Select All
  • Van Gogh was his god! • [Completed]
    84.5K 14.7K 45

    •Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخند‌هایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفره‌ی سفیدی و غم‌هاش رو روی سر شه...

    Completed  
  • FORBIDDEN DESIRE | Jungkook × Reader ✔
    12.7M 356K 64

    "A hidden connection is stronger than an obvious one." ©𝐉𝐈𝐊𝐎𝐎𝐊𝐈𝐄𝟏𝟕 No translations allowed. |*Contains some mature and triggering content*| 18+

    Completed   Mature
  • Cafune
    4.6K 810 27

    تهیونگ با اشکی که ناخواسته رو گونش میریخت‌، دست گذاشت رو سینه‌ی پسر مقابلش و لب باز کرد تا گله کنه. -امشب تولدمه؛ چرا یادت نیست؟ با دلگیری به چشم های جونگکوک خیره شد و با درک نکردن حس چشماش، اشکاش با شدت بیشتری راه خودشون رو پیش گرفتن. -سه ساله بهم تبریک نگفتی... چرا بهم نگفتی تولدت مبارک کافونه؟ جونگکوک با شنیدنِ "کا...

    Mature
  • Nyctophilia |VKOOK|
    4.2K 818 9

    نیکتوفیلیا ______________________________ سایه ای که از تاریکی میترسید. | یک داستان کوتاه |

    Completed  
  • DOOM❤️‍🔥
    860 139 26

    «همه‌ی ما زخم داریم، زخم هایی که در وجودمون درد ترشح می‌کنند.. کمتر کسی هست که ندونه یک زخم عمیق میتونه صد برابر کشنده‌تر از صد زخم سطحی باشه.. اما میخوام از یک زخم عمیق غیر کشنده حرف بزنم. زخمی که ذره‌ذره از وجودت رو میخوره‌و همون میشه انرژیی،برای بقای بیشتر. زخمی‌که‌تمام‌ داراییم‌بود. »

  • Fallen Seraphim
    55 12 2

    𝑆𝑢𝑚𝑚𝑒𝑟𝑦: ″سـرافیــم″ داستان آدم‌هاییه که روحشون با ذات فرشته‌ها پیوند خورده اما مجبـور به پیمان با سیاهی زندگیشون شدند... آدم‌هایی که بر روی لب‌های خون‌آلود شیطان بوسه زدند و در آخر سایه سقوط، بر روحشون چیره شد! جئـون جونگ‌کوک پسر بیسـت‌ویک ساله‌ای که به دنبال راهـی برای زنده‌ موندن پشت میـله‌های آغشته به گناه...

    Mature
  • 【 Only in Bermuda - Full 】
    67.3K 10.4K 21

    قدم‌هاشو سریع‌تر برداشت و با لحن محکمی گفت:"بهت دستور میدم همین الان بایست!" پسر متوقف شد اما برنگشت، فقط با حرص لبشو گاز گرفت. "جی... باید باهم حرف بزنیم." جواب داد:"نمیخوام ببینمت." "بهم یه فرصت بده." جونگکوک برگشت تا نفرتشو سرش فریاد بزنه که دست‌هایی دور بدنش حلقه شد و تو آغوش تهیونگ فرو رفت. سر خم کرد و پیشونیش...

    Completed  
  • Blue life S2 | Vkook
    37.3K 5.4K 34

    - تو تابحال از تختت ترسیدی؟ اینکه حس کنی دیگه مثل سابق نمی تونی روش آروم بگیری و وحشت داشته باشی که تنها جای امنی هم که داشتی، حالا شده هیولای شب هات که باعث میشه توی خواب فریاد بکشی! و تو، تنها رویایی بودی که میون وحشت های شبانه ام کمی آرومم می کرد جونگ کوک. Main couple: Vkook Genre: Psychology, Romance, Angest

  • Basorexia | VKook
    2.7K 217 11

    ⇤بهار و زمستان در لابه‌لای نفس‌های تابستان خفه شدن و راه رهایی رو در دنیای فراموش‌شده حبس کردن. اسیر شدن در آغوش گذشته‌ای که تنها مردی رو صدا می‌زد که دست‌هاش بوی انگور می‌داد و موهاش، درخت پرتقال رنگین رو نقاشی می‌کرد. کیم تهیونگ، پزشکی با لباس‌های سفید در شهر بزرگ و سرد سئول، به مردم خسته‌ی شهر خدمت می‌کرد، و آفتاب...

