معرفی فیک:)))
این جا فیک هایی که خوندم و بنظرم واقعا ارزش خوندن دارن رو معرفی میکنم :)
|مرگ تدریجی| کائنات دو تا رئیس مافیا رو کنار هم قرار میده که از قضا کیم تهیونگ آلفای خون خالص پک فکر میکنه که جئون جونگ کوک مسبب تمام بدبختیهاشه. طی یه درگیری جونگ کوک ضربه ای به سرش میخوره که باعث میشه حافظش رو از دست بده. جونگ کوک چیزی به یاد نمیآورد و حالا تمام گذشته براش اسراری بود که خانوادش اون رو مقصر اتفاقا...
در حال بازنویسی (فصل اول) نه عشقی، نه خانوادهای و نه هیونگی...چطور باید در مقابل دنیا میجنگید وقتی هیچکس باورش نداشت؟ ••••••••••••••••••••••••• (فصل دوم) -جونگ کوک؟؟؟ +اشتباه گرفتی. -اما تو خیلی شبیه اونی. +جونگ کوکی دیگه وجود نداره، دیگه دنبالش نگرد که هرگز پیداش نمیکنی. •••••••••••••••••••••••••• (فصل سوم) ...
(فروپاشیده) کیم تهیونگ یه وکیل خشک و مقرراتیه که تمام زندگیش رو صرف کارش کرده و هیچ اعتقادی به عشق نداره! اما یه روز دفتر خاطرات پسری به دستش میرسه که همه ی زندگیش رو زیر و رو میکنه! (اقتباسی از یک رمان دوست داشتنی) داستان اصلی کامل شده افتر استوری کامل شده ژانر:رومنس،درام،انگست،روانشناسی،اسمات کاپل:ویکوک/کوکوی
Completed... 𖤜᭄ Fallow me ♡ کیم تهیونگ پسر هفده ساله ای که مشکلات زندگیش اون رو به سمتی هدایت میکنه که مجبور بشه بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنه... ولی اگه پسرک جوان، بدتر رو انتخاب کنه چه اتفاقی میوفته؟! عشق گره کور زمانه است چه بسا باز شدن اون گره همه چیز رو تغییر بده... -اگه انتخابش تو نباشی چی؟! +تو آکواریوم غرقش...
کاپل اصلی: ویکوک کاپل فرعی: یونمین«جیمین تاپ»، سکرت. خلاصه: جونگ کوک سال ها پیش حافظهش رو به همراه پدر و مادرش از دست میده و کنار داییش و پسر داییش یونگی زندگی نرمال و به دور از هیجان و خونریزی ای داره. اما چی میشه که همون خاطرات فراموش شده باعث بشه فردی به اسم کیم تهیونگ وارد زندگیش بشه و زندگی نرمالش رو نابود کنه؟ ...
جونگکوک از وقتی چشم باز کرد فقط تهیونگ رو میشناخت. توی پرورشگاه تهیونگ همیشه مواظبش بود و خودش رو فداش میکرد ، حتی الان هم تهیونگ مثل یک الماس باارزش ازش مواظبت میکرد الماسی که خیلی ها میخواستند با دزدیدن یا شکستنش کیم ویکتور رو نابود کنند.... _________________ بخشی از داستان : سیگار رو از بین لب هاش برداشت و همونطو...
تهیونگ، یکی از مافیا های خطرناک کره، که برای انتقام مرگ همسرش از نخست وزیر کشور تصمیم بر دزدیدن پسرش میگیره... ولی فقط داستان مرگ همسرشه...؟! جونگکوک عاشقی که با سن کمش عشق این مرد رو توی سینه داره و با اذیت هایی که از طرفش میشه میتونه به زندگی ادامه بده یا نه؟ این عاشقانه ها قراره چطوری پیش بره؟ ما مرگ معشوق یا با د...
تهیونگ هیچوقت حاضر به بستن دهن جونگکوک نبود از دردی که میکشید تغذیه میکرد و لذت میبرد پس دلیلی برای بستن دهنش نمیدید دوست داشت ذره ذره خورد شدن جسم نحیف زیرشو با چشمای خودش ببینه و با گوش های خودش بشنوه عیبی نداشت اگه جونگکوک ازش نافرمانی میکرد اتفاقا خوشحالم میشد از اینکه بعدش قرار بود از اون بچهی سرتق انتقام...
