Wrong choice!
میدونست یک انتخاب اشتباهه اما آیا قلبش قرار بود اینو قبول کنه؟! Couple: sope genre:romance_comedy_Psychology the writer: @sope_for_everr Is your cup of coffee ready?
میدونست یک انتخاب اشتباهه اما آیا قلبش قرار بود اینو قبول کنه؟! Couple: sope genre:romance_comedy_Psychology the writer: @sope_for_everr Is your cup of coffee ready?
"و آنگاه که چشم هایش را به روی آسمان سیاه که خوشه ای از کهکشان در آن نمایان بود گشود، مطمعن شد که دیگر نمی خواست سایه ی هیچ انسانی هرگز دوباره ذره ای از کیهان را بیازارد." شروع آپ:به زودی! اسم فیک:زامبی یک بازمانده کاپل های اصلی:سُپ،نامجین،ویکوک فرعی:یونمین،کاپل سیکرت ژانر:علمی تخیلی|دارک|هیجانی|انگست
اگر عاشق بشید تا کجا پای عشقتون میمونید؟ حتما میگید تا آخرش. خب بیاید آخرش رو ببینیم. این فیک از جایی که با خودتون میگید تموم شد تازه شروع میشه و خوندنش اعصاب فولادین میخواد. couple : sope genre : romance , drama , angst , fantasy , historical , smut [happy end]
جیمینو یادتونه؟ پارک جیمین. همون آیدلی که یکهویی افتاد توی یک فنفیکشن و با بدبختی از اون نجات پیدا کرد. ولی حالا.. چی میشه اگه اون نویسنده بخواد یک داستان جدید بنویسه و به کاراکتر نیاز داشته باشه؟ اونم نه یکی.. هفتا!!!! «ایندفعه خودت نزاییدی.. ولی گاوت زایید..» «اگه اونایی که توی این فیکشن هستن هنوز وجود داشته باشن و...
|در حال آپ| مونو ها کسایی هستن که دنیا رو خاکستری میبینن نمیشه بهشون گفت کور رنگ چون اونا با کسایی که کور رنگی دارن فرق میکنن!! اونا به فردی به اسم "پروب" نیاز دارن تا بتونن رنگها رو ببینن و تشخیص بدن اما خب اگه اونا پروبشون رو ملاقات کنن شاید یه مشکلاتی ایجاد شه.. جانگ هوسوک یه امگا و مونوعه که اعتقاد داره نباید پر...
《وضعیت:پایان یافته》 +خی..خلی بی رح..رحمی _میتونم بی رحم ترهم باشم اما این لوِل رو اگه شانس کیریت خوب باشه و اون چشماشو باز کنه نمیبینی در غیر اینصورت هر ثانیه ک بگذره ب تمام مقدسات التماس میکنی ک زودتر بمیری.. Cupel:[yoonseok]SOPE _{JIKOOK} _IU&Lee Jong Suk_ Genre:SMUT_ DADDYKING_OMGAVERS_murder
C̶o̶u̶p̶l̶e̶:sᴏᴘᴇ_ᴊɪᴋᴏᴏᴋ G̶e̶n̶r̶e̶s̶:ғʟᴜғғ_ᴅʀᴀᴍ_ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ_ᴄᴏᴍᴇᴅʏ_sᴍᴜᴛ _میدونی...تو، توی زندگی من ی امید هستی...فراتر از ی امید اصلا..تو مثل خورشیدی ..تو مثل خورشید توی زندگیم درخشیدی به من و زندگی نور بخشیدی و با نور تو تونستم بیدار بشم و راهمو پیدا کنم...من مدیون توعم.. +من..منظورت از این حر..حرفا چیه؟؟ _من...عاشقت شد...
~| name :: angel ~| genre :: fluf , mpreg , slice of life ~| couple :: sope . . . «این داستان زندگی یه فرشتهست؛ فرشته ای به نام هوسوک. یه فرشته انسان نما که فقط دوتا بال کم داره. اونقدر زیبا و باشکوهه که همه رو عاشق خودش میکنه. حالا چی میشه اگه این پسر بخاطر اعتقادات خانوادش، با وجود سن کم و بی تجربگیش مجبور به ازدو...
نام:❤𝕌𝕟𝕨𝕒𝕟𝕥𝕖𝕕 𝕞𝕒𝕣𝕣𝕚𝕒𝕘𝕖🖤 کاپل اصلی: ویمین.سپ. کاپل فرعی: نامجین تعداد پارت: نامعلوم.. در حال نوشتن •-• زمان آپ: نامشخص♡ 🔞💦بیشتر پارت های این فیک دارای اسمات هست... پس اگر از اسمات خوشتون نمیاد، نخونید..🔞💦 داستان در مورد یک ازدواج اجباری است... ازدواجی که یک آلفای سلطنتی و خشن رو به یک امگای مهربون...