    Completed  
  • The Story Of My Life | vkook
    1.5K 121 3

    Name⤷ The story of my life | داستان زندگی من Couple⤷ ویکوک Genre⤷ عاشقانه، فراطبیعی، مدرسه‌ای، اسمات Author⤷ Yasi ~ یاسی Up⤷ پایان یافته - 🪄 Summary وقتی قدم‌هام به طرف اون مدرسه کشیده شد، داستان زندگیم وارد هزارتوی عجیبی شد که هر لحظه‌اش پر بود از اتفاقات هیجان انگیز! و هرگز فکرش رو نمیکردم که انتهای جاده چنین پایا...

    Completed  
  • ICE - VKOOK
    10.7K 1.9K 11

    ▫️Name : ICE ▫️writer : Rednight ▫️Genre : Romance, dram, philosophical ▫️couple : Vkook, Namkook ▫️character : Jungkook, Namjoon, Taehyung جانگکوک لوگرند، سوپرمدل کره ای-فرانسوی به کشورش برمیگرده تا هویتش رو پیدا کنه و مسیر زندگیش با شناختن یه مرد بیخانمان، دستخوش تغییر میشه. ---------------------- +وقتی پای پول و ق...

    Completed  
  • Wicked for Your Voice || Vkook √
    160K 19.6K 33

    عشق تو برای من یه سوال بود. یهو یه روز از یه جا پیدات شد و من رو عشق خودت صدا کردی. راه میرفتی و جار میزدی که من عشق توام با اینکه قبلا اصلا همدیگر رو ندیده بودیم. و تو نمیتونستی صدای اعتراض من رو بشنوی. نه اینکه مشکلی نداشته باشم، نه! حقیقت این بود که من نمیتونستم حرف بزنم. شرارت رو توی چشمات میدیدم. تو اون چشمای مشک...

    Completed  
  • S̷l̷o̷w̷ ̷l̷o̷v̷e̷ ᵥₖₒₒₖ
    2.6K 651 7

    وقتی تمام دنیا علیه تو شد، من و تو شدیم دنیای هم. عشق تو نوری بود در ذهن تاریک من... یه داستان به شدت معمایی، جنایی و انگست با چاشنی امگاورس؛) با حضور افتخاری رئیس جمهور کیم نامجون! فصل دومِ اسلودث اگه فصل اول رو نخوندید، توی همین اکانتم هست کاپل اصلی: ویکوک کاپل فرعی: هوپمین، نامجین ژانر: معمایی_انگست_امگاورس_جن...

  • The Culprit-!
    59.9K 5.9K 21

    تهیونگ با حسرت به چشمای خروشان مردش خیره بود. سریع دستشو از دست هیونگش ازاد کرد و سمت جونگکوک دوید. خودشو تو بغلش پرت کرد و دستای جونگکوک بلافاصله دور کمر پسرش حلقه شد. همونجور که صورت پسرشو به سمت مخالف میچرخوند اسلحه ای که همیشه تو کمرش بود و دراورد و سر تهیونگو رو سینش فشرد تا اون صحنه رو نبینه. !گفته بودم که انتقا...

    Completed  
  • 𝐃𝐄𝐋𝐈𝐁𝐀𝐋
    40K 6.5K 37

    لب‌های خیس مرد بوسه‌ی آرومی روی گردنش نشوند و باعث شد تمامِ سیستم‌ عصبی بدنش مختل بشه. چنگی به دست‌های چفت شده دور کمرش زد و سعی کرد خودش رو آزاد کنه که با‌ صدای آلفا از حرکت ایستاد. _تقلا نکن جونور، تا وقتی من نخوام نمی‌تونی از دستم خلاص بشی. . . . خلاصه: آدمی را دلیبال صدا میزنند که نه توان تحمل دوریش را دارند و نه...

    Mature
  • 𝐇𝐀𝐈𝐑𝐎
    3.5K 918 5

    جفت‌شدن با آلفای سیاه و داشتن مارک مرگبارش آخرین چیزی بود که کیم تهیونگ هیجده‌ساله از زندگیش می‌خواست؛ خبرنگار جوان وقتی برای ماجراجویی پاش رو داخل اون کلاب لعنتی گذاشت هیچ‌وقت تصورش رو هم نمی‌کرد قراره با جفت آینده‌اش مواجه بشه؛ جئون هاییرو، یاکوزایی که توی نگاهِ اول شیفته‌ی اون امگای مو فندقی شده بود.

