شوالیه مرگ
یک شوالیه به زمان سفر میکند ودر سفر خود به چیز های عجیبی بر می خورد
زندگی مشترک هری و لویی ادامه داره. اونا با سختی ها رو به رو میشن. ولی یه روز. همه چی نابود میشه.
هری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.
اردوی تابستانی! لویی باخودش فکرمیکرد از خونهای که براش حکم جهنم رو داره دور شدن ازش بهتره!!ولی چه اتفاقی میوفته که پشیمون میشه و تنها آرزوش برگشتن به همون جهنمه!!! Warning:Self harm and mentions of rape. if these attend you please don't read it.
زندگی کردن تو دنیا یعنی سختی کشیدن... یعنی واسه به دست آوردن چیزی که بهش علاقه داری باید تموم تلاشت و بکنی... باید واسش بجنگی؛ چون دنیا بهشت نیست!! عشق، یعنی علاقه ی شدید! و من برای به دست آوردن کسی که عاشقشم، در برابر دنیا می ایستم... . . . بالاترین رتبه(فن فیکشن های فارسی) : #1
داستان در مورده سه نفره که توی ه یه زندان ه دور افتاده زندانی هسن و یه نقشه میکشن و از اونجا فرار میکنن. طی این جریانات هز عاشق لو میشه و برای رسیدن بهش مجبوره مایلی که جزو صمیمی ترین دوستاشه رو کنار بزنه. شخصیتای اصلی : لویی، هری، مایلی ، زین، پری
یه پسر بد با لبهایی که خوب میبوسن اون میتونه هریو گول بزنه و اون آیندشو نابود کرده ولی با این حال نمیتونه دوسش نداشته باشه! پسری که خوب میبوسه ولی خیلی بده
لویی تاملینسون از وان دایرکشن تقریبا به طور کامل از زمان تولد نابینا بوده، استثنائا اون میتونه هاله ای از اجسام و سایه ها رو ببینه و این فقط برای اینکه بتونه صاف بایسته و نیفته کافیه، اون قراره یه مصاحبه راجب نابینا بودن توی معروف ترین بوی بندجهان انجام بده ولی به جای اون یه بار دیگه تموم جواباش به هری استایلز برمیگر...
❌Original Name: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out Again❌ "بمون" هری با ناامیدی زمزمه کرد و لب هاش رو به شقیقه ی لویی چسبوند، طوری که انگار میتونه دردی که اونجا رشد میکرد رو تسکین بده. ولی اون نمیتونه درد رو متوقف کنه، و مهم نیست که چه قدر تلاش کنه... اون نمیتونه کاری کنه که لویی بمونه.
من آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن و اسیب زدن به اطرافیانم قسمتی از وجودم شده من انسانی ام از جنس تاریکی گرگها به کسي رحم نميکنن ميکنن؟ حتی وقتی مقابل چیزی قرار بگیرن ازش کم نمیارن اما چرا من تو اقیانوس چشماش سقوط کردم ؟ * این داستان توسط...
The one where Louis has two gorgeous sons and a job as a waitress in a gay strip club. He has to handle being a single father, bills that keep piling up and holding a steady grip on his heart that threatens to be taken away by a rich mogul known as Harry Styles. *Credit to the fan art I found on tumblr.
ه...هری ...تو مطمئنی ؟_ _اره توماس ...مطمئن باش خونه لویی قراره برامون بهترین جای دنیا باشه ... _ ولی ...صلا می دونه که داریم میریم اونجا ؟ هری نخودی خندید و گفت : _ نه ... این یه سورپرایزه . _ قبولمون میکنه هری ؟ _ البته که قبولمون میکنه ...اون عاشق منه ...ما عاشق همیم ... _ولی ما الان هیچ پولی نداریم...
(UNDER EDITING) Highest Ranking: #1 in fanfiction ❍●❍●❍●❍●❍●❍●❍●❍●❍●❍●❍●❍● "I see you've met my princess. Cute thing, isn't she?" - Joker (REQUESTS CLOSED) •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° Book Cover By: Dropthatmotherfucker •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° No reposts or transla...
داستانى كه لويى توش پسره رييس جمهوره انگليسه... ولى چه اتفاقى ميوفته بعد از اينكه هواپيماهى كه لويى توش بوده سقوط ميكنه و لويى خودش رو توى يه جزيره پيدا ميكنه؟؟ داستانه خودمه گايز
اولين فن فيك من!! وقتي در زندگي لويي و هري يك اتفاق غير منتظره ميوفته!
هری از یه مورد وخیم عاشق شدن در نگاه اول و خریدن تصادفی نشانه تعهد دراز مدت و بعد نداشتن شجاعت لازم برای برداشتن نشانه مذکور از کشوی جوراب هاش برای چهارسال رنج میبره. ترجمه این http://archiveofourown.org/works/1211962
مقدمه : من آينده خوب تو بودم ، ولي تو از دستش دادي ... بيشتر از اين ديگه نميتونم دردهامو قايم كنم ازت ... بهتره قلبمو بدم بهت يا خودمو خالي از تو كنم ؟ خالي از هر غم و اندوهي ... پاك و منزه ...اما چاره اي نيست به جز دادن قلبم به تو ******************************************************* اين ف.ف درباره هري استايلزه...
highest ranks: #38 fanfic / 8.26.15 #138 teenfic / 8.30.14 (find the series, which is being edited and re-posted, on ao3. my username is amourlouis.) In which Louis pretends to be someone he's not, Harry is oblivious, Zayn is suspicious, Liam is there for everyone and Niall is Niall. (or, the one where Louis pretends...
هری یه پسر خوب و درس خونه و خیلی به خونواده اش اهمیت میده ولی همه ی اینا وقتی عوض میشه که خانواده اش اونو به یه مدرسه جدید میفرستن و هری توسط یه پسر بد از شر یه دعوای بزرگ خلاص میشه ولی نمیدونه که این تازه شروع یه دعوای بزرگتره *-*آویسا
در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.