༒︎𝐓𝐡𝐞 𝐂𝐚𝐩𝐭𝐚𝐢𝐧
"من مرد دریام، یک ناخدا قلبش تو خشکی میمیره ارباب زاده" 𝐆𝐚𝐧𝐫𝐞: 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞.𝐬𝐦𝐮𝐭.𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
"من مرد دریام، یک ناخدا قلبش تو خشکی میمیره ارباب زاده" 𝐆𝐚𝐧𝐫𝐞: 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞.𝐬𝐦𝐮𝐭.𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
جونگکوک دست تهیونگ رو رها کرد تا به آرزوهاش برسه، هفت سال بعد دوباره جلوی تهیونگ ایستاده بود و خاطرات گذشتهی دو نفرشون توی روستای کوچیکشون تموم ذهنش رو پر کرده بود. _____ ″شبیه یه ماهی قرمز بودم، یه طعمه خوب. هر چند که حاضر بودم به خاطر تو دل به خشکی بزنم.″ [Complete] Couples : kookv Genre :Romance-angst Writer : D...
خلاصهی قصه این است: « _ این چشمها تو رو میکُشن... بازی نکن. + من بازیای که تهش هر بار برای چشمهات میمیرم رو، دوست دارم جونگکوک. » ~~~ « از رودخونهی بیآبِ پاریس، تا خاکِ خشک شدهی سئول، این خونِ عشقِ ما بود که مرزها رو میکشید؛ تمام دنیا بوی خون گرفته بود... تمام دنیا، بوی خونِ جنازهی عشقهایی رو میداد که برا...
کیم تهیونگ این اواخر به باتم بودن کنجکاو میشه...🍑امتحان کردنش ضرری نداشت! نه؟🚫 اما به چه کسی باید اعتماد میکرد تا اولینش را هدیه بدهد؟ ♨️Story Name: Sweet Bottom ♨️Genre: short story, smut, romance ♨️Couple: kookv ♨️Writer: hunter_oo3 ♨️Ages: 18+ (R) TOP : Jungkook BOTTOM : teahuyng
چه توی بزرگ ترین دانشگاهِ هنرهای موسیقاییِ جولیارد ، چه توی هر دانشگاهِ کوفتی دیگه ای ، عشق بین یک هنرجو و استاد غیر قانونیه! ولی خب...سرنوشتِ تخمیه دیگه :) ~~~ (این فیک قبلا با اسمِ why توی اینستا عاپ میشده❕) ~ معانی کلمه ی "تیپتو" : 1) در معنای لغوی : نوکِ انگشت های پا 2) در اصطلاحِ رایج : با احتیاط و بی سر و صدا رو...
خلاصه : جئون جونگکوک حتی فکرش رو هم نمیکرد مجبور بشه به خاطر رو کردن گندکاریهای پدرش، تن به ازدواج با کیم تهیونگ، آلفای کوچک خانواده کیم بده. پس تصمیم گرفت بعد از جمعکردن مدرکهای لازم، از اون وصلت فرار کنه و مطمئناً اجازه نمیداد احساسی شکل بگیره، حتی اگه اون پسر جفتش از آب در میاومد! ------------------ 𝗡𝗮𝗺�...
_به نظر تو میشه قلب یخیِ یه نفرو آب کرد؟ +احتمالا اگه خیلی داغ و گرم باشی بتونی _شاید اگه یبار دیگه دیدمت رو آب کردنش فکر کنم... +ممکنه اونموقع منم رو اینکه اجازشو بهت بدم فکر کنم □○□○□○□○□○□ تهیونگ نمیدونست با کمک به نابودی یه آدم کله گنده،قراره وسط چه ماجرایی قرار بگیره... ماجرایی که قرار بود توش عزیزیو از دست بده و...