  • CAFUNE
    131K 14.4K 24

    جعون جونگکوک پسر ۲۱ ساله ای که به همراه برادر بزرگترش جین توی رستورانشون کار میکنه اما..... چی میشه که یهو سردسته تمام مافیای کره کیم تهیونگ پا به اون رستوران معروف بزاره!؟ و بنظرتون چی میشه اگه جونگکوک داستان ما برای کیم تهیونگ تخس بازی دربیاره؟! قطعا بازی با دم شیر بدون جواب نخواهد بود...! کاپل: ویکوک، نامجین. ژانر:...

  • Tacenda | S1🫐
    19.3K 3.3K 29

    couple:Vkook/Kookv genre:romance,daily,diary up:full S2:komorebi "_سلام بلوبری _س-لام"

    Completed  
  • bull sheet destiny
    5.8K 656 12

    *bull sheet destiny * قسمتی از داستان : با دم عمیقی که از بوی گردن تهیونگ گرفته با صدایی دو رگه دم گوش تهیونگ شروع به صحبت کرد ناشناس : ( خیلی دیر کردی ملکه ... ) تهیونگ که گیج شده بود خواست سرش را بالا بیاورد ولی سیاهی تنها چیزی بود که نصیبش شد و بدن شل شده اش در آغوش مرد افتاد . ناشناس : ( بالاخره امروز فرا رسید با...

  • 𝐌𝐚𝐠𝐢𝐜𝐚𝐥 𝐋𝐨𝐯𝐞
    127K 23.2K 43

    °°°°°°°°°°°°°°°° ☘︎𝑀𝐴𝐺𝐼𝐶𝐴𝐿 𝐿𝑂𝑉𝐸☘︎ جئون جونگکوک،پسری که زندگی وحشتناکی رو با خانواده خاله اش میگذرونه.... اما این وضعیت ادامه دار نیست! روزی دعوت نامه ای از مکانی که تا به حال حتی اسمش رو هم نشنیده براش فرستاده میشه و غریبه ای رو ملاقات میکنه که ادعا داره جونگکوک رو میشناسه! هاگوارتز..... مدرسه ای که جونگکوک...

    Completed  
  • 𝗠𝗼𝗻𝘀𝘁𝗿𝗼-ᵛᴼᴼᴷ-ᴷᴼᴼᴷᵛ
    72K 11.2K 8

    ༄𝕸𝖔𝖓𝖘𝖙𝖗𝖔 [COMPLETED] + یه آلفای بالغ، ترسیده و مغموم! با رائحه ی گرم! با انگشتای کشیدش صورت روشن پسر زیرش رو نوازش کرد و پوزخندی رو لبش نشوند، ادامه داد: +نترس! سیرابم از خونِ لذیذ یکی از هرزه های همینجا... که فردا صبح قراره عکس جنازش بره روی مجله ها. دستش رو با هر کلمه پایین و پایین تر میبرد و روی تن برهن...

    Completed  
  • BLUE AND GREY | VKOOK
    49.9K 6.7K 52

    🌑 احساسات زیادی بودن که یک شخص رو به سمت یک شروعِ جدید سوق می‌دادن و یا بالعکس، کاری می‌کردن که از اون احساسات واهمه داشته باشه؛ و جئون جونگکوک، هردوی این عواطف رو داشت. قلب مُرده‌ی اون که برای تپیدنِ دوباره، نیاز به قدم گذاشتن در راهِ تازه‌ای داشت، در عین‌حال از تاریکی‌ها و تنهایی در اون مسیرِ سخت می‌ترسید؛ اما چی م...

  • It's A Mistake ❢ Vkook
    705K 106K 57

    《این یه اشتباهه》 -برای بار آخر ازت می‌پرسم سئوجون..اون کجاست؟ +قـ..قربان فکر کنم اشتباه گرفتین..من جونگکوکم.. جئون جونگکوک.. #Vkook /\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\ +واضح نیست که همش سعی داشتم مختو بزنم؟ -آره..ولی اینم واضحه که خیلی وقته مخم زده شده! #Chanbaek /\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\ چی میشه اگه ج...

