Last First Kiss ~ Ziall
چی میشه اگه نایل عاشق صمیمی ترین دوستش بشه ؟؟ چه اتفاقی برای احساساتش می افته ؟ آیا زین این عشق رو قبول میکنه ؟! . . . . Persian translation
چی میشه اگه نایل عاشق صمیمی ترین دوستش بشه ؟؟ چه اتفاقی برای احساساتش می افته ؟ آیا زین این عشق رو قبول میکنه ؟! . . . . Persian translation
مثل یه شایعه ای می موند که هرکسی شنیدتش شهر به شهر گشته بود والان.... نوبت شهر منه.... . . . Dana-
اولين فن فيك من!! وقتي در زندگي لويي و هري يك اتفاق غير منتظره ميوفته!
***تو کل زندگیش پوچ بوده،بی معنی بوده،یه عوضی بوده! اگه بخواد حساب کنه با چند تا دختر خوابیده و بدبختشون کرده،حساب از دستش در میره! حالش از رابطه با دخترا بهم میخوره ولی دیگه عادت کرده هرشب با یکی بخوابه! پدرش یه سرمایه دار خیلی بزرگه که میخواد پسر 20 سالشو یه کم عاقل کنه!چجوری؟به عنوان نماینده ی خودش تو یه بیمارستان...
سلام من ديانا هستم;-)خب اين دوم فن فيکيه که مينويسم و فن فيک قبليمDark Loveهست و درباره اين داستان يه ذره توضيح بدم...درباره زايله(نايل و زين)البته مثه فن فيکاي ديگه چيزاي18+نداره و فقط درباره علاقه شديد نايل و زين به همديگه هست....ديگه چيزي نميگم و اينکه اميدوارم خوشتون بياد...لايک و کامنتم يادتون نره^_^
اونها زنده موندن، یعنی همدیگه رو نگه داشتن، ولی باید به این نگه داشتن ادامه بدن تا خوشبخت باشن *فصل یک رو بخونید تا بهتر متوجه این فصل بشید* *Peaceful Little Perfect Family :فصل سوم* #Larry #Ziam #Cake #Lashton #NiallHoran
"من هرگز نمیدونستم اینقدر عاشقتم، ولی برگشتم، فقط بخاطر تو" #Larry *(Don't read if you love #TaylorSwift more than #LarryStylinson) **DON'T leave HATE comments, please. Thanks.
یه نفس عمیق می کشم معامله رو قبول می کنم بهم گفت "آروم بگیر...اگه بخوای بازی در بیاری، با زندگیت بازی کردی... این تفنگو بگیر و تا 3 بشمار" حرکاتم آروم شده و عرق از سر رو صورتم می ریزه دیگه وقتی برای فکر کردن ندارم، نوبت منه که برم و حالا میتونم ببینم که قلبم به طپش افتاده حتی میتونم ضربانش رو از رو سینم حس کنم آره ترس...
هری یه پسر خوب و درس خونه و خیلی به خونواده اش اهمیت میده ولی همه ی اینا وقتی عوض میشه که خانواده اش اونو به یه مدرسه جدید میفرستن و هری توسط یه پسر بد از شر یه دعوای بزرگ خلاص میشه ولی نمیدونه که این تازه شروع یه دعوای بزرگتره *-*آویسا
زندگی کردن تو دنیا یعنی سختی کشیدن... یعنی واسه به دست آوردن چیزی که بهش علاقه داری باید تموم تلاشت و بکنی... باید واسش بجنگی؛ چون دنیا بهشت نیست!! عشق، یعنی علاقه ی شدید! و من برای به دست آوردن کسی که عاشقشم، در برابر دنیا می ایستم... . . . بالاترین رتبه(فن فیکشن های فارسی) : #1
Cassandra Lowe's parents seem to be always working, making them leave behind their two children with relatives far more then they would like. When Cassie's father gets a call for him and his wife to take a trip to Australia, thousands of miles away from their children. They accept the offer but know they can't leave...
صبر کن، چی؟! همین الان لوییس تاملینسون سلفیمو لایک کرد! این یه داستان متفاوت از لریه. و من واقعا از ترجمه کردنش لذت بردم. امیدوارم شما هم همون اندازه از خواندنش خوشتون بیاد.
-تو..تو باهام چیکار کردی؟من ..من..نمیتونم مثه قبل باشم +من لویی جدید رو دوست دارم -هری.. +هیشش دوستت دارم
اسم من هری استایلز هست.من یک زندگی نرمال و خوب داشتم تا اینکه چشم های بنفش اون دختر منو تصخیر کرد وقتی که اون داخل دبیرستان جادو شد.ولی اون یک نژاد تالن بود و من یک جادوگر با موفقیت هایی که منو از بقیه جدا میکرد چون من شجاع و کله خر تر از بقیه بودم خودمو تو دردسر میندازم و بعد قهرمان میشم.ولی اون از من نیست.اون یه اشر...
عشقم من چیکار کردم که تنهام گذاشتی؟؟ گناهم چی بود؟؟ هیچ کدوم از این اتفاقات تقصیر تو نیست، تو بی گناهی،
زین مالیک تازه به دانشگاه آکسفورد انگلستان اومده و دختری به اسم ناتالی هوران قراره راهنماش باشه و به عنوان اولین دوست کمکش کنه ولی هیچ چیز اونجوری که به نظر میاد نیست...:) written by:ReyhaMalik
این داستان درباره دختریه به اسم کلسی که مادرش بخاطر سرطان سینه ممکنه چند وقته دیگه بمیره و اون مجبور میشه که با هری ازدواج کنه...اما آیا اون میتونه عاشق هری بشه؟؟ نویسنده اصلی: @SumNawaz امیدوارم خوشتون بیاد...