Select All
  • 17BLACK
    7.4M 261K 92

    17Black: a gay strip club in London known for hot strip teases, a talented dj, and matchmaking? Harry is moving to London as a new addition to 17Black - new penthouse, hot job, amazing pay - sounds great. Sure it is a clear violation of Harry's sexuality, but it's not gay unless you make it gay, right? Plus it's only...

    Completed   Mature
  • Excessive (Harry Styles Fanfiction)
    34.8M 959K 105

    "I have been watching you for a while now, my love" he whispered darkly in my ear. "Why are you doing this to me" I squeaked, earning a low chuckle from him. "Because" he said, moving his hands from the wall above my head and down my body, resting very low on my waist. "I can". ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~...

    Completed  
  • The Sexton House - Harry Styles * COMPLETED*
    1.6M 88.8K 54

    A young man by the name of Harry Styles decided to move into the old Sexton House on the end of Maple Grove, the house being known as 'haunted' by Anna Sexton. The young owner's daughter was struck by lightning in the attic over a hundred years ago and little did Harry know what he would find in the tower window... Th...

    Completed  
  • Obsessive (Sequel to Excessive)
    3.8M 126K 22

    "It was your love that got us into this mess" she said, running her hands over my shoulders. "Well, baby, it's going to be yours that gets us out of it" I said quietly. ~ Sequel to Excessive WARNING: Contains sexual content and mature language, read at own risk!! Copyright All Rights Reserved © fxckingpayno

    Mature
  • Wicked Games » h.s
    2.8M 90.6K 37

    "No sweeter innocence than a gentle sin." Sequel to Nude [Book 2] // © 2016 Qveendom. All Rights Reserved. Highest Rank: #28 in Fanfiction

  • Nude » h.s (#Wattys2016)
    10.3M 278K 54

    "There is a little bit of devil in her angel eyes." [Book 1] // © 2014 Qveendom. All Rights Reserved. || Editor: @lola7909 || Highest Rank #1 in fanfiction

    Completed  
  • Captive » h.s.
    1.2M 46.3K 39

    ❝You're holding my heart captive. But you don't even know that you have it.❞ © Copyright Qveendom 2013-2015 All Rights Reserved [highest rank #50 fanfiction] !!WARNING: SLOWLY EDITING!!

    Completed  
  • Sex Education [DO NOT READ]
    7.5M 116K 34

    "Beatrice, you sit in row 3, seat one, and Harry you will be row 3, seat two." Little did I know that those words would change my life forever. [DO . NOT . READ . THIS . BOOK .]

    Completed  
  • One of her students
    44.2K 5.6K 32

    -اين پسر دپرسه كيه ؟ -اوه. اون هريه. اون دپرس نيست فقط يكم ساكته . -خيلى عجيب به نظر مياد ... همه چيز تغيير كرد وقتى يه روز لويى تصميم گرفت تا از مدرسه اى كه دوست دخترش ، النور، توى اون كار ميكرد ديدن كنه .. به غير از همه ى اون چيزايى كه ميتونست براى لويى جالب باشه ، يه پسر اروم و ساكت نظرش و جلب كرد ... پسرى كه اسم...

  • Baby Boy . PersianTranslate (L.s)
    126K 9.9K 42

    "ددی ...همون *پت نیمِ جنسی نیست؟" "اگه تو بخوای میتونه باشه"

    Mature
  • DARK | Complete
    153K 10.3K 75

    [كتاب اول] اون پسر فكر ميكرد كه اون دختر هم مثل بقيه دخترهاست . اون دختر هم فكر ميكرد كه اون پسر بدترين كابوسشه. اما اختلاف ها باعث نزديك شدن ميشن. قسمت هاى تاريك پيدا ميشن ، و دوباره عاشق شدن ياد گرفته ميشه. ايا اون دختر ميتونه به اون پسر دست پيدا كنه؟ ايا اون پسر ميتونه گارد هاى خودش رو پايين نگه داره. خودتون...

    Completed  
  • Fading || L.S | Complete
    15.7K 2.1K 17

    لویی درباره ی زیبایی میدونه ، ترکیب رنگ ها و جنس های مختلف که حس ظرافت رو درون آدم ها بوجود میاره. اون این ترکیب رو هر روز تو لباسی که طراحی میکنه وقتی که داره تو دانشگاه فشن درس میخونه به وضوح میبینه ، برش لباس ها ، رنگ پارچه ها ، پیچیدگی طرح ها ، همه ی اینا کنار هم میان تا یه چیز زیبا ساخته شه. وقتی که دانشجوی علوم...

    Completed  
  • Phantom
    12.3K 1.4K 28

    داستانِ عاشقانه و غم انگيز دخترى غمگين و پسرى مُرده ، كه بايد با كمك هم در ميان اندوه بسيار و راز ، قاتل پسر رو پيدا كنن و متوجه بشن كه شايد مرگ ، پايان نيست. © All Right Reserved Seasidestyles [Persian Translation] (Harry Styles AU)

  • Mental || Zarry | Complete
    60.3K 8.3K 42

    " من ديوونه نيستم .. من فقط زياد عصبى ميشم " ( Zarry Stylik AU ) [ Persian Translation] copyright © 2014 all rights reserved, kryptomike

    Completed  
  • Dust Bones [Punk Harry Styles]
    91.1K 7K 53

    کار کردن برای مافیا اى که دنیا رو اداره میکنه باعث شده هری بدونه که چطورى بُكشه ، چطورى قربانی هاش رو شکار کنه و چطورى از خرج كردن هرگونه رحم و مروتى خوددارى كنه. اون به محیط تنها، ساکت و خشن عادت داره. اون در کاری که انجام میده بهترینه. ولى وقتی که اون برای حفاظت از دختر رییس در برابر قاتل هاى جهانى انتخاب ميشه...

