Select All
  • Don't tell me strange | Vkook
    154K 22K 36

    #فیک اتمام یافته# + من عجیب و غریب نیستم . _ چرا تهیونگ تو عجیبی برای همینه که عاشقتم چون تو عجیب و غریب ترین آدمی هستی که تا حالا توی عمرم دیدم. Don't tell me strange Wr: Sara Main Couple: Vkook Genre: Romance. Angst.

    Completed  
  • the others●|● دیگران
    162 37 1

    خانواده ی آقای پارک و سه تا بچه دوست داشتنیش کنار سه همسایه ی آلمانی عجیب زندگی می کنند،و مشکلاتشون از وقتی شروع میشه که متوجه میشن جز خودشون داخل خونه کسایی درحال رفت و آمد هستن و بچه ها جنون پدرشون رو با چشم می دیدن و جز گریه کار دیگه نمیتونستن انجام بدن. ________________________________________________***__________...

  • 𝐋𝐨𝐬𝐭 𝐢𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐑𝐚𝐢𝐧𝐛𝐨𝐰🌈
    292 47 1

    کاپل: چانبک ژانر: انگست، روانشناختی نویسنده: Pumpkin خلاصه: یه پسر ضعیف و توسری خور بود که تو یکی از محله های فقیرنشین ژاپن همراه با خانواده ی ناسالم و مریضش زندگی میکرد. یک زندگی پرخم و پیچ،ولی عادی. همه چی بد بود تا اینکه اون غریبه سروکلش پیدا شد... "اون رنگین کمون رو با خودش اورد و "همه چی از بد به بدتر تبدیل شد.

  • 𝘿𝘼𝙈𝙉 𝘼𝙍𝙏𝙄𝙎𝙏|𝘬𝘰𝘰𝘬𝘷
    5.8K 1.2K 15

    -فقط بگو جز مغازه ام چی میخوای تا بیخیال من بشی؟ +مدلم شو -چ.. چی؟!

  • گورکن دیوانه
    2.8K 782 5

    اسمش پارک چانیوله. یه کت بزرگ که شونه هاش همیشه از خاک قبر آدم ها رنگ شده، به تن داره. توی دستای زمختش یه کلنگ داره و مثل احمق ها صورتش رو گریم میکنه. چون یه زخم بزرگ و زشت از بچگی رو صورتش هست. میگن مادر فاحشه اش رو کشته و با دست های خودش گورش رو کنده. اون نفرین شدست! سمتش نرو. چندشاتی چانبک رمنس، دارک، اسمات، انگس...

    Completed   Mature
  • زال
    1.8K 540 3

    مدت زیادی از جنگ میگذشت. فقر و خرافات بیداد میکرد و گرسنگی بخش بزرگی از کشور رو به گورستان ترسناک و بی انتهایی از اجساد قحطی زده تبدیل کرده بود. توی این اوضاع نابسامان چانیول سرباز کره شمالی، دلباخته ی پسری شده که بخاطر چهره ی زال اش، القاب خداگونه گرفته بود. دلباخته ی بکهیون. چندشاتی چانبک روزمره، رمنس، سورئال

    Completed   Mature
  • «𝐍𝐎𝐕𝐄𝐋𝐈𝐒𝐓|ناولیست✔»
    93.4K 11.3K 38

    [ پایان یافته⛔] 𝐅𝐢𝐜 𝐍𝐚𝐦𝐞:𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥𝐢𝐬𝐭 ✍🏻 𝐆𝐞𝐧𝐞𝐫: 𝐑𝐨𝐦𝐞𝐧𝐜𝐞, 𝐩.𝐥 𝐥𝐢𝐟𝐞, 𝐬𝐦𝐮𝐭🔞 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯🧑‍🤝‍🧑 𝐔𝐩𝐓𝐢𝐦𝐞:- 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: _𝐑𝐞𝐝𝐐𝐮𝐞𝐞𝐧⚜️

  • Hotline Launder(Persian Translation)
    29.9K 7.5K 41

    "خشکشویی کوییک کلین! وقتی چیزی کثیف باشه ما تمیزش میکنیم، ملیسا صحبت میکنه." "اه..." "سلام؟.." "من از یه دختر کیوت شماره تلفنش رو خواستم و این چیزیه که اون به من داده." #1 in short story Book 1 From Texts And Calls Series Original Story By: @taledust

  • Love, Hate And everything in between
    17K 2.6K 19

    کدام یک پیروز است؟ عشق یا نفرت؟ قسمی دیرینه که ریشه‌های نفرت را در دل محکم کرده یا عشقی که دوری از آن ممکن نیست؟ ____________________________________________ _تو به من دروغ گفتی. _من فقط چیزی رو گفتم که تو می‌خواستی بشنوی. General: romance, omegavers, mperg couple: vkook Cover by MasumeisAkira روزهای آپ: نامشخص

  • قهوه من باش!
    21 8 4

    این رمان، داستانی دراماتیک و معمایی است که حول ادریس و نورا، دو شخصیت پیچیده و درگیر با گذشته‌ای تاریک و تصمیمات خطرناک، می‌چرخد. آن‌ها در سفری کاری و ناخواسته، با چیزی روبه‌رو می‌شوند که نه‌تنها زندگی‌شان را زیر و رو می‌کند، بلکه آن‌ها را به عمق ناشناخته‌هایی می‌کشاند که راه بازگشتی از آن وجود ندارد. هر تصمیمی که می‌...

