They are brewing a love potion when a certain klutz causes a whole problem that he will now have to solve. Read the story to figure out what will happen between Harry and Draco. ⚠️ Warning ⚠️ Boyxboy Fluff Smut Angst 20,223 words Finished on November 22, 2020
سال هشتم. هاگوارتز. اتاق ضروریات. مکان سری دو پسر که میخوان تنها باشن ولی پیش هم. Drarry, drama, romance, smut. درری، دراری. یه درام انگست-فلافی.. بیشتر فلافی. اگه معنی میده؟ Word count: 27000 + 8000 (after)
شاید بتونیم اتفاقات رو به تعویق بندازیم اما نمیتونم تغییرشون بدیم چون اتفاقی که باید بیوفته میوفته و ما فقط میتونیم از شدتش کم کنیم، مگر از مبدا تغییرش بدیم. فصل دوم darkest. در ادامه ی بازی با زمان اتفاقاتی در هاگوارتز رخ میده که سرنوشت همه رو به کلی تغییر میده. وضعیت فصل یک : تمام شده❌ تعدادقسمت این فصل : ۱۰۰ ❌
توی کلاس معجون‌ها یه چیزی درست پیش نرفت و باعث شد هری و دراکو برای یک ماه دست‌های همدیگه رو بگیرن. دوتا دشمن مجبور شدن یه اتاق داشته باشن، سر یه میز بشینن و کلاس‌ها رو با هم شرکت کنن. تنش بینشون زیاد شده ولی آیا اون دو نفر میتونن از پسش بر بیان؟ و میتونن به چیزی بیشتر از دو تا دشمن تبدیل بشن؟ Author: @_the_drarry_life_
Author: Invisibabe Year six at Hogwarts, and Draco finds a way to spy on Harry's deepest fears. But will he use this knowledge to gain power over Harry, or to change his own destiny?
Harry is returning to Hogwarts to complete his final year after the war, everything is great until Snape makes a life changing choice which changed everything for Harry and Draco...
When Draco comes up with an idea to mess with Harry during the Triwizard Tournament, will he be the one who will get burned in the end? Drarry #wattpride #drarry If you're a first time reader, I highly recommend reading the new version! It's posted on my profile!
Harry decides to prank Draco after a game of Quidditch. Desiring for Draco to go mad, he waits for him in an empty classroom. However, as soon as he realizes Draco wants to vent his anger in different way, he appears to be rather withdrawn and insecure - despite the fact he highly likes it. Does this mean Draco has mo...
Harry is back at Hogwarts for yet another year with his friends, but instead of the excitement that he usually feels to be returning to his beloved home, he finds himself feeling nervous. He isn't sure why because everything is going well for him: he's doing well in his studies, he's got the girl he had always dreamed...
used to be @ drarryissogay Where Draco keeps biting his bottom lip unconsciously, and from that, Harry gets a hard time concentrating. DISCLAIMER: All the characters and places belong to J.K. Rowling. I take no credit for them. Also, no money is being made out of this. This is purely for entertainment purposes. *I on...
چی میشه اگه یه نفر روی پسر طلایی کراش باشه و عشقش اونقدر ممنوع باشه که نتونه اعتراف کنه؟ سه پارت تکمیل شده
After his third year at Hogwarts, life for Harry Potter got strange. He began to feel things differently, see things differently, and sometimes even hear things differently. More importantly, he began to see Draco Malfoy differently.
{Their Family book 1} Harry Potter works as Professor of Defense Against the Dark Arts at Hogwarts, but while picking Teddy up from the Primary Wizard Academy he notices a young crying child and decides to help. Draco Malfoy has had a pretty hard time trying to raise his son since his wife's death. While signing his s...
"کاش تنها نقطه ضعف نقشه ام رو پیش بینی می کردم. نقشه ای که باعث شد کاملا شیفتت بشم." تا اطلاع ثانوی اپ نمیشه~ Credit to the author: @Write_me227 This is the Persian edition of "It was all just a game" and I'm only translating this masterpiece! "فقط ترجمه میکنم و صاحب این بوک نیستم."