[خاطراتِ ما] [بیاید داستانِ از آشنایی تا پایان، لحظات تلخ و شیرینی که جونگوی وانیلی و شازده تهیونگش تجربه کردن رو؛ از زبون دفتر خاطراتِ جونگکوک بشنویم!] 📒 ≘ کاپل↜ ویکوک 📒 ≘ ژانر↜ بی اِل ٫ داستان کوتاه ٫ درام ٫ برشی از زندگی ٫ فلاف ٫ خاطرات 📒 ≘ محدودهٔ سنی↜ PG_13 📒 ≘ نویسنده↜ Niram 📒 ≘ تعدادِ قسمتها↜ 30 📒...
- منو بازی نده تهیونگ. چی میخوای؟ پس هیونجین از طفره رفتن بدش میاومد. کمی خم شد و یکی از نوشیدنیهایی که روی میز بود رو برداشت. سر بطری رو گوشهی لبش گذاشت و کمی از نوشیدنی رو مزه کرد. اگه فرد مقابلش دوست داشت مستقیم بره سر اصل مطلب پس تهیونگ هم حاشیه نمیرفت: - بهم بگو واقعا کی هستی؟ از جاش بلند شد و روی دستهی مب...
تمام شده👑 ♡ کی از ازدواج با پادشاه ژاپن که خون آشامی سلطنتی و سرشار از قدرت و جذابیت بود خوشش نمیومد؟ اونم وقتی اون خون آشام خودش شخصا از پدرش درخواست کرده بود و حاضر بود هر شرایطی رو بپذیره . و این نشون از شیفته شدنش در یک نگاه رو میداد. . چون تهیونگ تنها یک بار با تاج دارِ ژاپنی ملاقات داشت و در همون یک دیدار تونست...
[Completed] خلاصه: تهیونگ، دانشجوی فعال و سرزندهی ترم آخر رشتهی نقاشی، مدتی بود که از پسر ساکت و آروم ترم پایینی رشتهی موسیقی خوشش اومده بود. چیزی تا پایان سالهای دانشجوییش باقی نمونده بود، باید شانسش رو امتحان و بهش اعتراف میکرد؛ خوششانس بود یا بدشانس؟ آیا این احساس، همون عشقی بود که همیشه به انتظارش نشسته بود؟...
دوست پسرِ تهیونگ بعد از یک سال رابطه باهاش بهم میزنه چون از یک نفر دیگه خوشش اومده. حالا چی میشه اگه تهیونگ بخواد دنبال اون آدم بگرده؟ Writer: Ashil Couple: Kookv/Vkook AU Genre: Chat story, Comedy, Romance, Smut
"جئون جونگکوک، مدل معروف کرهی جنوبی که با میکاپ آرتیستش کیم تهیونگ توی رابطهی مخفیانهس چی میشه اگه اونو در حال خندیدن با یکی دیگه ببینه و خشم کل وجودش رو پر کنه؟" Name: you belong to me Writer: mariya Genre: romance, drama, angst, smut Couple: kookv, hopemin
" جونگکوک که از این شرایط عصبی شده بود و کنترلی روی عصابش نداشت بلند شد و مثل تهیونگ شروع به فریاد زدن کرد _گریه نکن لعنتی،گریه نکن،چرا رفتی؟؟هان؟؟چرا بیخبر از من رفتی بیرون؟؟با اون دختر چیکار داشتی؟؟ شیشهی آب روی میز و زمین کوبید و بلندتر داد زد _چرا آمادا؟؟بهم بگو تهیونگ پاهاشو توی شکمش جمع کرد و دستاشو روی گوشا...
+ تو میتونستی به چشمام نگاه کنی و گلوم رو با چاقویی تیز ببُری و من میتونستم تو آخرین نفس از تو به خاطر خونی شدن دست هات معذرت بخوام... •نام فیک : « نقاب » •ژانر : درام ، اکشن ، معمایی ، اسمات کاپل: کوکوی ، هوپمین خلاصه : پسرک مظلوم و ساکتی که اتفاق دوازده سال پیش زندگیش رو به کل تغییر داد و عموش دستش رو گرفت...
