📋خلاصه داستان : بیون بکهیون یکی از افسرهای سازمان اطلاعاتی کره اس! کسی که به خاطر ظاهرش همیشه از عملیات ها کنار گذاشته میشه اما یه روز موفق میشه بلاخره یه ماموریت به عنوان مامور مخفی بگیره! بک به خاطر این ماموریت پا به سیلور تاون که یه باند قمار غیر قانونیه میذاره و با ادمای جدیدی اشنا میشه. یکی از این ادمها پارک چ...
❦→ E N I G M ᗩ ←❦ 🕯Cᴏᴜᴘʟᴇs: Cʜᴀɴʙᴀᴇᴋ/ Hᴜɴʜᴀɴ /Kaisoo 🕯Gᴇɴʀᴇ: Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ | drαм | Myѕтerιoυѕ | Sмυт | angst وقتی به خونه‌ی جدید اثاث‌کشی کردم، صاحب‌خونه میگفت خونه‌ای که پنجره‌ی اتاقم رو به حیاطش باز میشه سال‌هاست که متروک و خالیه اما من نیمه‌های شب می‌شنوم که از خونه‌ی خاک گرفته و متروک، صدای به هم خوردن ظروف و باز...
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
تا قبل از این، یه بار هم کلمهٔ هم روح به گوش بکهیون نخورده بود و اصلا نمی‌دونست همچین چیزی هم وجود داره. اما وقتی فهمید کسی که دوران دبیرستان مدام خوابش رو میدیده همون شخصیه که الان هم رویاش رو می‌بینه، مطمئن شد حرفهای پیشگو درسته و برای پیدا کردن نیمه دیگه‌ی روحش، راهی سفر شد. ❞ - گفتی چرا اومدی نیویورک؟ چقدر دوست دا...
چانیول و بکهیون که سه جدایی غم انگیز رو توی زندگی های قبلیشون تجربه کردن، بالاخره میتونن بعد از دوباره پیدا کردن همدیگه به آرامش برسن؟ شاید هم روح بودن اونها برای پایداری رابطه‌شون کافی نباشه، ولی ممکنه بکهیون بتونه سرنوشتشون رو تغییر بده و جلوی تقدیر رقم خورده بایسته. ❞ - مدتیه حس میکنم عوض شدم و دیگه خودم نیستم...
تو کشتیش.. تو باعث مرگش شدی .. تو باعث شدی بمیره.. کلمات ، جملات آزار دهنده بود سرش را گرفت و نشست بر روی زمین داد زد!! تفنگ را بر روی شقیقه اش گذاشت.. دستانش می‌لرزید ، که با صدای بلندی،خون زمین را پوشاند .. او دیگر دستانش نمیلرزید!! ~~ •• -بخشی از داستان
فصل دوم سایه ی تو [ your shadow] 🍂بعد از برملا شدن راز بکهیون ، چانیول اون از قلعه بیرونش کرد 🍁حالا دو سال از این قضیه میگذره و بکهیون تبدیل به شخص دیگری شده 🍃فردی که تمام احساسات خودش رو درون قلب شکستش دفن کرده و چه اتفاقی میافته اگه جنگ قدرت رخ بده بین کسایی که هیچ کس حتی فکرشم نمیکرد ؟!....
" تو كى هستى؟ " " هرى پاتر." جايى كه دراكو بايد با گرايشش كنار بياد، و جاى ترسيدن به كسى كه هست افتخار كنه. written by: @NoticeMePotter persian translation.
• Persian Translation 🔥 فیک ترجمه ای توسط چانبک وورلد 📎 Telegram Link: @chanbaekworld ✨ نویسنده :yeolimerent 📎 Wattpad Link: https://my.w.tt/GUMd6ENxuT خلاصه: پارک چانیول پسری که والدینش رو در حمله ای از دست داده به سئول میره تا مردی که پشت قضایاست رو پیدا کنه. حالا چی میشه اگر اون مرد، پدر گمشده ی دوست پسره چند...
Chanyeol's a musician, and Baekhyun hates his shit, but after having a one night stand with the young tour coordinator, Chanyeol finds that there's more to the brunette than the bitch he is on the job. However, as touring comes to a near end, he still doesn't know where to begin with Byun Baekhyun.
For two years, Baekhyun's been silently admiring Oh Sehun, who he knows is sweet despite his cold appearance. One day, he takes a leap of faith and writes a love letter, slipping it into what he thinks is Sehun's locker. *~*~*~*~*~* IN THE PROCESS OF BEING EDITED *~*~*~*~*~* - - - - - - - - - - - - SEQUEL:...