❌لطفا این فیک را بدون اجازه و رضایت بنده جایی منتشر نکنید⛔️ سپاس از درک و فهم و شعور‼️ 🔴فصل دوم (تمام شد) خون با خون شسته نمیشه.. ... اتیش با اتیش خاموش نمیشه... ... ولی قلب با انتقام اروم میشه! ---------- ۹/ابان/۱۴۰۰ سلام به همگی👋🏻 این فصل دوم از ♠️King of spades ♠️هستش لطفا فصل اول رو هم بخونید🙏🏻 فیک دراری با...
❌لطفا این فیک را بدون اجازه و رضایت بنده جایی منتشر نکنید⛔️ سپاس از درک و فهم و شعور‼️ ⚫️فصل اول (تمام شد) ماه و خورشید.. عشق و نفرت.. ... تاریکی و نور.. .... دنیا با هم در تضاده... اما خوشگلیش به همینه که باید یه بد باشه تا خوب به چشم بیاد باید مرگ باشه.. تا زندگی جریان پیدا کنه... -------- ۱۰/مهر/۱۴۰۰ بچه ها سلام ا...
[Completed] پنسی توی سال هشتم به هرماینی نزدیک میشه و بخاطر همه کارهایی که این چندساله کرده عذرخواهی میکنه و اون ها یه نقشه میکشن تا هری و دراکو رو بهم برسونن. Credit to: @_BeccaMae
*کامل شده* این بوک داستان هری و دراکو توی سال شیشم توی هاگوارتزه که با داستان اصلی یکم از نظر جزئیات فرق میکنه ، اما در کل فضاش همونه. *این داستان من قبل از بوک اولی که گذاشتم یعنی(Séparation forcée) نوشتم ، پس اگه یکم نسبت به اون یکی ضعیف تر بود علتش اینه🙂🤝🏻*
خلاصه: هری و دراکو در بُعدی از زمان با اتفاقات بدی مواجه خواهند شد و تنها سفر در زمان و اصلاح بُعد زمانی میتونه عشقه اونارو حفظ کنه. وضعیت فصل یک : به اتمام رسیده✔️ وضعیت فصل دوم : درحال آپ 🔜 شیپه فف دراریه و دراکو تاپه. ❌ اسمات و روابط عاشقانه داره. ❌ اگر حساس هستید پارتای اسمات رو نخونید.🔞
هری پاتر تو همه چیز خوبه.... به جز بوسیدن. وقتی فهمید روی جینی کراش داره،چه کسی بهتر از دراکو مالفوی بود که بهش مهارت بوسیدن رو یاد بده؟ Persian translation- Written by: Reasonstosmileathome Drarry fanfiction
*کامل شده* این فف با همه فف های دراری که تا الان خوندید زمین تا آسمون فرق داره بهتون قول میدم😂🤝🏻
"کسی بهم تنه میزنه و از کنارم میگذره،میچرخم به عقب.باز هم مالفوی.نگاهی بهش می کنم و بی حوصله میگم:خدا رو شکر کورم شدی مالفوی. و دوباره میچرخم سمت پنجره ی قطار.مالفوی میاد جلو کنارم می ایسته و با لحنی که تمسخر از توش حس میشه میگه:حواست به حرفات باشه پاتح.من امسال دانش اموز ارشدم.فکر نکنم تا به حال کسی قبل از رسیدن به م...
روز ازدواج هری پاتره؟ آیا کسی میتونه نظرش رو تغییر بده؟ این داستان متعلق به من نیست و متعلق به @-saintdrarry هستش من فقط ترجمه میکنم ۱۰ پارت:تکمیل شده
" تو كى هستى؟ " " هرى پاتر." جايى كه دراكو بايد با گرايشش كنار بياد، و جاى ترسيدن به كسى كه هست افتخار كنه. written by: @NoticeMePotter persian translation.
[COMPLETED] حتی اگه از هم دیگه دور هم باشیم بازم قلب من برای تو میتپه و اینو میدونم که تیکه‌ای از وجود تو هم دقیقا همینو میخواد. (فصل دوم: Some Guy)
جسد بی جان معشوقش را در اغوش گرفته بود و به اندازه ی تمام سال های عمرش اشک میریخت که ندایی به گوشش رسید _تو باعث شدی که این اتفاق بیفته...
