ماه رو دوست دارى هيونگ؟ -خيلى زياد دوسش دارم. -چرا؟ -چون توى تاريكى شب، يه روشنايى خاص و پنهانى داره كه خيلى جذابه. ميتونم ساعت ها باهاش حرف بزنم و اون فقط سكوت ميكنه. -اگر بهم اجازه بدى، من ماهت ميشم هيونگ. شب هات رو روشن ميكنم و ميتونى باهام حرف بزنى، قول ميدم ساكت شم. اگر پسم نزنى، ميتونم ماهت باشم. #8 in Yoonmin ...
جيمين براى نجات جون مادرش، مجبور ميشه به جادو روى بياره؛ ولى نميدونه كه استفاده از جادوى سياه آثار مخربى روى زندگيش ميذاره... #2 in BtsFanfic
من يه برده ام. يه برده ى آزاد، افسرده براى گذشته، نگران براى آينده، معلق در حال.
مین یونگی سکس ورکریه که توی یکی از شب‌های عادی زندگیش با پارک جیمین متأهل و آسیب دیده آشنا میشه و فکر می‌کنه قراره همه‌چیز مثل مشتری‌های دیگه‌اش با پارک هم عادی پیش بره. اما اینجوری نیست، قرار نیست اوضاع با جیمین مثل بقیه باشه. _______________ Main couple: Yoonmin Side couple: Namjin Update: - Writer: Tired-boo
ابرها از حرکت ایستادن، خورشید نورش رو فقط به اون دو نفر بخشید، دریا لبخند زد و امواج به امید دیدن دوباره‌ی جیمین همراه معشوقش، توی دریا محو شدن تا دوباره برگردن... • MultiShot • Genre: Romance, Angst
"Your son is MINE." |Boy x Boy| |Started- 6-12-16| |YoonMin(kook)| |Completed 11-25-16| Feel free to translate!! Translating this and the second book would be wonderful! You can find the translations in my reading list! ©Wheres_Mirah (formerly known as Taehyungs_Potato) 2016
Yoongi is living a normal life, and he could say that he's already contented with everything. That is until a leprechaun dude with some weird ass magic suddenly appeared in front of him. No, he does not need some mind-reading stranger following him everywhere. No, he does not need the said stranger telling him that h...
What if the whole world starts crazily shipping yoonmin because of that one little thing idiot Park Jimin did in an interview of BTS? Or, maybe it was Yoongi's fault. He, after all, was the one who kissed Jimin. On cam. And live. (NOTE: The fanfic is currently being edited, but you can still read it. There may be sudd...
Yoongi, Alpha, prince of Haresses, is promised to Jimin, omega, prince of Athyns. Yoongi is afraid that Jimin will not accept him while Jimin is afraid that he'll not good enough. But maybe this arranged wedding can't be that bad...
Old description: Jimin is almost at his heat and has feelings for Yoongi but one day, Jhope says he will help Jimin through his heat. Yoongi said Jimin can choose and he said it's because they're only friends. Jimin doesn't know what to do because he thinks that Yoongi has no feelings for him. Who will he choose? Whos...
جیمین هرروز صبح برای یونگی نامه ی کوچیکی مینویسه و اون رو روی یخچالشون میچسبونه. اما چی میشه اگر یونگی نبینتشون و روی یخچالشون پر بشه از برگه نوت های صورتیِ کوچک؟ معنی اسم فیکشن : خواستن یا آرزوی داشتن چیزی که رسیدنی نیست.
━ تنها چیزی که می‌خواست این بود که یونگی لبخند بزنه. 〔 © chogiwanese 〕 𝗕𝗧𝗦 𝗦𝗛𝗢𝗥𝗧 𝗦𝗧𝗢𝗥𝗬.
یه فول بوک از وانشاتای فلاف یونمینی🥺🍬🌈 . توی این بوک مثل بوک تهکوک خبری از ایده‌های فانتزی و جادو نیس...جاست تیکه‌های زندگیِ غرقِ فلافِ یونمینِ و شایدم کمی مِلو اسمات ؟😋🍭 . خطر جدیِ بالا اوردن رنگین کمون شایدم یونیکورن🦄
یونگی به خاطر تصادف سختی که ۱۵ سال پیش داشته هر شب با خاطرات جدیدش خداحافظی می‌کنه و به همون پسر بچه ۷ ساله که می‌خواست با خانواده‌ش به پیک‌نیک بره برمی‌گرده و جیمین باید هر روز دوباره با یونگی ۷ ساله سر و کله بزنه! کاور از: @Emethod ♡ این داستان برومنسه، فرندشیپ! اگه انتظار اسمات و رابطه‌ی همجنس دارید، لطفا اسکیپ کنین
My Fiancé is a Prince "Listen carefully, Park Jimin. Starting today, you're my fiancé bought with money. So, know your place. You mean Nothing to me. Just someone helping me get to the throne and become King." Inspired from the manga Royal Prince by Asuma Risai just a bit different. #1 princeyoongi #75 mpreg #35 bxb...
