the trust
the trust[اعتماد] شاخههای قطور و بلندش را دور بدنم پیچید. کاملا واضح بود که قصد له کردنم را دارد. حتی نمیتوانستم یکی از انگشتانم را تکان دهم. صدای خورد شدن استخوانهای دنده ام را میشنیدم. دیگه امیدی به زنده ماندن نداشتم.
the trust[اعتماد] شاخههای قطور و بلندش را دور بدنم پیچید. کاملا واضح بود که قصد له کردنم را دارد. حتی نمیتوانستم یکی از انگشتانم را تکان دهم. صدای خورد شدن استخوانهای دنده ام را میشنیدم. دیگه امیدی به زنده ماندن نداشتم.
بسته سیگارو گرفت طرفم یکی برداشتم، از کنار کفشم فندک درآوردم و روشنش کردم فندکو از دستم گرفت و سیگارشو روشن کرد: چشمم روشن تولم فندک جاسازم داره! _: تجربه ثابت کرده همیشه فندک پیشم باشه!اون دفه یادت نیس؟ جر خوردیم رفتیم بالا درخت سیگار بکشیم ، دو بسته سیگار آورده بودی بدون فندک! خندید : قانع شدم بابا لبخند زدم : م...
چهقدر آدم باید بیپَناه باشه... که توی آغوش شِکنجهگَرِش، گِریه کنه؟ [♤ ♡ ◇ ♧] این رمان شیپ لزبینـه و اِصماتش هم زیاده! امیدوارم خوشتون بیاد... پارت معرفی رو حتما مطالعه کنید، خیلی مهمه! ممنون میشم اگه لذت بردید تمام پارتهارو ووت بدین و نظراتتونو کامنت کنید... چتها: + مِلانی = روبی ÷ دیِگو × شخصیتهای فرعی (اسمش...
به خون روی دست های لرزونش خیره شد گل های رز آبی همجا رو در برگرفته بودند نفس هاش بخاطر سرمای هوا مثل دود سیگار از لب هایی که با ترس هر بار بدون گفتن حرفی روی هم قرار می گرفتند خارج میشد اون همچین آدمی نبود! نه این جنازه های روی زمین کار اون نبودند! سرش رو بالا اورد و سعی کرد حالت گیجش رو کمتر کنه مرمک چشمهای تیرش...
این داستان روایت زندگی دوتا دختر جوونه که بعد مدتها دوستی مجازی قراره برای دانشگاه باهم زندگی کنن ایرا و ایریس دوتا لزبینن که باهم توی فضای مجازی اشنا میشن و تصمیم میگیرن رویاها و ارزوهایی که برای باهم بودن دارن به حقیقت تبدیل کنن هیچ زندگی به خوبی خوشی پیش نمیره و داستانای بچگیمون که اخرش همیشه میگفتن((به خوبی خوشی ب...
دختری که علاقه به بیبی بودن داره.. اون مردی رو پیدا میکنه که بتونه ددیش باشع؟ مردی که بتونه تفاوت های اونو درک کنه و با اون همونجور که دوست داره رفتار کنه.............. ژانر :BDSM / اسمات / ددی کینگ /DDLG/ لیتل اسپیس وضعیت : تمام شده