Ongoing | پــرتو
خلاصهی قصه این است: « _ چرا نمیفهمی؟! من نمیخوام برم زیر سلطهی کسی. من بتا بودم... من بیست و دو سال مثل بتاها زندگی کردم، مستقل، آزاد، بیپروا. کی تو بیست و دو سالگی رایحه ترشح میکنه؟ کی جنسیت ثانویهش تو این سن مشخص میشه؟ همهش مزخرفه... مزخرف. از این بوی گند نارنج متنفرم، از اینکه سرم از صدای زوزهی مسخرهی گرگ...