تغییر.... کلمه ی قدرتمندیه..... میتونه تا عرش بالا ببرتت.... یا هم کامل به زمین بزنتت..... و بعضی وقتا مهم نیست چی رو توی اون تغییر تصور کردی... اگه توی گردابش بیوفتی کنترل همه چیز از دستت خارج میشه و حتی یادت نمیاد هدفت چی بود.... درست مثل هوسوک... که فقط باید میجنگید تا خودش رو نبازه.... 🔓💜 وضعیت: در حال آپ...
«گوش کنید اقای جانگ، شاید لازم باشه یکبار دیگه مسئولیت هام رو مرور کنم. من موظف به رسیدگی به باغچه،تمیز کردن خونه و تامین نیاز های خورد و خوراکی شما هستم. همین!» «فقط یکبار..» «اما من...» «قول میدم زود تمومش کنم..» «هاهه..» «خواهش...» «فقط همین یکبار..باشه..»
«آخرین رقص» باید مخفیش میکرد. توی جامعهای زندگی میکرد که یک مجرم شناخته میشد. همهی تلاشش رو کرد که کسی نفهمه. اما بالاخره یک نفر فهمید و سرنوشت خودش و اطرافیانش رو دستخوش تغیر کرد. فقط چون یونگی بازیگر خوبی نبود حالا خیلی ها باید بهخاطرش میمردن. اما شاید راهی باشه... _کاپل: سپ(هوپگی) _ژانر: تاریخی، ورلد بیلدینگ، ا...
خلاصه ای از فیک: جانگ هوسوک مهماندار هتلی در سئول که با وارد شدن مسافری به ظاهر بی اعصاب و بد اخلاق اون رو غافلگیر میکنه و... فلاف ، کمدی ، عاشقانه ، اسمات قسمتی از فیک: +سمفونی من رو بزن پیکولو ! _سمفونی تو چیه ؟ +ناله هات . کاپل اصلی: "سپ" کاپل فرعی: "ویکوک"
«تنها چیز خوبی که تو این دنیا برام مونده اونه،لعنت به من اگه بزارم ازم بگیریش.» یا بنگتن یکی از معدود گروه های باقی مونده از انسان هان. گروههای دیگه ای از انسانها هم هستن که سعی دارن خودشون رو با شرایط وفق بدن ، تا اینکه یک گروه فرضیه ای دارن که فکر میکنن راه حل رو پیدا کردن. ...
با اسمی که کارگردان گفت تنش لرزید.. + من باید با جِی پورن بازی کنم؟ 「 یونگی پسری که تو بچگی یتیم شده بود و توی پرورشگاه بزرگ شده بود،اتفاقی توی کافهی محبوبش پورن استار مورد علاقشو ملاقات میکنه.اگه میدونست این ملاقات زندگیشو کاملا تغییر میده،بازم به اون کافه میرفت؟ 」 هوسوک🔝 ورژن یونسوک هم توی پروفایلم هست.. ( توی پار...
«هامارتیا» _اگه می ترسی خودم هولت می دم پایین،ولی قبلش حداقل یه لیست دلیل داشته باش که مغزتو بریزی کف این خیابونی که زیر پاهاته. صدای پسر غریبه توی گوشش زنگ می زد و قلبش رو از تپش مینداخت .دلیل؟خودش هم نمی دونست اینجا چیکار می کنه ، چرا اینجاست، چرا مغزش از کار افتاده؟ولی حتما زنده موندن نیاز به یه دلیل داشت. اما هرچ...
در حال ترجمه/ سپ همه سولمیتی دارن. در این مورد حق انتخابی نداری. سرنوشت تصمیم میگیره باید عاشق چه کسی بشی، چه دلت بخواد و چه نخواد، ولی خب سرنوشت معمولا درست تصمیم میگیره. این بار سرنوشت گند میزنه. بدجور. (آیدل ناموفق، جانگ هوسوک، دقیقا به همون کسی پیوند میخوره که رویاش رو نابود کرد) کاپل اصلی: سپ (سوییچ) کاپلهای فر...
:" هی بیایید میخوام روی یه حیوون نشان مالکیتمو بزنم بیایید ببینید چجوری میخوام اینو برده خودم کنم" مردها و زنها با فریادهای رییسشون از چادر بیرون اومده بودند همه جمع شده بودند.رییس، مینو روی زمین کشید جلوی سربازاش ونزدیک آتیش کنارشون پرت کرد.سربازها از اون وضع مین ترسیده بودند جیمین نفسش بند اومده بود نمیتونست باور کن...