{COMPLETED} بیاین داستان طرد شدن شیطان رو جور دیگه ای بخونیم.... شاید اینبار به اون برای سجده نکردنش حق دادیم.... . . . . _💜به اولین چند شاتی با قلم من خوش اومدید💜_
كابوى كيم، مرد عياش و قماربازى كه يكشنبه شبهاى آخر هر ماهش توى كازينو و روی تخت گرمش سپرى میشد، این بار طعمهی جدید و بازندهی میز و تختش رو پیدا میکنه؛ غافل از اینکه سِلوا قراره نفسش رو، روی تنش بند بیاره! ᤴ 𝖭𝖺𝗆𝖾: #Cowboy - پنجـشنبـههـا ᤴ 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: Vkook ᤴ 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: Western, Smut, Romance ᤴ 𝖶𝗋�...
جونگکوک فقط با جملهی "باهاشازدواجکنعاشقشمیشی" تن به ازدواج با کیم تهیونگ میلیاردر داده بود.. و خب درست بود، اون عاشق تهیونگ شد.. اما آیا این برای تهیونگ هم صدق میکرد؟ قطعا نه!! اما درست زمانی که همه چیز داشت خراب میشد زندگیشون بشدت تغییر کرد... شاید یک اتفاق بد بود اما با یک پایان خوب؟! شاید... ــــــــــــ...
ژانر : عاشقانه ، کمدی ، هیجانانگیز ، کمی جنایی پسر کت و شلوار به تن قدمی به جلو برداشت و تعظیم طولانی کرد . با جدیت تمام خودش رو معرفی کرد "جئون جانگکوک" جیمین چشم هاشو باریک کرد و از جاش بلند شد . تمام قد رو به روی پسر بلند قد ایستاد "جئون جانگکوک؟" "بله قربان" جیمین زمزمه کرد"قربان؟" برای اینکه مجبور نشه دوباره ا...
اشکی از گوشه ی چشمش پایین چکید و لیسی به لبش زد = کوکی نمی خوای این بازی رو تموم کنی من...متاسفم با لحن غمگینی گفت و روی زمین زانو زد =گوکی این درد داره ..وقتی برای منی ولی...نمی تونم لمست کنم کوک من بوسه هات رو می خوام...هق...لمس هات رو و اون...بیبی بر صدا زدن هات رو . هق ..می خوامت. .جئون جونگ کوک...جئون تهیونگ...
صورت وییینگ از درد توی هم رفت. فشار دست لانژان انقدر زیاد بود که حتی نمیتونست راحت نفس بکشه، چه برسه حرف بزنه. قطره اشکی آروم از گوشهی چشمش پایین ریخت و چهرهی قرمزش رو رقتانگیزتر کرد. لانژان به اون چشمهای اشکی خیره شد و دندونهاش رو بههم فشرد. خنده عصبیای از میون لبهای باریکش خارج شد و محکم سر وییینگ رو...
༊*·˚𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 𝑵𝒂𝒎𝒆: 𝑶𝒖𝒕𝒃𝒓𝒆𝒂𝒌 ✧ اسم فیکشن: شیوع ✧.* آگوست دی، هوسوک رو گرفته بود تا هم بتونه برادرش رو از اون تیمارستان لعنتی خارج کنه و هم بتونه کسی که به آگوست تبدیلش کرده، عذاب بده. ولی خبر نداشت اون شکنجهها فقط جک درون هوسوک رو بیدار میکنه نه چیزی بیشتر. ✧.* اما نامجون بهجای اینکه توی آزمایشگاه و...
+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترسون که روحش رو به شیطان نفروخته باشه...آتیشی که تو ازش حرف میزنی خیلی و...
جونگکوک وارث بدنام ترین امپراطوری مافیا در سرتاسر سئول تهیونگ پلیس تازه کاری که از طرف تیمش برای نابودی این امپراطوری به عنوان مامورمخفی فرستاده شده "قانون رو بلدبودی و بازی کردی، دونستن اینکه مغلوب شدی دیوانه کنندست." ♤♡◇♧ نویسنده این داستان Sugamins هست و من فقط ترجمه کردم. 🔞اخطار داستان رو حتما بخونید. VMinKook
•نام⸙ آرزوی براورده شده یا...؟!(چندشاتی) •ژانر⸙ رمنس ، انگست ، درام ، تاریخی ، اسمات •کاپل⸙ یونسوک(سپ) •رده سنی⸙ +۱۸ •خلاصه⸙ تاحالا شده از آرزویی که میکنین پشیمون بشین و با خودتون بگین کاش لال میشدم و یه همچین حرفی از دهنم بیرون نمیومد؟....خب باید بگم که من جانگ هوسوک ، با بیست و شش سال سن به یه همچین بدبختی دچار شدم...
وضعیت: درحال اپ فصل دو کاپل:ویکوک🐯🐰 ژانر: پلیسی، اکشن، مافیایی، جنایی، اسمات، لیتلبرت و .. خلاصه⚠️: داستان از این قراره که جئون جونگکوک، مسئول حل پروندهی باند "خاکستر" لو رفته. حالا درحالی که بعد از یه حادثه وحشتناک چشمهاش رو باز کرده، حتی اسمش رو هم به خاطر نمیاره! تنها کسی که از روز اول دیده، مردی به اسم "مستر...