  • Captive | Complete
    102K 9.9K 41

    [ C O M P L E T E D ] " تو قلب من رو اسير كردى ، ولى حتى خودت هم نميدونى " (Harry Styles AU) [Persian Translation] © All Rights Reserved 2013 - 2015 Qveendom Translated By : @messybune #6 in Persian FanFiction

    Completed  
  • Delilah | L.W.T | On Hold
    16K 1.6K 38

    اون دختر خورشید و ماه بود، یک گل در حال شکفتن، یک جوون پاک توی یک جفت جوراب ساق بلند. قوی ترین داراییم و بزرگترین ضعفم. "دیلایلا" © all rights reserved // brokenlines [Persian Translation] (Louis Tomlinson AU) Translated By : @Ami_mm

  • married to a larry shiper/persian translation
    38.5K 7.8K 73

    "من دوستت دارم همسر قشنگم"(wife) "شات آپ هری، تو گیی و همینه که هست." ~یا~ هری ازدواج کرده و زنش قسم میخوره اون عاشق لوییه. ~translate by ãvin~

  • Birds in Gilded Cages(larry)(persian)
    125K 9.3K 25

    در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......

    Mature
  • Club(Harry Styles)
    197K 20.3K 47

    دوست داشتن احتمالاً بهترین شکل مالکیت است...اما مالکیت بدترین شکل دوست داشتن ! Written by @Theshki

  • insatiable (Persian Translation)
    3.2K 432 12

    "من قراره بدنت رو ببرم."اون (پسر) مقابل پوست گردن اون(دختر)زمزمه کرد.نفسای خیلی داغش معلوم نبود از کجا میاد. "این جا"انگشت اشاره و انگشت وسطش رو از روی پوست اون(دختر) به طرف جایی که گردن و فک اون به هم وصل میشد میکشید.دقیقا روی شاهرگش! "و این جا!"دستش رو روی پوست سفید اون (دختر) تا مچ دستش کشید.شستش رو روی رگ زیرین که...

  • afraid( Persian Translation)
    20.8K 2.4K 21

    " بهت اطمینان میکنم " اما وقتی که کلمات از دهنم خارج شدن پشیمون شدم. داستان توسط خودمون ترجمه شده و کپی ممنوعه بخونیدش خیلی داستانه عالیه ;) [رتبه 21 در فنفیک های واتپد]

  • Nude (Persian Translation)
    4.4K 377 32

    •تو چشمای مثل فرشتش ذره ای از شیطان وجود داشت••• اون دختر به رنگ پریدگی زمستون بود با پوست صاف و ابریشمی خالص مانند رنگ تازه ریخته شده تمام چیزی که اون پسر میخواست انجام بده این بود که یک روان نویس برداره و با تیره ترین رنگ جوهر داستانش رو روی بدن دختر بکشه 🚫هشدار🚫 این داستان شامل محتوای بالغ است دارای صحنه های جنس...

    Mature
  • HE
    743 53 2

    الا، دختری که سرپرستیش توسط خانواده ی استایلز تقبل شده با پسر شرور این خانواده آشنا میشه و نمی تونه خودشو از چنگال های تیزش رها کنه.‌.. creds to: @I_BECAME_NO_ONE

  • When Worlds Collide( translated to persian )
    834 82 8

    "There's no such thing as soul mates. I mean just because someone is perfect for you doesn't mean you're meant to be with them. The thing about love is that it's unexpected - the best kind anyway." " چیزی به اسم یه روح در دو بدن وجود نداره.منظورم اینه فقط به خاطر اینکه یه نفر برای تو عالیه دلیل نمیشه باهاش باشی. چیزی...

  • Falling In Love With Mr.Step-Brother[BoyXBoy] Translation
    79.3K 9.7K 38

    خدای زیبایی . این اسمیه که دوستای نُوا و بقیه ی رفقاش تو مدرسه صداش میزنن . اون پولدار و عالیه . و این اولین چیزیه که مردم ازش میدونن . فقط ۱۸ سالشه و دانشجوی ارشده . وقتی مادرش ترکش کرد و پدرش به کلی تغییر کرد ، رفتاراش سرد و بی احساس شد . عصبی و خشن بود. وقتی پدرش عشق جدیدی رو پیدا میکنه ، و تصمیم میگیره اجازه بده ز...

    Completed  
  • Call Boy. (Harry Styles Fan Fiction)
    47.2K 5.6K 34

    هارلی توماس ؛ یه دختر مسیحی خرد شده با اضطراب که از قضاوت کردن اونایی که گناه میکنن لذت میبره هری استایلز ؛ یه پسر خدانشناس خرد شده با احساسات که از گناه کردن لذت میبره [ Persian Translation ] Highest Rank : 12 in Fan Fiction | Sexual Content |

  • Excessive | Complete
    423K 43.2K 108

    [ C O M P L E T E D ] "من برای مدتی زیر نظر داشتمت عشقم" اون بطور تاریکی در گوشم زمزمه کرد "چرا این کارو با من میکنی؟" من داد و فریاد کردم.خنده ی کوچیکی از دهنش بیرون اومد "چون" اون گفت و دستاش رو از دیوار به سمت سرم و پایین بدنم برد و کمی روی کمرم نگه داشت.. "من میتونم" #1 in Persian FanFiction (Ha...

    Completed   Mature