Select All
  • 𝗦𝘁𝗼𝗰𝗸𝗵𝗼𝗹𝗺 | KOOKV
    553K 79.9K 32

    [Completed] "- این موضوع به تو مربوط نیست جئون. بکش کنار. ارباب کیم با سردی گفت و قلب تهیونگ با وحشت توی سینه اش کوبید‌. اسلحه مشکی توی دست پدرش پر بود و تنها چیزی که بین اون و مرگ ایستاده بود جئون جونگ کوک بود. - اسلحه رو بزار کنار کیم. جونگ کوک با خونسردی گفت و این بار ارباب کیم با عصبانیت فریاد کشید: - بکش کنار عوض...

    Completed   Mature
  • the ShowCase :::...
    773K 168K 96

    ıllıllı ویترین ıllıllı + خب ، جونگکوک. بهم بگو...چی میبینی؟ - یک بدبخت بیچاره...یک جنس...یک هرزه! + میخوای بدونی من چی میبینم؟ - ....؟ + یک شاهکار...یک زیباییِ غیر قابل انکار! ~.~ ~.~.~ فیکشنی که در "کلیشه ترین" و "قابل پیش‌بینی ترین" وضعیت شروع میشه و در "غیر کلیشه ترین" و "غیرقابل انتظار ترین" حالت ممکن ادامه پیدا م...

    Completed   Mature
  • 𝗥𝘂𝗻𝗮𝘄𝗮𝘆 𝗕𝗿𝗶𝗱𝗲 | KOOKV
    717K 98.5K 31

    [Completed] جونگ کوک تمام عمرش دنبال جفتش می گشت ولی هیچ وقت انتظارشو نداشت وقتی پشت چراغ قرمز داخل ولووی قرمزش نشسته اون امگای لعنتی با کت و شلوار سفید عروسیش توی ماشین بپره و داد بزنه "گاز بده!" ______________ -[با فکی قفل شده به چشم های معذب پسر کوچیک تر خیره شد. - گذاشتی... مارکت کنه...؟ شمرده شمرده و با صدای سردی...

    Completed  
  • 𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐫 | KOOKV
    994K 122K 49

    [Completed] "خیره به چشمای تخس تهیونگ که با اون خط چشم گربه ای انگار داشتند براش چاقوکشی می کردند عصبی لب زد: - این ازدواج اندازه مدارک مالکیتی که ازت دارم واقعیه کوچولو... اینچ به اینچت مال منه! سرشو نزدیک تر برد و درحالی که لب هاش موقع حرف زدن تقریبا لب های تهیونگ رو لمس می کردند غرید: - و این یعنی دست از پا خطا کن...

    Completed  
  • 💎Crystalline💎
    1.1M 157K 100

    زمانی فهمیدم یک گناه‌کارم که به امگا بودنم پی‌بردم. با متولد شدنم به عنوان یک امگا، بزرگ‌ترین گناه عمرم رو مرتکب شدم. اما وقتی دست خودم نبود که چطور متولد بشم، آیا عادلانه بود که از طرف خانواده‌م به گناه‌کار بودن متهم بشم؟ و اگه این تقصیر منه...کاش اون‌هایی که به اختیار خودشون یک آلفا متولد شدن بهم بگن که دقیقا کجای...

    Completed   Mature
  • 𝐓𝐡𝐞 𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐚𝐫𝐨𝐦𝐚 || 𝓥𝓚𝓸𝓸𝓴 (𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥♛)
    151K 26.6K 50

    _خودش میدونه که داری برای عشقش میجنگی؟ _گمون نکنم، میدونی؟؟؟ عشق میان شاهزاده و وزیرزاده! پیوند میان دیو و دلبر... ❦متفاوت ترین عاشقانه ای که میخوانید❦ ₃ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫: 𝐌𝐨𝐧𝐢 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐊𝐨𝐨𝐤 , 𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 , 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥♛ 𝐒𝐭𝐚𝐫𝐭:𝟏𝟒𝟎𝟏/𝟎𝟓...

    Mature
  • 𝐋𝐮𝐜𝐢𝐟𝐞𝐫 𝐏𝐂𝐘
    38.6K 8.1K 47

    𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲 ➪ همینجور که اون کوچولو رو مالش میداد زبونش رو روی لباش کشید. با صدایی که به خاطر بزرگ شدن غول زیر شلوارش بم شده بود دم گوش پسر کوچیکتر زمزمه کرد.. _من مثل اون عاشق های رمانتیک توی فیلما بهت نمیگم " قول میدم آب تو دلت تکون نخوره! " من میخوام با من آب تو دلت تکون بخوره..! همینقدر جدید و هیجان انگیز.. انق...

