝙻𝙴: 𝙲𝙷𝙰𝙽𝙱𝙴𝙰𝙺 - 𝚂𝙴𝙺𝙰𝙸 𝙶𝙴𝙽𝚁𝙴: 𝚁𝙾𝙼𝙰𝙽𝙲𝙴 - 𝚂𝙼𝚄𝚃 - 𝙰𝙽𝙶𝚂𝚃 - 𝙴𝙼𝙿𝚁𝙶 - 𝙰𝙲𝚃𝙸𝙾𝙽 ___________________________________________________ نتونست خودشو کنترل کنه و جلوی خودشو بگیره و حالا...همه این اتفاقات، کارمای اون روزه؟! اره؟! اما اون فقط یه مج...
agate(آگات) خلاصه: وقتی آگات مهرهی قدرت و زندگی همراه سهون ناپدید شد.. هیچ موجودی امیدی به برگشتن و برگزیدن صاحبش نداشت و این بهترین فرصت برای شیاطین شد تا در تقلا برای تسخیر جهان باشند.. اما.. سرانجام سوهو، نگهبان بزرگ رو بیدار کرده و صاحب آگات و ناجیه جهان شد.. آنهم زمانی که از نفس کشیدن ناامیدو از زندگی خسته بود...