🤖اسم: من انسان نیستم. (کامل شده) 🤖ژانر: تکنولوژی/عاشقانه/ انگست/ اسمات🔞 🤖کاپل اصلی: کوکوی 🤖کاپل فرعی: یونمین 🤖نویسنده: mj_storiess ⚠️خلاصه: درحال حاضر هشتاد سال از سال ۲۰۲۰ میگذرد و انسان ها در عصر تکنولوژی و دانش به سر میبرند جایی که ربات ها به راحتی بیشتر کار های انسان هارو انجام میدن و نصف جهان رو دربر گرفت...
🕷اسم: مردعنکبوتی (کامل شده) 🕷ژانر: عاشقانه/هیجانی/کمی طنز/اسمات🔞 🕷کاپل: کوکوی 🕷کاپل فرعی: ندارد 🕷نویسنده: mj_storiess (برای دیدن تیزر، اطلاعیه اپ و اسپویل، میتونید به چنل تلگرامی من جوین بدین: ایدی: @mj_storiess) ⚠️خلاصه: همه چیز از وقتی شروع شد که خبرنگار فضول و دردسرساز، کیم تهیونگ برای جمع اوری اطلاعات شرکتش...
(پایان یافته) حسادت ،شروع این ماجرا بود ،اما همین کلمه ، سرنوشت خیلی ها رو تغییر داد ،با زندگی خیلی ها لی لی بازی کرد ....وقتی که عشق خواهر ناتنیشو پس زد باید منتظر عواقبش هم میبود ،عواقبی مثل دزدیدن زندگی تنها کسی که عاشقشی اونم تا آخر عمر ....با حکم دردناکی به اسم نامزدی !...... قسمتی از فیک _تهیونگ منو پس میزنه...
[Completed] خلاصه: جونگکوک، معروفترین دوندهی دانشگاه بهخاطر تهیونگ از خیلی چیزهای زندگیش دست میکشه؛ اما آیا اون فقط یه دانشجوی ساده با گذشتهی نرماله؟ •وضعیت: تکمیلشده •کوکوی ایو •رمنس، ورزشی، انگست، اسمات Wr: Hb
زندگی عاشقان مقیم بلندیهای کالیفرنیا خلاصه: قصه مردی بد و مردی خوب؛ دوستی به عشق تبدیل میشه. کنارش قصه مردی خیلی بزرگسالتر و مردی جوون؛ عشقی که به دلبستگی میانجامه. «چرا؟ چون من زن نبودم؟» جونگکوک به خودش اومد و دید وسط داد و بیداد تهیونگ، دلش برای چشمهای پسر روبهروش ضعف رفته. «احمق تو همهجا هستی، جلوی چشمای ب...
- ترسیدی؟ اونموقع که جلوی دانشگاه لبهایی که متعلق به من بودن رو روی لبهای یه حرومزاده قرار دادی که نمیترسیدی! + کوک... قسم میخورم. قسم... میخورم... هیچی اونطور که تو... - هیس... بذار بدنت نشون بده متعلق به کیه... بذار بدن سرکشت ثابتکنه متعلق به کیه!
🍨 فیکشن : نجاتم بده 🍨 ژانر : امپرگ ، عاشقانه ، فانتزی ، اسمات 🍨 نویسنده : روشنا 🍨 کاپل : هونلی ، ویکوک ، سکرت 🍨 اولین رقص در کلمهها : [ پنج فروردینِ ۱۴۰۲] 🍨 آخرین بوسه به کاغذ : [ سی آذرِ ۱۴۰۲]
[بچه ی من معجزه است || My baby is a miracle]✨ |COMPLETE| تهیونگ و جونگکوک چندسالیه که ازدواج کردن و زندگی فوقالعاده عاشقانه ای دارن اما وقتی تهیونگ متوجه ی علاقه ی بی حد و مرز همسر عزیزش به بچه ها میشه میتونه دست رو دست بزاره تا زندگیشون از هم بپاشه؟! بچهی من معجزهست کاپل:کوکوی،یونمین ژانر:رمنس، امپرگ، فانتزی، اسما...