    Mature
  • Blue Orchid_PersianTranslate{kookv}
    70.7K 10.4K 13

    ⚠️ Warning ⚠️ امگا زیر نگاه خیره آلفا که مثل طعمه ای بهش نگاه میکرد لرزید. اون نشسته روی تخت و پوشیده شده تو لباس حریر سفید رنگ دعوتی برای آلفا بود تا بدون توجه به هر مخالفتی تصاحبش کنه. آلفا غرشی کرد، امگا لرزید و با چشم های اشکی بهش چشم دوخت. "تو مال من متعلق به منی، مال منی برای درست کردن توله هام، مال منی تا...

  • 𝐖𝐢𝐧𝐭𝐞𝐫 | 𝗞𝗢𝗢𝗞𝗩
    51.3K 9.6K 16

    - نمی تونی بری. این پایان بحثه. تهیونگ حس عجیبی داشت، انگشتاش مور مور می شدند و شکمش یه حالی بود. ولی خودشو جمع کرد و خیره به اون چشم ها با لحن محکمی گفت: - این کارو نکن. نمی دونی چقدر می تونم دیوونه باشم. زندگیتو جهنم می کنم. جونگ کوک لبخندی زد، ولی فاقد شوخ طبعی بود. - اگر تو دیوونه ای، من از تو دیوونه ترم. صداش تیز...

    Mature
  • 𝐃é𝐣à 𝐯𝐮 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    374K 58.4K 35

    [در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه‌ای احساس می‌کند آن صحنه را قبلاً دیده‌است و در گذشته با آن مواجه شده‌ است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار می‌داد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و...

  • 𝗠𝗿 𝗦𝘁𝗮𝗹𝗸𝗲𝗿 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    160K 26.8K 22

    [Completed] کیم تهیونگ سه مشکل اصلی توی زندگیش داشت. اول این که دو تا قاتل سریالی داشت که باید گیر می انداخت. دوم، یه استاکر لعنتی داشت. سومین مشکل این بود که شک می کرد رئیس جئون جونگ کوک دلیل هر دو مشکل باشه. ------------ [- نظرت راجب یه قهوه چیه؟ مرد رو به روش با خوش اخلاقی پرسید و تهیونگ لب هاشو محکم به هم فشرد. ...

    Completed   Mature
  • 𝐕'𝐬 𝐂𝐚𝐦𝐩 𝐟𝐨𝐫 𝐏𝐞𝐜𝐮𝐥𝐢𝐚𝐫 𝐀𝐬𝐚𝐬𝐬𝐢𝐧𝐬 | VKOOK
    161K 29.9K 32

    - تو بوسه اول منو دزدیدی .فکر نمی کنی باید مسئولیتشو قبول کنی؟ + جداً؟ تو بیشتر از دو هزار سالته و انتظار داری باور کنم من بوسه اولتو دزدیدم؟ - چی می تونم بگم؟ من آدم سنتی ام. منتظر پرنسس سوار بر اسب سفیدم بودم... ولی یه شاهزاده از آب در اومد. نه که مشکلی داشته باشم... 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌, 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏, 𝒀𝒐𝒐𝒏�...

    Completed   Mature
  • The Lost in the Winter ∥ گمشده در زمستان {VKook, HopeMin}
    42.7K 8.1K 36

    🔴 #Full 🔴 جونگ‌کوک، پسری که برای هیچ‌کس هنوز پیدا نیست که اژدهایی درون وجودش داره یا نه، کوچکترین پسر خاندان سلطنتی دایاست؛ سرزمینی که سال‌هاست نیمی از رنگ سرسبز خودش رو به سپیدی زمستان سپرده. حالا جونگ‌کوک برای تشخیص هویت واقعی خودش، مجبوره ممنوعه‌ترین قانون سلطنت دایا رو زیر پا بذاره و از مرز زمستانی عبور کنه؛ جای...

    Completed   Mature
  • 𝘐𝘮𝘱𝘰𝘴𝘴𝘪𝘣𝘭𝘦
    397K 53.3K 57

    「پایان یافته」 چشم های لرزون و خیس از اشکش رو باز کرد و با صدایی آرومی که می‌شد فریاد ترس رو شنید، سکوت جنگل رو شکست: _خواهش.. م-میکنم... ن-نزدیکم نشو! اما تنها چیزی که اتفاق افتاد نزدیک شدن اون گرگ عظیم‌الجثه بود. می‌تونست قسم بخوره بازدم داغش تمام صورتش رو سوزنده بود. قطره‌ای اشک از گوشه چشم‌هاش پر کشید و به سمت چونه...