Chanyeol returns to the place he used to call home and the boy who was once part of his world. ---------------------♥---------------------- Rating: pg-15 / nc-17 Genre: Romance, drama, angst, slice of life!au WARNING: mpreg Dedication: To the province life in the Philippines and my grandparents' little rice farm in Bu...
[COMPLETED] (BOOK I IN THE DREAM SERIES) Dani Deleon has a problem. With a single touch, she can see people's nightmares. When she starts to see the nightmares of a sadistic serial killer known as The Maestro...everyone around her becomes a possible suspect. With the help of Detective Jax Michaels, will Dani be abl...
Baekhyun taught Chanyeol almost everything. Well, except for falling in love with him. Now Chanyeol just taught himself to do that.
Baekhyun needed money, Chanyeol needed a hobby. They meet somewhere in the middle. ---------- Authors: fedexo + ParkBacon Credit for cover: scythexos Mature.
کابوسی که هیچوقت ازش رها نمیشی.. ⚜شیطان داره بهم نزدیک میشه.. نزدیک و نزدیک تر.. درحالیکه داشتم از درون ذوب میشدم، آرامشی انگشتامو لمس کرد. سرمو به سمتش که درست کنارم نشسته بود، چرخوندم. با اون چشمای زمردینش بهم خیره شده بود و لبخند دلنشینی به لب داشت. به لب هاش خیره شدم که داشت میگفت: ما تو این کابوس تنها نیستیم." دس...
#1 in non_fiction❤❤❤ وان دایرکشن٬یک جهت٬عشق٬زندگی٬بزرگترین بوی بند دنیا...دلیل تپیدن قلب میلیون ها دختر😍 😍😍...دوست دارید بیشتر باهاش آشنا بشید؟؟؟ این کتاب بهتون کمک میکنه... فن فیکشن نیست...فقط دلنوشتس... وان دایرکشن ۵ عضو داره...هری٬لیام٬نایل٬لویی و زین بدون زین لیام و هری نایل و لویی باهم میخونن نه وان دایرکشن❤❤...
کیس میدونست توی دردسر افتاده.هیچ چیز درمورد یه پسر جوون زخمی با موهای سفید نمیتونست نرمال باشه.به خصوص اسمش! اسمش کیل بود. و خب ، خود کیس هم اسم متداولی نداشت.
"There's no such thing as soul mates. I mean just because someone is perfect for you doesn't mean you're meant to be with them. The thing about love is that it's unexpected - the best kind anyway." " چیزی به اسم یه روح در دو بدن وجود نداره.منظورم اینه فقط به خاطر اینکه یه نفر برای تو عالیه دلیل نمیشه باهاش باشی. چیزی...
خلاصه : موضوع درباره ی دختری به نام روبی ریجانیا هست که به انگلستان برای تحصیل سفر می کند ، با یک پسر مغرور و خودخواه به نام برد آشنا می شود و احساساتش نسبت به او تغییر می کند اما هری استایلز جلوی راهش قرار می گیرد و ...
+ به صدای قلبت گوش دادی؟ _ خیلی وقته که نه +ولی بعدش... می تونی یه صدای قدیمی رو بشنوی _بعد چی؟ +خودت می فهمی . written by : HaniYA:) cover by : cheshigEn :) Copyright © Haniya™2016-17
[COMPLETED] I had trusted him more then anyone else I knew; I had given him all my trust, whether that being in trusting him in what he said or what he did. But that trust is now broken. He lied to me. He had lied to me right through his teeth, and I was foolish enough to fall for his dark lie. The worst part of this...
Selena and her family left her dream life in Florida only to end up in a neighborhood in the Bronx, New York. There she finds a friend in the strangest of places. Selena finds Justin obnoxious at first. She meets Will and he's this sweet nice guy. Appearances deceive, right? What happens when the worst thing happens?
Justin Bieber was the shy kid. He was bullied everywhere he went. No one cared for him or loved him. He only had himself. He was scared, hurt and alone. He needed to be saved. "Justin, you're hurt! What happened? What can I do to help?" "Save me"
Justin Bieber was a normal casual church boy. He went to church almost everyday, considering his mom was the head teacher of the classes that took place there, including charity events & helping people in need of it. Also, his father just happens to be a preacher. He prayed everyday, night & morning. He rarely cussed...
One dark night One innocent girl One wrong move One boy, Will change her life forever She'll never understand how he lived his life And soon She'll have to realize it's her life too ^this story is about it to be over 100 chapters^ *under editing*
Selena Gomez is a simple 15 year old girl who always finds the good things in someone, she always keeps a smile on her face even though she can feel the cuts, she's scarred onto her wrist. With her mother gone, she is left with her father who is a drug addict & alcoholic who beats her every chance he gets. Thinking sh...