می خواست بهش بفهونه لمس هرچیزی به جز پوست جیمنیش، اون قالب سرد و خشک رو روی صورتش می کشه و فقط پارک جیمینه که می تونه با گرماش اون پوسته رو ذوب کنه؛ اون ستاره درخشان می تونست با گرمایی که از قلبش زبونه می کشید یه کهکشان منجمدو به زانو دربیاره... • Multishot • Genre: Romance, Smut
دستاش رو نوازش وار روی گونه‌های زخمی پسر کوچیکتر کشید و با بغض زمزمه کرد:(( چطور تونستی اینکارو باهام کنی وقتی تنها کسی که بهش اعتماد داشتم تو بودی؟ )) جیمین سرش رو پایین انداخت و بغضش رو قورت داد. چطور می‌تونست بگه می‌ترسیده یونگی وقتی درباره هویتش بفهمه ازش متنفر بشه؟ از خودش خجالت می‌کشید که به قوی بودن عشق یونگی...
💛کلمات خاموش💛 -ورژن یونمین- از همون موقعی که رویای پرواز داشت باید میفهمیدم باید حدس میزدم که سقوط...از پرپر زدن نشئات میگیره بال هاش رو گرفتم و گذاشتم بپره پروازش رو نه!...اما سقوطش رو دیدم کلمات میتونن قاتل باشن مخصوصا وقتی گفته نشن به اندازه ی دو ضربان قلب، یعنی کمتر از یک ثانیه زمان لازم بود تا اونو نجات بدم فقط...
🖤آسمان کبود🖤 [کامل شده] [فصل دوم فن فیکشن دریای سیاه] گفت: "بخاطر خودت از تو دست کشیدم،برای اینکه بیشتر آسیب نبینی!" مثل این می موند که تو دریا غرق بشم و آخرین تلاشهاش رو هم برای نجاتم دریغ کنه! چطور میشد بدون اون آسیب نبینم؟ انگار نمی دونست آینده ی آرزوهام به بودنش بنده! دست هامو در حین غرق شدن رها کرد تا آسیب نبی...
زمان | Time خلاصه: پارک جیمین ناراحت و تنهاست؛ پارتنری که 15 سال باهم بودن، از نظر احساسی و فیزیکی بعد از سالها سواستفاده و سورفتار اون رو رها کرد و روش اثر بدی گذاشت و باعث شد توی تمام زندگی همچین احساس سنگینی داشته باشه. اون آرزو می کنه یه شانس دیگه برای برگشت به عقب داشته باشه و توی اون زمان که تو دبیر...
[کامل شده] کاپل: یونمین، نامجین، کوکوی ژانر: امگاورس، امپرگ، گرگینه، فلاف، اسمات ترجمه توسط: SHin خلاصه: جیمین یه امگای نادره که خاطره‌ای از گذشته نداره و فقط اینور اونور می چرخه. یونگی هم آلفایی هست که با ورود جیمین به دسته‌ی خودش عصبانی میشه... یا شایدم خوشحال؟ This book is just a translated version. The original o...
*هیونگ دارم بهت میگم به منم خوش گذشت. یونگی زانوهاش رو بغل کرد. نمیتونست حالت چهره جیمین رو تو تاریکی تشخیص بده. -هیونگ من خوشم اومد. وقتی چشمام رو گرفتی خوشم اومد. -جیمینا... * کاپل:یونمین
Jimin secretly leaves letters in his senior crush' locker, too shy to talk to the older face to face. Highest ranking: #439 in fanfiction #12 in vkook #5 in Notes (Short chapters) - 15 year old freshman Jimin - 19 year old senior Yoongi
Yoongi just wants to talk to Kumamon when he goes home from work. And, he does. JULY 2017 HIGHEST RANK; #102 in Fanfiction - December 8, 2017
"اون چيزى كه ميخواى رو بهت نميده و خودتم اين رو ميدونى." "جدى؟ مگه من چى ميخوام مين يونگى؟؟" "من رو."
٧ روز گذشت...٧ روز بدون گل و قهوه گذشت...٧ روز بدون اون گذشت...
پسرى كه هيچ وقت عشق و علاقه رو، حتى از طرف پدرش هم تجربه نكرده، با غريبه اى آشنا ميشه كه نه تنها احساساتش، بلكه زندگيش رو كاملاً تغيير ميده. #2 in MinYoongi #3 in ParkJimin #3 in BtsFanfic
" فقط ميخواستم همونقدر كه از لحاظ روحى بهم آسيب زده بودى، از لحاظ فيزيكى بهت آسيب بزنم. "
او هر روز اونجا مينشست و ساعت ها، مدادش براى كشيدن طرح هايى دور از چشم پسر، روى كاغذ سفيد ميرقصيد.
عشقى با طعم نعناع، كه وجود جيمين رو خنك و سرزنده ميكنه؛ و بعد ميسوزونتش... #5 in MinYoongi #10 in Bangtan