جیمین پسریه که با پارتی پدر دوست صمیمش، هوسوک میتونه توی یه مدرسه فول خفن درس بخونه! همه چیز برای جیمینی که پدر و مادرشو توی تصادف از دست داده و با پسرعموش که ازش بزگتره زندگی میکنه و زندگی ارومی داره اوکیه اما چی میشه اوضاع بهم ریخته بشه؟ ~~~~~~~~~~~~ اسم :Shooting Stars(ستاره دنباله دار) کاپل:ویمینکوک،سپ،نامجین و...
یونگی فرزند خانواده ای ثروتمند است که سابقه سلطنتی داره.خانواده یونگی به اون برده شخصی هدیه میدن اما اون از سیستم برده داری متنفره . هوسوک،اون در مورد زندگی واقعی چیزی نمیدونه... به اون یاد دادن که وجود اون برای خوشحال کردن اربابشه.اون از اینکه بالاخره ارباب پیدا کرده خوشحاله .... ولی یونگی اونو نمیخواد.... آیا بالاخر...
«هانیوا» _بی رحمانه زیبایی، انقدر زیبا که من رو به زانو در میآری. ببین قراره با ادو چیکار کنی؟ به مردمم رحم کن. +و تو برای محافظت از مردمت چیکار میکنی؟ _خودم رو برای مردمم قربانی میکنم. مال من باش تا هرروز برات به زانو دربیام هانیوای زیبا و بیرحم من... _کاپل: سپ(هوپگی) _ژانر: تاریخی، جنگی، رمنس، انگست وضعیت: درحا...
Summary: ناگهان از یک لامبورگینی اونتادور بنفش رنگ، مردی با بالاتنه برهنه که فقط یک جکت چرم مشکی پوشیده بود، بیرون آمد. مرد بازوکا را روی شانهاش انداخت و به اتوبوس شلیک کرد. اتوبوس در آنی منفجر شد و به دو تکه آهنپاره بدیل شد. زیر دستانش مات و بهوت به او نگاه میکردند. جی(J) درحالی که آدامس بادکنکیش را باد میکرد،...
Name: The Star Of Your Eyes Writer: Rahil Couple: Koomin Up: I Don't know تیکه ای از داستان: _تو اگه گل بودی می شدی رز، اگه نیاز بودی می شدی بغل، اگه صدا بودی می شدی صدای موج دریا و اگه توصیف زیبایی بودی می شدی ماه، ماه من! +می خوای همین طور به لوس کردنم ادامه بدی؟ _اگه باعث میشه همین طور به بغل بگیرمت، آره، می خوام...
چند ماه بعدداز حادثه ی خواهر بزرگترش ، خانواده ی هوسوک تصمیمی گرفتند به سئول نقل مکان کنند. اولین روز هوسوک در اونجا ، اون یک صدای زیبا میشنوه و اون صدا ، هوسوک رو به مین یونگی میرسونه. start : 13/9/1399 نویسنده : @BorahaeSope
«𝑰𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝑩𝒐𝒙» زبونشو از گردن پسر تا روی گوشِ پسر کشید : میدونی... این کار یه هنره؛ ولی بقیه اینو نمیفهمن! هرچند که مهم نیست... بعد از اینکه کاملا به یه اثر هنری تبدیل بشی، حداقل تو متوجه منظورم میشی! یا شایدم نشی اما من اهمیتی نمیدم! حالا بهم بگو که دوست داری با خونت چی نقاشی کنم!؟ شاید یه پرتره از خودت وقتی ب...
[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] -توی اون شب من یه تیکه از تمام وجودمو از دست دادم! من سال ها با فکر اینکه اون رو از دست دادم زندگی کردم من سال ها عذاب کشیدم بهم نگو تو نمیدونی عذاب کشیدن یعنی چی...❤⚔ • کاپل اصلی: سپ (یونگی تاپ) کاپل فرعی: نامکوک ژانر: تاریخی، رمنس، درام، اسمات • فیک تموم شده اما هنوز پذیرای ووت و کامنت هاتون هست...
«بالهای شیطان» _چه جوابی برای این نافرمانیت داری؟ +دوست داری چی بشنوی _اینکه چرا تعظیم نکردی؟ +چرا... چون من از جنس آتش بودم و اون فقط یک مشت خاک بی ارزش... چون حسودی کردم وقتی خدا بیشتر از من بهش توجه داشت... چون نمیتونستم ببینم اون موجود فانی جهان رو به زانوی خودش در میاره درحالی که هیچ قدرتی نداره و خدا، من رو محدو...
نمیدونم چرا ، چرا این اتفاق برام افتاد ،چرا به همراه دوستام به اون جنگل نفرین شده رفتم . من عاشق یه موجود ترسناک شدم . موجودی که تمام افسانه ها اونو بی رحم ترین موجود عالم معرفی کردن . چرا سرنوشت من بعد اون دیدار ترسناک عوض شد . من عاشق یه خوناشام شدم . بله یه خوناشام ......