  • 𝐌𝐎𝐃𝐄𝐋𝐈𝐍𝐆
    8.3K 1.1K 15

    [پایان یافته] خلاصه: در سال ۱۹۸۹، روزی که همسرِ جونگ‌کوک، ربکا از اون درخواست کرد که به عنوان مدل نقاشیش لباس عروس بپوشه، هیچوقت فکر نمی‌کرد که قوانین جشنواره جونگ‌کوک رو مجبور به پوشیدن دوباره‌ی لباس و رفتن به میان نقاشان می‌کنه و نمی‌دونست که تهیونگ اونجا حضور داره. کاپل: ویکوک. ژانرها: کلاسیک ، انگست ، هنری ، برش...

    Completed  
  • Can't believe my eyes ::.. ✔
    42.9K 8.6K 12

    - نمیتونم چشم هام رو باور کنم! - ~.~.~ جونگکوک همین الانش هم شک نداشت که قراره تمام تعطیلات تابستون، کنار پنجره ی اتاقش منتظر بشینه تا خانواده ش دوباره به یکی از سفر های معاملاتی‌ِ دو-سه روزه شون برند و اون بتونه دوباره مرد نویسنده ی ساختمون رو‌به‌رو رو به اتاقش دعوت کنه! ~.~.~ ژانر : ( فول سمات / زندگی روزمره / کمدی...

    Completed   Mature
  • [ Last Wish ]
    3.4K 684 23

    🤍︙بومگيو زندگي آرومي نداشت اما حداقلش اين بود كه اتفاق غير طبيعي اي براش رخ نميداد؛ البته، تا قبل اينكه صداش موقعي كه براي نابودي جهان آرزو ميكرد، به گوش موجود انسان نما اي برسه و در كمال ناباوري، اون براي برآورده كردن اين آرزوش، پيش قدم شه.. -------------------------- by︙marnnie & goldieri genre︙angst - romance - f...

  • 🍊𝑶𝒓𝒂𝒏𝒈𝒆 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍🍊
    3.3K 835 4

    🍊پایان یافته🍊 در واقع "عشق" مَرد قد بلندی بود که بکهیون تاوان نگاه کردن بهش رو هر بار با درد گرفتن گردنش می‌داد...یک مَرد خوب و شاید بابا لنگ‌ درازِ یک شیطان. اون هم شیطانی با طعم و رایحه‌ی پرتقال. +حالا قرارداد بسته شد!...من هر طور شده مسابقه رو می‌برم و بعدش باید باهام ازدواج کنی. _مسابقه رو ببر بعدش باهات ازدواج...

    Completed   Mature
  • Bella Ciao || KookV
    48.4K 7.7K 24

    [ خداحافظ زیبا! ] ژانر : رمنس/ مافیایی / اکشن / معمایی / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ... روز آپ : یکشنبه‌ها - برای من برقص زیبای وحشی. اون غریبه‌ی عجیب با چشم های کشیده و اژدها‌ مانندش همراه بادیگارد هاش عادت داشت هر هفته ساعت هفت به آمفی تئاتر لا فنیچه در ونیز بره و نگاهش رو به بالرین روی صحنه بده. رفتا...

    Mature
  • FLORENCE🎻
    146K 21.4K 33

    «فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 _______...

  • 𝐏𝐨𝐬𝐭𝐬𝐜𝐫𝐩𝐢𝐭
    1.1K 146 1

    [ترجمه شده] "زندگی یک پاراگراف و مرگ نیز یک پرانتز نیست" -ای. ای. کامینگز Writer : @/wordcouture (AO3) (از نویسنده اجازه گرفته شده)

    Completed  
  • The Golden Siren | KOOKV
    4.2K 692 9

    ៸៸ پریِ طلایی ៸៸ ៹ ژانر: فانتزی، کلاسیک، سوپرنچرال ៹ کاپل: کوکوی ៹ خلاصه‌: جئون‌ جونگ‌کوک، مردی ۲۳ساله و کاپیتان کشتی‌ اکتشافی فینکسه؛ کسی که به «تنها بازمانده‌ی فاجعه‌ی تایتانیک» معروفه... چه اتفاقی میفته؛ اگه سرنوشت دوباره راهش رو به قلمرو سایرن‌ها، جایی که اون کشتیِ عظیم به گِل نشست و پدر عزیزش رو به سقف سرد آسم...

