Can I Hide Him?(Z.S)
ماهر مشكلي رو حل ميكنيم به مشكل بزرگتري برميخوريم...داستان زندگي ما چيه؟ گذشته ي تاريك من يا آينده ي تاريك تو؟ [تكميل شده در تاريخ 3/nov/18]
ماهر مشكلي رو حل ميكنيم به مشكل بزرگتري برميخوريم...داستان زندگي ما چيه؟ گذشته ي تاريك من يا آينده ي تاريك تو؟ [تكميل شده در تاريخ 3/nov/18]
༺•✿ Memento s Ash Full✿•༻ ♥️ 🏹ژانر : عاشقانه . درام . ♥️ 🏹کاپل : چانبک ♥️ 🏹نويسنده: Scarlet ♥️ 🏹خلاصه : خانواده ی گرم و صمیمیه بکهیون شامل باباهاش "کریس و سوهو" و داداش های کوچکترش " کیونگ سو ،سهون و کای " میشه همینطور هم عشقی که چهارسال پیش خونه رو ترک کرده . حالا بکهیون تصمیم گرفته اون عشق رو به خونه برگ...
چند نکته رو قبل از خوندن بدونید. 1.این داستان برای کسانی که سابقه ی مشکلات روحی، افسردگی، اختلال خوردن و ... دارن اصلا مناسب نیست. 2. داستان سال ها قبل نوشته شده و از پروفایل واتپد دوستم با اسم دیگه ای یه مدت گذاشته شده الان فقط در حال ویرایش شدنه و از اونجایی که به سبک شرقی نوشته نشده داستان رو طوری نوشتم که تو کاناد...
من میدونم که همه چیزوسیاه وسفیدمیبینی. پس برات یه آسمون آبی شفاف میکشم:) -آبی،تروی سیوان-
هری يه سياره نداشت. چيزی که اون داشت يه کهکشان ناشناخته بود:) [Dedicated to all the broken girls in the whole wide world:")]
«امپراتوریِ هیچ» -«تو فکر کردی کی هستی بدبخت؟ یه قهرمان؟ قهرمانها یا پا به توپ دارن، یا دست به میکروفون یا چشم به دوربین! قهرمانهایی از جنس تو هیچی نیستن! تو تبدیل میشی به نیم خط توی کتاب تاریخ دبستان!» -«برام مهم نیست کسی اسمم رو به خاطر نیاره. همین که بدونم یه قطره از یه دریا بودم نه یه مرداب، برام بسه...» A Harr...
من بهش یه بوسه روی گونه دادم قبل اینکه به گوشش برگردم. من شاهرگی که بهش نیاز داشتم رو دیدم. با بوسیدن پوست ظریفش آمادش کردم برای کاری که قرار بود انجام بشه. دندون های نیشم از همیشه تیز تر بودن. آماده برای دریدن! من دندون هام رو توی شاهرگش فرو بردم و دو سوراخ روی گردنش به جا گذاشتم.. بقل گوشم نفس نفس میزد.. خون خیلی سر...
تا وقتی که بین رنگها غرق نشدی نمیتونی شرارت سفید رو ببینی... یا مظلومیت سیاه رو... آشوب آبی... و آرامش قرمز رو...
ناگهان از خواب پریدم که رفته بودی و من هنوز هزار دل سیر حرف داشتم [آباعابدین] Cover by kimiamd
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهرهکشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction