ولیعهد سرکش
بوی خون و مرگ در اطرافم پیچیده بود، دشمن از هر طرف محاصره شده بود، سربازان و ژنرالهای قدرتمند همگی برای نجات جانشان زانو زده و تسلیم شده بودند و من به او خیره شده بودم؛ جسم زخمی و عصیانگری که همچنان در برابر فوج عظیم سربازانم میجنگید. شاید در نگاه سربازانم تنها رقص ماهرانه شمشیرش به چشم میآمد اما من میتوانستم ناام...