بدن زخمی و خونی گائون که مقابل یوهان روی زمین افتاده و از درد به خودش میپیچید، صحنهای بود که مرد تا آخر عمرش دیگه نمیخواست شاهدش باشه. اگه یکی از همین دعواها گائون رو برای همیشه ازش میگرفت... یوهان دستش رو دور کتف گائون حلقه کرد و بدنش رو درون آغوشش کشید. با صدای آروم و گرفتهای به حرف اومد: «اگه قراره مثل گذشته ب...
همه چیز از اون روزی شروع شد که توجهش به پسرکوچولوی گمشده کنار مغازش جلب شد.... 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆, 𝑭𝒍𝒖𝒇𝒇 𝑴𝒂𝒊𝒏 𝒄𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑺𝒖𝒃 𝒄𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝑽𝒎𝒊𝒏
نامجون و جین، دوتا مافیای خطرناکن که یه روز دستور دزدی یه پسربچه رو دریافت میکنن. غافل از اینکه...... ژانر: مافیا، فلاف، امپرگ کاپل: نامجین، کوکوی، یونمین
جونگ کوک یه لیتله و هیچکس جز افراد نزدیک زندگیش راجب این موضوع خبر نداره.. چی میشه اگه تهیونگ، هم اتاقی جدیدِ جونگ کوک از این موضوع باخبر بشه؟ کاپل: ویکوک~سپ~ناممین💕 ژانر: فلاف-رومنس-اسمات
[complete✔️] 🚨خطر پارگی به علت خندیدن🚨 مشکلات و مشغله های یک جوان کره ای ، کیم تهیونگ. آیا تهیونگ توانایی تحمل عموی پتیاره خود را دارد؟ پسر عموی خود را چطور؟ آیا میتواند از چنگال کوتوله ی جنگلی ، پارک جیمین فرارکند ؟ آیا جیمین برای یونگی پنتی میپوشد؟ با ما همراه باشید برای یافتن پاسخ این سوالات ~'Little moon'~ کاپ...
کوک پسر رییس یکی از کله گنده های کره است که توی آمریکا زندگی میکنه . چی میشه اگه بنا بر دلایلی بیان کره و کوک توی مدرسه مدرسه با یه کله گنده مثله خودش آشنا بشه ولی نه یک آشنایی معمولی ژانر : مدرسه ای - اسمات - کمدی - ددی کینک کاپل اصلی : ویکوک کاپل فرعی : نامجین - یونیمین - هیونلیکس پایان یافته
تهیونگی که کنار خانوادش خوشبخت و خوشحاله و به زودی قراره با بوگوم، پسر دوست پدرش ازدواج کنه چی میشه اگه که یه شب توی یک چشم بهم زدن تمام خانواده ش بمیرن و فقط اون زنده بمونه!... تهیونگ پسری که از همه چی فارغه و بزرگترین آرزوش ازدواج با بوگومه ولی یه شب زلزله میاد و تمام خانوادش میمرن و بعد از این اتفاق با وکیلی به نام...
کیم تهیونگ مردِ عاشق و خودخواهی که تو زندگیش برای هیچ چیز به اندازه به دست اوردن پسر عمه اش تلاش نکرده. جئون جونگکوک پسری که از عشق قدیمی تهیونگ چیزی جز حس خشم و نفرت درون قلبش نیست. تو جنگ بین عشق و نفرت کدوم یکی بازنده است!؟ کاپل: ویکوک"یونمین ژانر : درام"عاشقانه"اسمات
[کامل شده] زندگی تهیونگ بعد از اون اتفاق دستخوش تغییری بزرگ شد. آیا اون پسر میتونه از پسش بر بیاد؟ +منم برای بودن با تو جنگیدم. _تو هیچوقت نجنگیدی عمر من. من همیشه تسلیم تو بودم. _____________________________________________ +من با اون زندگی میکنم. تو نمیتونی بهم بگی واقعیت چیه. واقعیت چ...
لورنزو | Lorenzo _چطور با لورنزو آشنا شدی فابیو؟ + من یه بوکتروتم * ....زمانی که توی کتابخونه قدم میزدم و کتاب هارو تماشا میکردم انتظار نداشتم که روز بعد یه نسخه نو از هر کتابی که لمس کردم دم در خونم پست بشه و روی اون بسته فقط یه نوشته باشه... " از طرف لورنزو " * بوکتروت : کسی که هم عاشق کتابه ، هم درونگراست و به خوند...