Select All
  • THE OLD WHISKEY
    3.2K 722 31

    [ YIBO TOP ] ویسکی چه طعمی میده؟ ویسکی معمولا شیرینه...اما هرچقدر پررنگتر و قدیمی تر بشه تلخ تر میشه 🥃

  • THE OLD WHISKEY
    3.1K 631 31

    ویسکی چه طعمی میده؟ ویسکی معمولا شیرینه...اما هرچقدر پررنگتر و قدیمی تر بشه تلخ تر میشه 🥃

  • The Blackness That Gave You To Me(Zsww)
    9.8K 2.1K 30

    رویایی که به نظر دست نیافتنی می‌آمد، با روح و قلب شاهزاده بهشتی پیوند خورده بود... شاهزاده ای که در ناز و نعمت فراوان زندگی کرده بود، اکنون در هفدهمین سالگرد تولدش، تنها یک آرزو را تمانا میکرد ، آغوش دلنشین عشقی که از او گرفته شده بود! قسمت هایی از داستان: " فردا قرار است شروعی برای یک طغیان باشد که هیچ کس از آن در ا...

    Completed  
  • 𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑦 𝐷𝑟𝑒𝑎𝑚𝑖𝑒𝑠𝑡 𝐷𝑟𝑒𝑎𝑚 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)
    12.2K 3.2K 29

    وانگ ییبو پسر ۲۴ ساله‌ای که عاشق شخصیت توی خوابش شده و حالا چند ساله به دنبال اون مرده.... اما وانگ ییبو میتونه اون شخص رو پیدا کنه؟؟؟ میتونه اون شخص رو عاشق خودش کنه؟؟؟ ########## اگه یه روزی من نباشم چه اتفاقی برات میفته جان‌گا؟ : اگه یه روزی نباشی، منم نیستم ییبو! Sun Flower 🌻💫 Wangyibooxiao

    Completed  
  • 𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑖𝑛𝑒
    2.4K 675 17

    𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑖𝑛𝑒 𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑍ℎ𝑎𝑛 𝑇𝑜𝑝 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑡𝑖𝑐, 𝑊𝑎𝑟 از امروز تا ابد مال منی❤️ حتی اگه ازم متنفر باشی، حتی اگه ازت متنفر باشم به جز آغوش من جایی نداری... 🫂 من فرمانده‌تم و تو سربازمی؛ پس سرپیچی نکن!!!🪖

  • بهت قول میدم
    12.3K 3.7K 53

    وانگ ییبو تو به عنوان پلیس مخفی ماموریت داری که وارد باند بزرگ "قوی سیاه" بشی! من روی کمک بزرگ تو حساب باز کردم. تنها کسی که بهش اعتماد دارم تویی! ییبو در حال که صاف ایستاده بود، گفت: بله قربان! ناامیدتون نمیکنم. قول میدم! وانگ ییبو یکی از بهترین نیروهای عملیاتی کشور چین بود؛ برای همین گروه بر روی اون حساب ویژه‌ای با...

  • وقتی رسیدی که شکسته بودم
    34.7K 6.6K 79

    اون ها پدر و مادر نبودند ابزاری برای شکنجه دادن بودند اون فقط منتظر یک ناجی بود... اون مرد وقتی رسید که پسر شکسته بود

  • 𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑙𝑤𝑎𝑦𝑠 𝑆𝑡𝑎𝑦 𝐵𝑦 𝑀𝑦 𝑆𝑖𝑑𝑒? (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)
    27.5K 5.1K 42

    اشکایی که از چشمان ییبو میریخت کاملا بی اختیار بود. بلند شد و رو به روی جان ایستاد. نمیتونست دیگه طاقت بیاره. جان تمام زندگی اون بود، به خاطر جان هم شده باید می جنگید، نباید به این زودیا از زندگی خسته میشد. ییبو گفت: جان از همون موقعی که حامی من بودی، از همون موقع که به خاطر من کتک میخوردی، از هم موقعی که تو تب میسوخ...

    Completed   Mature