Select All
  • When The Moon Rises
    675 189 18

    روزی روزگاری، جادوگر آزورا بالاترین مقام در جامعه‌ی جادوگران شناخته می‌شد. خود الهه‌ آزورا اون رو انتخاب می‌کرد، زمانی که اولین نشونه‌های گرگ‌و‌میش فرا می‌رسید نماد خورشید و ماه رو بر تن جانشین حقیقیش حک می‌کرد و رهبری نسل جادوگران رو به اون می‌سپرد. اما آخرین جادوگر آزورا مرتکب گناهی نابخشونی شد، گناهی که تقاصش رو با...

  • In your arms ♡ᴼᶰᵉˢʰᵒᵗ
    102 18 2

    همیشه هر چیزی اونطور که می‌خوای پیش نمیره حتی اگه اون شب، شب عروسیت باشه و تو ماه ها براش برنامه ریزی کرده باشی. عروسی منو چانیول زیبا ترین جشنی بود که توی عمرم دیدم، شاید چون خودم عروس بودم اما اونا نزاشتن جشن به خوبی تموم بشه. سیاست، دشمنی و جنگ بهترین شب من رو خراب کردن اونا همسر من رو با لباس دامادی به میدان جنگ...

    Completed  
  • SentencedToDeathꢅ ᶜᵒᵐᵖᶫᵉᵗᵉ
    725 119 5

    𓂃 ࣪ ִֶָ☾. ִֶ 𓂃⊹ بکهیون ،دورگه‌ی آسیایی و اروپایی، در سرزمین‌های اسکاتلند چشم به جهان گشود. سالیان دراز در اصطبل سلطنتی پادشاه ، اعلی‌حضرت کینگ ، مشغول بود تا این که روزی پا بر سنت‌ها گذاشت و با شمشیرش به عنوان یک شوالیه سوگند یاد کرد. بکهیون که حالا با عنوان شوالیه دورگه نامدار است رازی را در وجودش سال‌ها پنهان ساخ...

    Completed  
  • Bitch Boy ᶜᵒᵐᵖᶫᵉᵗᵉ
    5.6K 1K 46

    بکهیون یه پسر ۲۷ ساله است که زمانی شروع کرد به تنهایی زندگی کردن؛مشکلی نداشت و ازش لذت می‌برد، آدم‌های موردعلاقه‌اش یا به قول معروف هم عقیده‌اش رو دور خودش جمع کرده بود. با مدرک تقلبی پزشکی زندگیش رو می‌چرخوند، نیازی به یادگیری پزشکی نداشت چون فقط می‌خواست جیب آدم‌ها رو خالی کنه، پس حتی اگر یه آدم سالم اما ثروتمند به...

    Completed  
  • 𝘔𝘺 𝘞𝘰𝘳𝘭𝘥 , 𝘠𝘰𝘶𝘳 𝘋𝘳𝘦𝘢𝘮 | 𝘒𝘛𝘏 ༊
    21.7K 2.1K 29

    " با لـحن شیرین و صداے دورگه‌ے جذابش زمزمه ڪرد : - میدونــے ... گاهــے عشق براے تلافــے چنان زخم هاے عمیقــے درون قلبامون به وجود میاره ڪه فقط خودش توانایــے تسڪین دادنشون رو داره " - دنیاے من ، رویاے تو 📚

  • 𝘈𝘱𝘢𝘵𝘩𝘺༊"
    105 18 1

    - 𝐀𝐩𝐚𝐭𝐡𝐲: (𝘯.) 𝘈𝘣𝘴𝘦𝘯𝘤𝘦 𝘰𝘧 𝘥𝘦𝘴𝘪𝘳𝘦 𝘰𝘳 𝘦𝘮𝘰𝘵𝘪𝘰𝘯,, اَپـِفـے یعنی بـی‌تفاوتـی، یعنـی همون وقتـی که به این نقطه از زندگـی برسی: «خب که چی؟ چه اهمیتی داره؟» اَپـِفـے حسـی بین افسردگـی و تهـی بودنه. حسـی که باعث میشه فکر کنـی درون خودت گیر کردی و راه فراری نداری. حسیه که من دچارش شدم. حالا دیگه ن...

  • 𝘛𝘉𝘚 1: 𝘛𝘩𝘦 𝘉𝘪𝘨 𝘚𝘪𝘴𝘵𝘦𝘳 (𝘉𝘰𝘰𝘬 2)༊
    2.2K 204 5

    «چشماتـو ببند. چیزی که می‌بینی، بهشتِ منه.» + ولی تاریکی تنها چیزیه که می‌بینم. - آفرین. خودشه! ◈یـه شوهوآی هجده ساله، پس از اخراج شدن از دبیرستانش، به واسطه‌ی نامه‌ای عجیب، سر از آکادمی‌ای در اعماق جنگلی دور افتاده و تاریک درمی آورد: آکادمی سایه‌ها. همه چیز زیادی ساده به نظر می‌رسد، تا آنکه یک شب شوهوآ بالاخره مهم‌تر...

    Mature
  • The Brittle Shadows 1 : The Big Sister (Book 1)༊
    12.3K 1.3K 17

    - | ڪامل شده | - «پیش از اینڪه مرز‌ها در شرف شڪستن قرار بگیرن، هیچ چیز درباره‌ے نگهبانان دو دنیا، خطر هایـے ڪه تهدیدم میڪرد یا حتـے خودم نمـےدونستم... خیال مـےڪردم ڪتابـے ڪه تمامی اون راز‌هاے مخوف رو در پس ڪلمات ساده اما گمراه ڪننده‌ے خودش پنهان نگه مـےداشت، گم شده بود؛ اما هرگز حدس هم نمـےزدم که طی این ۱۸ سال عمرم شخ...

    Completed  
  • The Hybrid Diaries 1
    18.6K 3.3K 37

    | کتاب اول از مجموعه خاطرات یک دورگه | "پانصد سال پیش، سه یاقوت قدرت از فرشتگان محافظ دزدیده و به زمین برگردونده شدند. شیطان پا به زمین گذاشت و از همان زمان بود که جنگی بزرگ میان موجودات افسانه‌ای خوناشام، گرگینه و جادوگر آغاز شد. اما داستان دیگری پشت این سه یاقوت پنهان شده است... داستانی از جنس درد، غم و عشق! داستانی...

    Completed