    Completed   Mature
  • ⌊ Enigma ⌉
    253K 65.1K 96

    ‌‌❦→ E N I G M ᗩ ←❦ 🕯Cᴏᴜᴘʟᴇs: Cʜᴀɴʙᴀᴇᴋ/ Hᴜɴʜᴀɴ /Kaisoo 🕯Gᴇɴʀᴇ: Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ | drαм | Myѕтerιoυѕ | Sмυт | angst وقتی به خونه‌ی جدید اثاث‌کشی کردم، صاحب‌خونه می‌گفت خونه‌ای که پنجره‌ی اتاقم رو به حیاطش باز میشه سال‌هاست که متروک و خالیه اما من نیمه‌های شب می‌شنوم که از خونه‌ی خاک گرفته و متروک، صدای به هم خوردن ظروف و باز...

    Mature
  • 𝐛𝐨𝐮𝐧𝐝 𝐛𝐲 𝐇𝐎𝐍𝐎𝐑 {𝐯𝐤}
    486K 56K 45

    {Completed} جونگ‌کوک از ازدواج با همچین هیولایی میترسه. خیلی ها ازدواج اجباری جونگ‌کوک با تهیونگ برای برقراری صلح بین دو مافیا رو مثل یه موهبت میدونند ولی از نظر خودش سرنوشتش محکوم شده و به نابودی رسیده. هیچ راه فراری از این قرارداد ازدواج اجباری و برنامه ریزی شده وجود نداره؛ قطعا تهیونگ تا آخر دنیا به دنبالش میگشت...

    Mature
  • •• Supreme ••
    254K 80K 59

    آلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو می‌دونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیکشن : #Supreme ♟ • کاپل‌ها : چانبک.ویکوک.کایسو ♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس ♟ • محدودیت سنی : 🔞 ♟ • نویسنده : @SilverBunny 🐰

  • VAMP | Omega
    53.9K 7.7K 49

    Genre : "fantasy" "Romance" " Smut" "......" "Vampire" "werewolf " "Omegavers"... Cap :"Vkook""..." Up: "یکشنبه ها" "By Amador" *** #1🥇فانتزی *** تنها موجودات باقی مانده روی زمین، خوناشام ها و گرگینه ها هستن. خوناشام ها به قشر برتر تبدیل شده و از گرگینه ها برای آزمایشات و منافع شخصی خودشون به عنوان برده و موش آزمایشگ...

  • Whiskey[ویسکی]
    1M 129K 67

    Vkook/kookv [completed] 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردرای دلاری... هوم؟ زندگی سرشار از زرق و برقشون... کسایی که حتی با دلار س...

    Completed  
  • 𝗶𝗹𝘂𝗻𝗴𝗮
    48.2K 9K 51

    ⇢ɴᴀᴍᴇ : ایلانگا ⇢ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : #Yoonmin ⇢ɢᴇɴʀᴇ : romance , comedy , Mprege, sports, Angst -چرا خشونتم رو فروکش میکنی پارک جیمین؟ -شاید چون میخام منو دوقلوهامو نجات بدی مین یونگی! Top1:BTS🎖 TOP1: SUGA🎖 Top16:Bangtan 🎖

    Completed   Mature
  • Nicolay (Kookv)
    147K 21.8K 26

    ➳ Nicolay تمام‌شده. ✔️ تهیونگی که عاشق سفرکردنه، بالأخره شرایط سفر به کشور مورد علاقه‌اش رو پیدا کرده و قراره چند روز دیگه پرواز کنه؛ درحالی که فرمانده‌ی ارتش روسیه همون موقع داره خودش رو برای حمله به اوکراین آماده می‌کنه... کاپل: کوکوی ژانر: عاشقانه، درام، انگست، اس.مات، جنگ

    Completed   Mature
  • 🎼#𝑫𝒊𝒆𝒔𝒆🎼
    21.8K 5.9K 26

    اجازه بده من "دیز" صدای تو بشم و صدات رو اونقدر بلند به گوش همه‌اشون برسونم که دیگه حتی شجاعت نادیده گرفتنت رو نداشته باشن. 🎼✨🎼✨🎼✨🎼 فیک: دیز روز‌های آپ: یک پارت در هفته کاپل: چانبک ژانر: رمنس_انگست_درام_معمایی_اسمات

    Mature
  • Ant Ant
    11.8K 3.3K 18

    🍄یه داستان کوتاه از دلدادگی دو هایبرد مورچه... 🍂هر پارت به اندازه‌ی یه خرده شیرینی کوچیک... 🍭زمان آپ: هر وقتی که احساس کردم یکم شیرینی میخوایم... کاپل: چانبک

  • fox
    153K 16.7K 38

    جانگکوک کوچیکترین پسر رئیس باند خلافکار سئول که برعکس جایگاهش پسری معصوم و ساده ست که برای تولدش برده ای وحشی و خطرناک کادو میگیره برده ای که نه کسی می‌دونه کیه و نه می‌دونه اسم واقعیش چیه فقط میون تاریکی وجودش و چشم های ترسناکش یه لقب براش وجود داره فاکس... ● نام فیک ~> روباه ○ ژانر ~> اسمات ،مافیا، bdsm ● نویسنده...