    Completed  
  • Adored [KookV]
    4.4K 477 3

    [کامل شده] جونگکوک آماده بود تا هر کاری برای ارباب عزیزش انجام بده! 「Adored」 •Couple: KookV •Genre: Smut, Classic, Romance •Author: geyshnik •Translator: Echo

    Completed   Mature
  • Aspergerᵛᵏᵒᵒᵏ-ᵏᵒᵒᵏᵛ
    1K 202 6

    وقتے خیلے نگاش ڪنے عاشقش میشے و من خیلے نگاش ڪردم خداے من! ﻧﻭﻳﺳﻧﺩﻫ : فرانڪ ﮊاﻧﺭ : روزمره، عاشقانہ، روانشناسے، اسمـات ﻛاﭘﻟ : ویڪوڪ یا ڪوڪوی؟ اپ : وقتے فنجون قهوه‌م تموم بشہ.

  • Ichou
    3K 522 9

    🍂فیکشن : ichou 🍂کاپل: چانبک 🍂ژانر: درام، تاریخی 🍂محدودیت سنی: +18

  • Gone with the sea
    74K 18.7K 21

    بابام یه ماهی فروش بود که بوی گند لباسش اجازه نمیداد شب ها تن برهنه مادرم رو در آغوش بکشه،یا بوسه خوش آمد من رو برای بعد از کار داشته باشه. این شد که یه روز وقتی پدرم احساس کرد به اندازه کافی برای «داشتن » بزرگ شدم دستشو رو شونه هام گذاشت و زمزمه کرد "نقاش شو پسرم، و تن برهنه اون کسی که دوسش داری رو ثبت کن ،ماهی فروش...

    Completed  
  • drunken Concubine
    1.5K 392 5

    🏮فیکشن: drunken concubine 🏮کاپل:چانبک 🏮ژانر: درام، انگست این یه چندشاتی خیلی جمع و جوره :) خلاصه‌ای درکار نیست. فقط اگه دلتون میخواد بهم اعتماد کنید و بخونیدش♡

  • The Pastiche
    1.3K 356 1

    "تابلویی که پشتش داستان دو مرد خوابیده. سرتیپ ارتش طرد شده از تمام خودش و کشورش و گیشای مردی که یک شبه وارد دنیاش میشه. برای یک شب یا یک زندگی؟" ☆☆☆☆ ژانر:تاریخی، اسمات کاپل:چانبک

    Completed   Mature
  • The unspoken words
    216 51 6

    درحالی که سمت اتاق می دوید فریاد زد:( جونگین بارت رو ببند باید بریم فرانسه.) دستیار مو قرمز با گیجی نگاهش رو میون ماشین تایپ و نویسنده بلوند چرخوند:(فرانسه برای چی؟) کله ی بلوند فلیکس توی چهارچوب در ظاهر شد:(باید یکی رو ببینم!)

  • worship me
    2.9K 820 12

    - تو میفهمی کل روز یه نفر پشت سرت راه میاد. تو من رو حس میکنی. همه اش بخاطر منه! اما اون نامزد هرزه ات نمیفهمه وقتی ماشینش رو پنجر میکنم. وقتی کیفش رو تو راه ازش میدزدن و بعد از خوردن غذاش مسموم میشه. اون فقط میخنده و میگه بدشانسه. اه یول...تو برای همیشه پیش من میمونی. دیگه هیچ نامه ای نیست که اتیشش بزنی یا عکس ها و پ...

    Mature
  • Perfect Red
    10.3K 3K 16

    "توی ماشینت میشینی و یک لیوان قهوه‌ی سرد به دستت میدن. حکم‌ت رو طوری توی دریا میندازن که لحظه‌ای با خودت فکر نکنی این کوفتی شاید چیز ارزشمندی باشه. مسئولین اسکله هرگز چشم دیدنت رو ندارن. عذاب وجدان به گردنشون چنگ میزنه. چون شاید دو هفته بعد از رفتنت، شایعاتی از شهرک‌ها بهشون میرسه. با هم پچ پچ میکنن؛ اوه، رفیق، فلانی...

    Completed  
  • Weirdos
    989 266 4

    چانیول و تک چشم تتو شده اش نگاهش میکردن. مردم نگاهش میکردن. احتمالا خدا و کائنات و کل کیهان هم. دستش رو گرفت. تنها به این دلیل که فکر میکرد اگه لمسش کنه، مثل کارتون ها رنگ ها و لبخند چان بهش سرایت پیدا میکنه. شاید هم کرد. شاید همه چیز فقط افکار احمقانه ی بکهیون نبود. شاید خدا واقعا نگاهش میکرد... چندشاتی کامل شده روزم...

    Completed   Mature