نمیخوام دوستت باقی بمونم... میخوام به عنوان یه معشوقه، مالک قسمت بزرگی از ماهیچه ی تپنده ی سمت چپت باشم! لطفا بهم نگو ما دوستیم...! ___ تعطیلات کریسمس 1993، چیزی فراتر از یک تعطیلات عادی برای کیم تهیونگ بود... اونم وقتی بعد از 11 سال دوری به کره برمیگرده و درست همون شب اول با جونگکوک، دوست صمیمی دوران بچگیش رو به رو م...
ژان یه کارمندمعمولی واستریت هستش که درنامزدی شکست میخوره و دریک تصادف فلج میشه.ییبو پرستاراورژانس اجتماعیه و دست سرنوشت راه ایندونفرو بهم گره میزنه. همراه بامن ازبالاوپایین رفتنهای داستان لذت ببرین تاپ:ییبو
فیک: دنیای موازی کاپل: ییژان (ییجان) bjyx ژانر: علمی-تخیلی، اسمات، رمنس آپ: روزای فرد [شب] ~این فیک اول توی چنل Yizhanland آپ میشه^^ چپتر: 11 بخشی از فیک: "وقتی ژان به سمت خیابون اصلی رفت، متوجه تفاوت‌های فاحش دنیای خودش با اینجا شد. ساختمون ها، ماشین ها... همه چیز متفاوت بنظر می‌رسید. -اینجا دیگه کجاست؟ بازم یه خواب...
•پایان یافته ●برگشتم ولی کسی قبولم نداشت برگشتم ولی دیگه عضوی از خانواده نبودم ●کاپل : ییژان ●تاپ : ییبو ● تعداد پارت ها : 18 ●پایان : هپی اند ●○کانال : windflowerfiction○● ●TOP : wang yibo ●BOTTOM : xiao zhan
Famous actor Xiao Zhan moves into small village to escape from hatred and scandals. this is where he meets young boy Wang Yibo with free, soft personality. they fall in love but does their relationship have future? story is based on some real facts, rest is only my imagination. Story cover edit by me pics and arts u...
+جونگکوک میدونی چیه؟؟ _چیه؟ +از کجا میشه فهمید که یکیو دوست داری؟ _نمیدونم!چطور مگه؟ +من دوست دارم...
Name : LinJie امتداد Couple Yizhan_ Verse Genre : slice of life _ Smut_ romance وانگ ییبو نوزده سالش شده و به پکن می‌ره . عشقی رو تجربه می‌کنه که بقول مامانش درخشان ولی تیز و برنده ست ...:) هر دو لبه ی عشق رو میچشه... اون مرد هم همونقدر دوسش داره؟؟ +راستی جان .. تو گرایشت چیه ؟ _من ییبوسکشوال م. _ تصمیمو گرفتم برنمی...
Fiction: THE GAME OF DESTINY genre: Action _ mafia _ thriller _ angst _ romance Author: SHIA _ HANA couple: YiZhan همه ما برای زندگی هامون برنامه ریزی های زیادی داریم. تصمیمات بزرگی میگیریم و میخوایم از خیلی چیزها دوری کنیم. ولی گاهی فراموش میکنیم که ما تنها تصمیم گیرنده نیستیم و بازی سرنوشت بعضی وقتا دوست داره برخل...
{𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥} ″امروز دوباره با مامان بابام بحثم شد...″ ″بخاطر من؟ ″ ″بخاطر علاقم .″ ″متاسفم...″ ″بابت علاقم؟″ ″نه! نمیدونم... بابت اینکه بخاطر من اذیت میشی″ ″ولی من دوستش دارم...″ ″پس تا آخرش شرمندتم″ ″منم تا آخرش عاشقتم...″ ✮𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦 : 𝘠𝘪𝘻𝘩𝘢𝘯✮ ✮Genre: Romance,Slice of life,Drama,Angst✮ ☁ 1 in #yizhan...
شکستم! در برابر حسی که وجودش در قلبم، اشتباه بود🖤 💎Genre: smut,harsh 💎Couple:Yizhan(bjyx) 💎compelet
completed 🎈• ɴᴀᴍᴇ: #XiaoTuzi 🎈• ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ʏɪᴢʜᴀɴ 🎈• ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ - ꜱᴍᴜᴛ - ꜰᴀɴᴛᴀꜱʏ - ᴍᴘʀᴇɢ 🎈• ᴀᴜᴛʜᴏʀ: #ꜱᴄᴏʀᴘɪᴏɴ ══════🎊══════ 🎈• ᴅᴇsᴄʀɪᴘᴛɪᴏɴ: +اون الان ژن من رو داره... بچه ی من، حتما خبرش تا الان بهت رسیده، منو اون، شب هالووین با هم بودیم.... میدونی که این یعنی چی؟ با این حرف ییبو یکی از مردا زیر لب نالید: ÷یعن...
📢کامل شده 📢 مدتی میشه که وانگ جان ویِ بیست و چهار ساله خواب های عجیبی میبینه. تو اون خواب ها اون خودش رو در جایگاه شخصی به نام لان وانگجی تو دنیای باستان میبینه که عاشق پسری به نام وی ووشیان میشه و در خلال ماجراهایی اون رو از دست میده. آیا این خواب های عجیب فقط توهمات ذهنش هستن یا رازی پس اون هاست که باید کشف بشه؟ ...
مهم نیست چه تاونی رو بس میدم....مهم نیست چند نفر رو میکشم....برام مهم نیست چی سر دنیا میاد.......فقط برگردوندن تو برام همه فقط همین WangXian
-من مقصرم وی ینگ... همه ی اینا تقصیر منه.. -لان ژان... -عمو حق داره منو مقصر بدونه... نفس عمیقی کشید -ای کاش.. میشد همه چیزو... از اول شروع کرد!