    Completed  
  • 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥 𝐎𝐫 𝐃𝐞𝐯𝐢𝐥 [YM]
    24.5K 4.1K 37

    ꞋꞌꞋ فرشته یا شیطان🔞 ˊ به تله افتاده بود.... تله موجودی که زمانی شب ها بزرگترین کابوسش بود.... حالا همون موجود هرشب اونو توی تختش میخواست... این چجور جهنمی بود که گیرش افتاده بود... ‣ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲: فانتزی؛ اسمات؛ عاشقانه؛ درام (🔞بوک شامل صحنه های باز و تا حدی خشونت آمیزه....اگر با این موضوع مشکل دارید بهتون پیشنها...

    Completed   Mature
  • 🍊𝑶𝒓𝒂𝒏𝒈𝒆 𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍🍊
    3.5K 891 4

    🍊پایان یافته🍊 در واقع "عشق" مَرد قد بلندی بود که بکهیون تاوان نگاه کردن بهش رو هر بار با درد گرفتن گردنش می‌داد...یک مَرد خوب و شاید بابا لنگ‌ درازِ یک شیطان. اون هم شیطانی با طعم و رایحه‌ی پرتقال. +حالا قرارداد بسته شد!...من هر طور شده مسابقه رو می‌برم و بعدش باید باهام ازدواج کنی. _مسابقه رو ببر بعدش باهات ازدواج...

    Completed   Mature
  • 𝘽𝙡𝙪𝙚 𝘾𝙪𝙥𝙘𝙖𝙠𝙚𝙨 ▪︎𝘷𝘬𝘰𝘰𝘬▪︎
    453K 96.7K 83

    •کاپ کیک های آبی• - غش کردی. ندیده بودم یکی با دیدن خروس غش کنه! - به حیوونا عادت ندارم. - فوبیا داری؟ تهیونگ بی اختیار غرید: - عادت ندارم! ژانر: عاشقانه🍉روزمره🌊فلاف🧁طنز🧃 یه کوچولو انگست🌧هپی اند🐓 کاپل: ویکوک، هونهان( اسمات نداره💙) و بلو اول بود: #روزمره1 #تهکوک1 #هونهان1 #طنز1 Start: 4/6/00 End: 4/9/01

    Completed  
  • Silk Dress
    64.3K 9.6K 20

    ‌قرار گذاشتن با انیگمایی که با سوراخ نصف آلفاهای سئول خاطره داشت، موضوع قابل‌پذیرشی برای امگای هجده ساله نبود؛ اما تهیونگ نمی‌تونست درخواست همسایه‌ی مهربونش رو مبنابر بر آشنایی با پسرش رد کنه، پس قبول کرد تا با اون مرد قرار بذاره و حتی روحش هم خبر نداشت که این یک قرار، به مراتب بیشتر و بیشتر و درنهایت باعث ایجاد شرط‌ب...

    Completed   Mature
  • Money Is God
    80.2K 10K 15

    فروختن تنش به تک‌‌پسر نازپرورده‌ی یاکوزا، آخرین چیزی هم نبود که جونگ‌کوک فکرش رو می‌کرد! آدم‌ها توی شرایط سخت بدترین تصمیمات رو می‌گیرن و جونگ‌کوک، زمانی که توی فقر و نداری دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد؛ این بهترین کار به‌نظر می‌رسید! _ تو به پول نیاز داری و من به کسی که تختم رو گرم نگهداره، معامله‌ی خوبی نیست؟ + قبوله، من...

    Completed  
  • Dad's Bad Lad
    11.7K 2K 10

    🚬⛓𝐃𝐚𝐝'𝐬 𝐁𝐚𝐝 𝐋𝐚𝐝⛓🚬 قاضی پارک، تنها‌ بازمانده‌ی آلفاهای آلبینو، رایحه هیچ امگایی رو حس نمی‌کنه؛ شاید به همین دلیل وقتی برای اولین بار رایحه‌ای گرم و ملس از برده دشمن شماره یکش به مشامش رسید نتونست نگاه گرسنه‌ش رو از روی اون امگا برداره. آلفا ها همیشه یه قانون دارن: هرچیزی که بخوان یا مال اونهاست یا به دستش...

    Mature