    Completed  
  • The blue of your absence
    1.3K 97 6

    سال‌ها انتظار کشید برای دیدن کسی که بهش گفته بودن توی طالعش وجود داره. مهم نبود که فقط یه بار اون پسر زیبا و الهه مثال رو توی گوی دیده بود، همون یه بار هم کافی بود برای شیدا شدنش. کسی که 100 سال انتظار جفتش رو کشید. برای اندازه‌گیری عمر شروع نشده‌ش درخت کاشت، برای بودن باهاش درحالیکه هنوز وجود هم نداشت خونه ساخت. و چه...

  • Best choice or worst choice?/VKOOK
    1.5K 276 23

    کاپل اصلی :VKOOK کاپل دوم :YOONMIN_ جنگکوکی که داشت به وضع کسل زندگیش عادت میکرد دوباره شکست شکستی به نام کیم تهیونگ کوک که به خاطر خوانوادش مجبور به ازدواج با تهیونگ میشه تهیونگ که به خاطر راحت شدن از پدرش با کوک ازدواج میکنه آخر این داستان چی میشه؟ بالاخره عاشق میشن؟ خودکشی میکنن؟ طلاق میگیرن؟

  • A rugged road[Vkook]
    85.5K 10.6K 56

    این اولین فیکیه که مینویسم امیدوارم دوستش داشته باشید و چون اولین فیکمه ایرادامو بهم بگید اگه خوشتون اومد ووت و اضافه کردن به لیستتون هم فراموش نکنید😉💜 ~اکشن،معمایی،اسمات~

    Completed  
  • 𝙵𝚘𝚛𝚌𝚎𝚍 𝚕𝚘𝚟𝚎 | Liskook/Taennie
    1.9K 185 11

    تا به حال مجبور شدید عاشق باشید؟اوه...این یه داستان غم‌انگیزه..... شرح:چگونه با انجام یک ماموریت زندگی خود را داغون کنیم؟بیاین باهم همراه باشیم کوک:علاقه ای به من داری؟ لیسا:اره!...در حدی که بهت افتخار میدم به دست های من بمیری! کوک:افتخار بزرگیه....البته اگه داشتن لب هات رو افتخار حساب نکنیم! داستان دختر پلیسی که مامو...

  • 𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌
    346K 29.3K 46

    نام↲ پنجاه سایه خاکستری خلاصه ↲ وقایع این رمان که در سیاتل ایالات متحده آمریکا رخ میده به بیان روابط عاطفی عمیق میان جئون جونگکوک، پسری باکره و فارغ‌ التحصیل رشتهٔ ادبیات و کیم تهیونگ، کارآفرین بانفوذ و ثروتمند می‌پردازه.جونگکوک بعد از اشنایی با کیم زندگیش دچار تغییراتی میشه که... ᴳ ᴱ ᴺ ᴿ ᴱ ↓ 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 𝐛𝐝𝐬𝐦...

    Completed  
  • 𝕄,𝕣 𝔽𝕠𝕩
    8.9K 1.6K 44

    𝑇𝑖𝑠 𝑖𝑠 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑓𝑒 𝑜𝑓 𝑡𝑒ℎ 𝑓𝑜𝑥... پیوندی از جنس تار های پوسیده، میونِ خانواده ای که در مرز متلاشی شدن ست. روباهی کوه صفت و قلب هایی ترمیم شده از امید های فردا و امروز که تپیدن آموختن! زره های آهنین به تنِ قلب هاتون کنید و بندِ پوتین توانتون رو ببندید؛ این داستان در پسِ جملات گلوله دارد. ○○○○○○○○ _حتما با...

    Completed  
  • 𝐷𝐼𝑁𝐼𝑇𝑅𝐼 [𝑉𝑘𝑜𝑜𝑘]
    1.8K 456 13

    /دینیتری/ " رد خونمو دنبال کرد و به اشتباه به قلبم رسید" دینیتری : داستان زندگی افرادی که سر بازی عشق و قدرت کیش و مات شدن! " یکی زیر دود سیگار اسیر میشه و دیگری درون سایه ی مرگ.. هر دو اسیرن... اهمیتی نداره زندانبانشون کیه... مهم اینه که انسان قبل درک کردن زندگی مرگ رو تجربه میکنه... تجربه ای محاکمه شده توسط اشتباها...