یهویی به ذهنم رسید🤷🏻♀️ چشم هایش رو بست و لبخندی زد آهنگی که مینواخت غم انگیز بود پر از دل تنگی پر از حرف های گفته نشده عاشقانه های یک مرد دلتنگ بود.
شیائوجان23ساله که علاقه ای به قانون مداری نداره با بادیگارد شخصیش یعنی وانگ ییبو درگیر میشه و لحظاتی رو رغم می زنه پدر جان به ییبو تذکر می ده که پسرش به شدت افسار گسیخته است پس باید دید ییبو آیا می توند جان را رام کند و در یک قالب از نوع بسازد با ما همراه باشید ... ᯓɴᴀᴍᴀ: My BodyGurd ᯓᴄᴏᴜᴘʟᴇ : Yizhan ( Yibo Top ✓...
Plan B(پایان یافته) •couple:YIZHAN •Genre:romance,modern,real life,smut •language:persian •Writer:redgreenlove (nazi) •up day:- •status:full •verse ................. شیائو جان 23 ساله دانشجوی شماره یک دانشکده پزشکی پکن و ییبوی 17 س...
៛Yizhan ៛ | oneshot | "شیائو ژان...تو بهترین هدیه و جایزه ی دنیا برای منی...بخاطر داشتنت حاضرم توی تمام مسابقه های دنیا پیروز بشم..."
✷𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝒀𝒊𝒛𝒉𝒂𝒏(𝒀𝒊𝒃𝒐 𝑻𝒐𝒑) ✷𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆,𝑽𝒂𝒎𝒑𝒊𝒓𝒆,𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈,𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 گرگ‌ها مرگ را می‌پذیرند اما هرگز تن به قلاده نمیدن... ((دوستان عزیز این فیک اسمات نداره))
وانگ ییبو توی خیابون تاریک و خالی می‌چرخید و حالش خوب نبود! اصلا نبود!! اون تازه از یه بحث طولانی با منیجرش که مدام بهش امر و نهی می‌کرد خلاص شده بود و به شدت دلش میخواست چیزی پیدا کنه تا بهش مشت بزنه! و خب به عنوان کیسه بوکس چی بهتر از سه تا آلفای عوضی که با هم ریخته بودن سر یه امگای بی پناه و قصد داشتن همونجا تو کوچ...
تو را چون آسمانی دل گرفته! مثل دلدادگی هایت..دوست میدارمت! تو را چون کودکی هایم.. شبیه بوی خوب خاک و باران ...میشناسمت ! پر از حادثه بودن .. تو چشمت شعر میگوید ..! و من... نت به نت .. مینوازمت:)❤️ ژانر : انگست ، عاشقانه کاپل : ییجان
من و تو و یه فنجون چایی بیا یکم از واقعیت دور شیم من و تو فقط دوست بودیم! فقط دوست بودیم؟ من ترجیح می‌دادم همان طور باقی بمانیم. اما لحظه‌ای که به خود آمدم؛ فیلی درست وسط اتاق بود. حتی اگر هزاران سال بگذرد؛ و این تنها راهی باشد که بتوانم کنارت باشم؛ من هزار سال دیگر به نادید گرفتن آن فیل ادامه خواهم داد! فقط برای اینک...
Kidnapped at the age of 5 became Xiao Zhan's worst nightmare. Being captured and tortured and having his parents being killed in front of him, is a trauma no child should bear witness to. But there, when the world was dark and painful with no hope for survival, he meets a light eyed boy, maybe the only ray of hope fo...
writer: Unique چه میشه اگه بوبو، رقصنده ی فرانسوی به راز شیرین ییبو پی ببره. 🫢🫢🫢 ریدرای عزیزم این اولین کار ییژانم بود که اواخر سال 2021 توی چنل عزیز ییژان لند گذاشتم و مطمئنا پر از نقص و عیبه. ولی از اونجایی که اولینا همیشه شیرین و بیاد موندنی ان تصمیم گرفتم اینجام آپش کنم. امیدوارم لبخند رو هرچند کوتاه به لبهاتون...
شیائو جان انقدر احساساتش نسبت به ییبو را نادیده گرفت که این باز خود قلبش تصمیم به هدایتش زد😊🤦🏻♀️ آخه چطور یک تیکه از آدم جدا میشه؟!!😵 ^^ کاپل : ییجان *^* ژانر : کمدی تخیلی رومنس ریل لایف ❤❤امیدوارم دوسش داشته باشید:))❤❤
خلاصه فیک : +من..من میخوام ازدواج کنم!..این..این.. +این عکسشه!..میدونم براتون یکم سخته قبول کنید اما خیلی دوسش دارم! ما بدون هم نمیتونیم زندگی کنیم و.. =من که راضیم! خیلی خوشگله! /عالیه! واقعا عالیه! کم مونده بود چشم هام از گودیشون بیوفتن بیرون واقعا قبول کردن؟! /بالاخره امروز رسید و پسرم عکس یه دختر رو گذاشت کف دستم...
♟این داستان با کلیشه های دیگر متفاوته!!داستان بزرگترین باند مافیا که از هم پاشید...♟ بخشی از داستان : 《اداره کردن یک باند مافیا دردسر زیادی داره...اولی قدرته! هرچقدر جنبه ی ترسناک و جدی ای از خودت نشون بدی مردم بیشتر از تو می ترسند و لازمه ی یک حکومت بی کودتا پادشاهی است که مردم زیر نگاهش به گناه بودن نفس کشیدن هم شک...