~ تهیونگ و جونگکوک تنها سکس پارتنر همن اما جونگکوک اهمیت زیادی برای این رابطه قائل نیست چی میشه اگه یه رازی این بین وجود داشته باشه؟! کاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : سپ نامجین ژانر : انگست ، رومنس ، فیک چت ، اندکی اسمات
+جونگو میشه یه خواهش ازت داشته باشم؟ _بگو ببر دوستاشتنیه من +میشه باهام ازدواج کنی _چی....؟ تهیونگ پسری که مجبوره بزای خواسته ی قبل از مرگ پدربزرگش ازدواج کنه جونگ کوک پسری که پدرش اونو به اسم بیمار عصبی توی اسایشگاه بستری کرده این دوتا عاشق هم دیگه ان سرنوشت چی براشون رقم میزنه؟...... Copel:kookv/vkook,namjin,sopmin...
درحال ادیته لطفا یه کوچولو براش صبر کنید♡ - میخوای بخوابی؟ - تو بغل تو شاید. ⟡🍒🍯🍫⟡ •| 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑅𝑜𝑐𝑘 𝐶𝑎𝑛𝑑𝑦 ♡ •| 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐷𝑎𝑖𝑙𝑦 𝐿𝑖𝑓𝑒 • 𝐹𝑢𝑛𝑛𝑦 • 𝑃𝑠𝑦𝑐ℎ𝑜𝑙𝑜𝑔𝑦, 𝑑𝑟𝑎𝑚𝑎• 𝑓𝑎𝑚𝑖𝑙𝑦• 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒 •| 𝑀𝑎𝑖𝑛 𝐶ℎ𝑎𝑟𝑎𝑐𝑡𝑒𝑟𝑠: 𝑺𝒘𝒊𝒕𝒄𝒉 (𝑉𝑘𝑜𝑜𝑘.𝑘𝑜𝑜𝑘𝑉) •| 𝑆𝑡𝑜𝑟𝑦 𝐵...
+ مثبت و منفی - "شوخی میکنی یونگی هیونگ؟ من و جئون جونگکوک شبیه مثبت و منفی ایم! حتی تصورش هم ناممکنه. اون هیچوقت به کسی مثل من نگاه نمیکنه." ـ10MinUtEs LaTerـ "عاح....مارکم کن تهیونگ!" ژانر : ( فول سمات / رمنتیک / برشی از زندگی / طنز / ورزشی / تینِیجر پسند / ... ) کاپلز : اصلی ◀ تهکوک فرعی ◀ نامعلوم
تهیونگ با حسرت به چشمای خروشان مردش خیره بود. سریع دستشو از دست هیونگش ازاد کرد و سمت جونگکوک دوید. خودشو تو بغلش پرت کرد و دستای جونگکوک بلافاصله دور کمر پسرش حلقه شد. همونجور که صورت پسرشو به سمت مخالف میچرخوند اسلحه ای که همیشه تو کمرش بود و دراورد و سر تهیونگو رو سینش فشرد تا اون صحنه رو نبینه. !گفته بودم که انتقا...
اتمام رسیده 💫 اون پسر چشمای شفافی داشت چشمایی که توش آرامش و مهربونی موج می زد ، شیطون اما صادق بود ، زیبایی بیش از حدش اونو شبیه به الهه های باستانی میکرد ____________________________________ یونگی با چشمای تاریکش به چشماش خیره شد با همون حالت لبخندی زد لبخندی که هیچ شباهتی به خنده نداشت _هیچوقت نمیذارم بری من انق...